arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۲۶۰۳۴
تاریخ انتشار: ۵۱ : ۱۹ - ۰۱ شهريور ۱۳۹۲

طلاقی که یک شاهکار ادبی خلق کرد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
اقتباسی سینمایی از «آنچه مِی‌سی می‌داند» رمان معروف هنری جیمز با بازی استلان اسکارسگارد و جولیان مور روی پرده سینماها رفته است.

به گزارش خبرآنلاین، در 12 اکتبر سال 1982، هنری جیمز در دفترچه یادداشتش ماجرایی را که دو شب قبل در اغذیه‌فروشی در لندن شنیده بود، نوشت: «باید داستانش کرد. بچه‌ای که در نتیجه طلاق والدینش بین آن‌ها گرفتار شده است. دادگاه به هر دلیلی، برخلاف عرف نگهداری از بچه را بطور انحصاری به یکی از والدین واگذار نکرده است و به حکم داده بچه باید بطور مساوی نزد پدر و مادر زندگی کند. هر کدام از والدین دوباره ازدواج کرده‌اند، بچه یک ماه یا سه ماه پیش یکی از والدین می‌ماند و هر بار با مادر یا پدر جدیدی باید دیدار کند.»

جیمز در ادامه تخیل خودش را به کار می‌گیرد: «یک رابطه عجیب بین یکی از والدین جدید و یکی از والدین قدیمی شکل می‌گیرد، بچه در این امر نقش مهمی دارد.»

جیمز سال 1888 به دوست صمیمی‌اش رابرت لویی استیونسن درباره آرزویش چنین گفت: «می‌خواهم تصاویر متعددی از زمانه‌ام از خودم به جا بگذارم، بتوانم از همه چیزهایی که دور و برم رخ می‌دهد تصویری کوچک ارائه دهم.»

نویسنده «پرتره یک بانو» در ابتدا فکر می‌کرد «آنچه می‌سی می‌داند» یک داستان کوتاه است، به‌ویژه به این دلیل که طلاق در آن زمان امری به نسبت جدید و پدیده اجتماعی رسواکننده‌ای بود، اما داستان به رمانی 96 هزار کلمه‌ای بدل شد که یکی از بهترین‌های جیمز محسوب می‌شود.

«آنچه می‌سی می‌داند» سال 1897، یک سال پیش از انتشار «چرخش پیچ» منتشر شد و جالب اینجاست که در دو رمان به کودکان آسیب‌پذیر و اولین برخوردهای آنها با دنیای ناپاک بزرگسالی می‌پردازند. با این حال «آنچه می‌سی می‌داند» از نظر اخلاقی و احساسی بسیار غنی‌تر از رمان دوم است که در ژانر قصه اشباح نوشته شده.

حالا براساس رمان «آنچه می‌سی می‌داند» فیلمی ساخته شده با بازی جولیان مور، استیو کوگان و الکساندر اسکارسگارد. فیلم را اسکات مک‌جیهی و دیوید سیگل کارگردانی کرده‌اند و محل وقوع داستان را از لندن 1890 به نیویورک معاصر تغییر داده‌اند.

مادر می‌سی (با بازی مور) یک ستاره راک است که روزگارش به سر آمده و پدرش (کوگان) دلال آثار هنری اهل انگلستان است. نقش می‌سی را اوناتا آپریل شش ساله بازی می‌کند.

اما چیزی از رمان در فیلم دیده نمی‌شود: فیلم نسخه ساده‌شده رمان است و راوی که نقش مهمی در لحن رمان داشت حذف شده و همه چیز تقریبا ساده گرفته شده است. نقش دو پدرخوانده و مادرخوانده‌ای را که به واسطه می‌سی با هم آشنا می‌شوند اسکارسگارد و جوانا وندرهام بازی می‌کنند که خیلی دوست‌داشتنی هستند، اما بیشتر رفتارهای کودکانه دارند و این برخلاف دو شخصیت غریب رمان است که یکی اشرافزاده‌ای خودپسند بود و دیگری زنی در دستگاه دولتی و جسور. در فیلم می‌سی نه بزرگ می‌شود (رمان بر بلوغ می‌سی تاکید می‌کند) و نه نقش مهم و مرکزی در بحث اخلاقی فیلم بازی می‌کند، انگار فیلم اقتباسی از همان داستان کوتاهی باشد که هنری جیمز خیالش را داشته است.

شاید مشکل از اینجا باشد که طلاق در این زمانه معنایی متفاوت دارد. در رمان جیمز والدین نه تنها خودخواه هستند بلکه بلد نیستند نقش‌های خود را بازی کنند و ذهن‌شان مدام درگیر شغل‌شان است و به عبارتی دیگر هیولاهایی خوش‌چهره هستند که فقط برای پول و لذت زندگی می‌کنند. بررسی طنزآمیز جیمز از خیانت‌های طبقه فرادست انگلیسی، امروز شاید بیشتر ملموس و چالشی‌تر باشد، اما فیلم این‌چنین نیست.

زمانی که جیمز «آنچه می‌سی می‌داند» را نوشت سینما وجود داشت. این رمان به صورت پاورقی در سال 1897 منتشر شد، همان سالی که مسابقه مشت‌زنی کوربت و فیتسیمونز فیلمبرداری شد و سال 1898 جیمز گفت پس از تماشای فیلم 70 دقیقه‌ای این مسابقه از نتیجه بازی به شدت شاد شده است.

از طرفی سینما به شکلی در رمان هم نقش دارد؛ می‌سی از همان ابتدا می‌داند که ناظر است و به این نقش خو می‌کند. او شیفته فانوس خیال است و در دنیای اشباح زندگی می‌کند، اشباحی که روی در و دیوار حرکت می‌کنند. گاه توصیف‌های می‌سی یادآور اولین فیلم‌های سینما مثل آثار ژرژ ملی‌یس می‌شوند.

در مارس 1921، پنج سال پس از مرگ جیمز کمپانی «پیج موشن» درباره حق ساخت فیلم با کارگزار جیمز وارد مذاکره شد و در سالی که چارلی چاپلین فیلم درخشان «پسربچه» را ساخت می‌شد فیلمی جذاب براساس رمان جیمز هم دید اما این فیلم هرگز ساخته نشد.

«آنچه می‌سی می‌داند» از طرفی بازگشت پیروزمندانه جیمز به دنیای داستان بلند پس از حدود چهار سال تلاش در دنیای تئاتر بود. چهار سالی که نقطه اوجش پنجم ژانویه 1895، شب افتتاحیه نمایش «گای دامویل» بود. اما تماشاگران نمایش را هو و نویسنده را مسخره کردند.

اما «آنچه می‌سی می‌داند» همه چیز را برای جیمز که جدا از واقع‌گرا و اخلق‌گرا بودن، آرمان‌گرا هم بود عوض کرد. در زمان انتشار این کتاب، خوانندگان جدیدی وارد دنیای کتاب‌خوانی شده بودند که تجربه‌های جدید را دوست داشتند و این خودش بارقه‌ای از امید برای جیمز بود که دوست‌دار تجربه کردن و بازی با فرم‌ها بود.

شاید فیلم «آنچه می‌سی می‌داند» کاستی‌هایی داشته باشد اما مهم این است که می‌تواند بینندگان به یاد رمان درخشان هنری جیمز آمریکایی بیندازد، رمانی که زیر سایه «پرتره یک بانو»، «چرخش پیچ» و «بال‌های کبوتر» بوده و کمتر آن را خوانده‌اند.

نظرات بینندگان