پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : قانون نوشت:
عبدالرضا داوري؛ مثل خيلي ديگر از اطرافيان احمدي نژاد و
مشايي جوان است . با اين حال باز هممانند ديگر چهره هايي كه به احمدي
نژاد نزديك بودند، داوري نيز در جواني حاشيه نشين شد. او كه در كارنامه اش
مناصبي چون معاونت خبر خبرگزاري جمهوري اسلاميايران (ایرنا)، مدیرعاملي
صندوق بازنشستگی صنایع مس و مشاوري وزیر كشور ديده ميشود اكنون حاشيه اي
را كه كارگزاران دولتهاي پيشين در دوره احمدي نژاد سپري كردند، تجربه
ميكند. با مهمان اين هفته سين جيم در دفتر شخصي اش گفت و گو كردم .
آقای داوری چرا همه از رفتن محمود احمدینژاد خوشحال شدند؟
این تلقی شماست به اعتقاد من بخش مهمياز جامعه همچنان دلتنگ روزهای مدیریتی دکتر احمدینژاد هستند.
این
تلقی من نیست این بازخوردی است که من ميبینم. در شبكه هاي اجتماعی مثل
فیس بوک و امثالهم یا این که اگر همين الان ما در چهارراه ولیعصر بايستیم و
از مردم عادی این سوال را بپرسیم ميتوانیم به صحت اين ادعا پی ببریم!
به
نظر من این طور نیست نه در شبکههاي اجتماعی و نه در وسط چهارراه ولیعصر
این بازخورد وجود ندارد، اگر موضوع را دقیق بررسی کنید خواهيد ديد كه
اينطور نيست. مسئله اين است كه ما در گزینشهايمان به سمتی ميرویم که
همواره به باور، احساس و عقیده ما نزدیک باشد، شاید خود شما و دوستانتان در
روزنامه قانون این احساس را داشتهباشيد اما در سایر نقاط این گونه نيست.
من
نميخواهم بحث آرمانی در این زمینه داشته باشم اما بر سر موضع خودم هستم و
معتقدم که شاید قشری از جامعه روستایی و یا دهکهاي پايین جامعه این حس
شما را داشته باشند اما جامعه شهری با حسی که من ميگویم همراه است.
من
هم بر سر موضع خودم هستم و ميگویم که احمدی نژاد محبوب ترین چهره سیاسی
ایران است. این را به این دلیل ميگویم که اگر به گزینه مورد نظر آقای
احمدی نژاد یعنی آقای مشایی اجازه حضور در انتخابات داده ميشد شما وسعت
این محبوبیت را ميدیدید.
بسیار خب. اما چرا آقای احمدی نژاد تمام تخم مرغهاي خودش را در سبد آقای مشایی چید؟
احمدی
نژاد تمام تخم مرغهاي خودش را در سبد مشایی نگذاشت بلکه نگاه او به مقوله
انتخابات از جنس سیاسی متداول نیست، او اعتقاداتی داشت و بر مبنای عقایدش
نزدیک ترین فرد به این نگاه و عقیده را برای ادامه راه و کار خود کاندیدا
کرد و مشایی نزدیک ترین فرد به او و آرمانهايش بود.
بله
همه ميدانیم که ایشان عقاید خاصی را داشتند، اما مگر وی مجتهد یا
تحصیلکرده حوزههاي دینی بود که ایدئولوژی خاصی را تبلیغ ميکرد و رسالت
انجام آن را در خود ميدید؟
آقای احمدی نژاد یک انسان مهدویت
گراست و مطالعات اعتقادی فراوانی را در این زمینه انجام داده و در هیچ کجا
منعی وجود ندارد که شخصی عقیده خودش را مطرح کند.
البته
منع ندارد ولی در مقولاتی مانند مذهب و دین متولیانی در این امر هستند که
سالها در این زمینه تحصیل و تحقیق کرده و ميکنند و مسلما آنها در این
امر ذی حق تر هستند.
شاید بخشی از اقشار جامعه اعتقاد داشته
باشند که بعضی مقولات در انحصار آنهاست و افراد دیگر نباید در این موضوعات
وارد شوند اما این دلیل نميشود که شما از ابراز عقاید خودتان منع شوید.
آقای احمدی نژاد این کار را انجام داد و ایدئولوژی وی از مرزهای ملی هم
فراتر رفت و فردی مثل چاوز که حتی مسلمان هم نبود به مهدویت و باورهای
احمدی نژاد اعتقاد پیدا کرد، احمدی نژاد ایده آلی را بیان کرد که برای همه
انسانها همخوانی دارد.
اما منصب
ریاست جمهوری به نظر شما مکان تبلیغ ایدئولوژیهاي خاص رئیس جمهور در سطح
ملی و فراملی است یا وظایف مهمتر دیگری که رئيس جمهور طبق قانون اساسي به
آن قسم خورده بايد در اولویت باشد؟
البته که این پست یک منصب
اجرایی و متکی به آرای عمومياست اما به هر حال یک رئیس جمهور همواره برای
خود آرمان ها و منویاتی دارد كه دنبال ميکند و طبیعی است که احمدی نژاد هم
در دوره 8 ساله ریاست جمهوری اش آرمانهاي خودش را ترویج ميداد همان طور
که در حال حاضر آقای روحانی این کار را ميکند.
اما آقای روحانی ترویج ایدئولوژی نميکند.
مگر اعتدال یک ایدئولوژی نیست؟ مرزبندی بین افراط و تفریط و حفظ اعتدال به اعتقاد من یک ایدئولوژی است.
اما این تنها یک برنامه است و مسلما در قالب و اشل ساختاری یک ایدئولوژی نميگنجد.
بله
در قالب ساختاری ایدئولوژی نميگنجد اما برای خودش یک تفکر است که از طرف
رئیس جمهور پیگیری ميشود و آقای احمدی نژاد هم برای خودش اعتقاداتی داشت و
به آنها عمل ميکرد. این به نظر شما بد است که کسی این قدر صریح و شفاف در
مورد عقاید خودش صحبت کند؟
به هر
حال به موضوع دیگری بپردازیم و آن وضعیت آقای احمدی نژاد در حال حاضر است
که دیگر رئیس جمهور نیستند ایشان قرار است که چه کاری را دنبال کنند؟ ورود
به مجمع تشخیص؟ مشاوره دولت؟ تاسیس دانشگاه یا رهبری هوادارانش؟
آقای
هاشميچون جزئی تفکیک ناپذیر از نظام جمهوری اسلاميبود و است بعد از
ریاست جمهوری در پست دیگری در حاکمیت جا به جا شدند و آقای خاتميهم چون
متعلق به پایگاه روشنفکران و بوروکراتها بودند حلقه ای را به نام بنیاد
باران تشکیل دادند و به همان طبقه برگشت اما احمدی نژاد نه در حاکمیت خواهد
بود و نه حلقه ای تشکیل ميدهد. او به دانشگاه بر ميگردد و از طریق نهاد
دانشگاه با بطن جامعه در ارتباط خواهد بود.
یعنی تاسیس بنیاد بهار را پیگیری نخواهند کرد؟ دانشگاه ایرانیانی که تاسیس کردند دغدغه اصلی وی خواهد بود؟
او
همین الان نیز به دانشگاه ایرانیان خودش باز گشته و در مورد بنیاد بهار هم
چنین تصمیميبرای تاسیس ندارد اما اگر هواداران وی این کار را انجام دهند
مورد مخالفت وی نخواهد بود و از آن حمایت هم ميکند.