پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : زن جواني كه پس از قتل همسرش با قاتل او ازدواج كرده بود در جلسه دادگاه منكر تمام اتهامات خود شد و مدعي شد كه اعترافاتش را تحت فشار بازجوييها عنوان كرده است.
پري و غدير زن و شوهري هستند كه پس از قتل شوهر اول پري كه احمد نام داشت با يكديگر تشكيل خانواده داده و فرزند پسري هم دارند اما روز گذشته در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران حاضر شدند تا به دفاع از آنچه در يازدهمين روز از دي ماه سال 84 در خانهشان در شهرستان ملارد به وقوع پيوست بپردازند.
قتلي كه مطابق با تحقيقات پليس آگاهي عاملانش پس از ارتكاب آن، جسد مقتول را مثله كرده و آن را در كانال آبي در خيابان ابوذر پايتخت انداختند. ديروز صبح جلسه رسيدگي به اين پرونده در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي عبداللهي برگزار شد تا به دو اتهام قتل و زناي محصنه متهمان رسيدگي شود. در ابتداي اين جلسه اوليايدم مقتول براي عاملان جنايت تقاضاي قصاص كردند. سپس پري در جايگاه قرار گرفت و با رد اتهامش گفت: من سال 68 با احمد ازدواج كردم او سال 83 ميخواست براي كار به بندرعباس برود كه با پادرمياني پدرشوهرم از تصميم خود منصرف شد. اواخر سال 84 او به طور ناگهاني براي كار به بندرعباس رفت و از آن به بعد تماسش با ما قطع شد. حتي سه بار براي يافتن احمد عكسش را در روزنامهها چاپ كردم. حدود پنج ماه پس از ناپديد شدن شوهرم، با غدير ازدواج كردم كه حاصل آن يك پسربچه است. وي درباره نحوه آشنا شدنش با غدير نيز گفت: غدير دوست همسرم بود و همراه او به خانه ما ميآمد.
در ادامه جلسه دادگاه، دختر مقتول با رد ادعاهاي مادرش گفت: مادرم غدير را قبل از اينكه پدرم ناپديد شود به خانهمان ميآورد و مدعي بود قرار است قاتل پدرم با خالهام ازدواج كند. پري نيز با رد ادعاهاي دخترش گفت: من احمد را نكشتم و تمام اعترافاتم تحت فشار بازجويي بوده است. در ادامه جلسه دادگاه غدير در جايگاه قرار گرفت كه او نيز با رد اتهاماتش گفت: من و احمد با هم دوست بوديم حتي يكبار من در يك درگيري چاقو خوردم كه احمد من را به بيمارستان برد. او خيلي مهربان بود پس چطور ميتوانم دست به قتلش زده باشم. من او را نكشتم و هرچه پيش از اين گفتم تحت فشار بوده است. در ادامه جلسه، رييس دادگاه محاكمه را غيرعلني كرد تا به ديگر اتهامات متهمان رسيدگي شود. پس از آخرين دفاعيات دو متهم به قتل، قضات دادگاه براي صدور حكم وارد شور شدند.
منبع: اعتماد
آخر داستان چی شد پس