پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
تسنيم:
اختلافاتي که ميان آمريکا و عربستان به چشم ميخورد و نقشهايي که کشور
پادشاهي عمان و «محمود عباس»، رئيس تشکيلات خودگردان در قبال بحران سوريه
برعهده گرفتهاند، نشان از شکلگيري ائتلافهاي جديد در منطقه دارد.
به
گزارش پايگاه خبري النشره، پس از آنکه حملات دو جانبه واشنگتن و رياض از
تذکرات به رويارويي رسانهاي و دپيلماتيک رسيد و روسيه وارد اين درگيري شد،
سخن گفتن درباره اين امر که اختلافات ميان آنها ديگر صرفا يک بحث رسانهاي
و يا پيش بينيهاي سياسي در خصوص تشويش و تشنج در روابط ميان دو کشور هم
پيمان به شمار نميآيد.
در واقع عربستان سعودي از طريق عدم پذيرش
کرسي موقتش در شوراي امنيت سازمان ملل تلاش کرد، به شيوه تعامل آمريکا با
اين کشور و به حاشيه رانده شدنش توسط کاخ سفيد اعتراض کند.
اين
تحول رخ داده که مطبوعات آمريکايي نيز با آن از طريق انجام حملاتي عليه
حکومت عربستان و مسئولان امنيتي اين کشور پاسخ گفتند، ديپلماسي شرق را
وادار کرد تا موضوع فوق را به طور گسترده پيگيري کند، زيرا مسأله فوق بدون
ترديد تأثيراتي بر روند منطقه عربي و حوزه خليج فارس دارد.
هيچ کس
اختلافات ميان آمريکا و عربستان سعودي را بياهميت نميداند، به خصوص پس از
آنکه شرايط ميان آنها به جايي رسيد که غربيها بر لزوم انجام اصلاحات
ريشهاي در حکومت عربستان به خصوص در حوزه سياست خارجي و رابطه با همسايگان
از يک سو و مراکز حساس امنيتي از سوي ديگر تاکيد و اعلام کردند، حتي اگر
هم عربستان سعودي حل و فصل مسائل منطقهاي را رد و يا شرطي براي آنها قائل
شود، باز حل و فصل سياسي متوقف نخواهد شد.
همچنين اين احتمال نيز
وجود دارد که کنفرانس ژنو با حضور و يا عدم حضور عربستان سعودي برگزار شود،
در چنين شرايطي بنابراين معلوم نخواهد بود که کشورهاي عضو شوراي همکاري
خليج فارس در اين کنفرانس حضور خواهند داشت يا به مواضع عربستان متعهد
خواهند شد و در صورت دعوت شدن به کنفرانس فوق از مشارکت در اين کنفرانس
خودداري خواهند کرد يا خير؟
در همين راستا يک ديپلمات شرقي پرده از
سلسلهاي اقدامات استراتژيک اتخاذ شدهاي توسط واشنگتن برميدارد که آنها
را به هم پيمانان غربي خود نيز ابلاغ کرده است. اين اقدامات مربوط به آينده
تعامل با کشورهاي عربي مخالف سياستهاي جديد آمريکا در خاورميانه و ترکيه
است.
منافع استراتژيکي که براي اقتصاد آمريکا و امنيت اين کشور مهم
است، به مرزهاي خليج فارس و نفت اين منطقه محدود نخواهد شد، بلکه تمام
کشورهاي آفريقايي و آسيايي را نيز در بر خواهد گرفت. بنابراين تعامل اين
کشور با قدرتهاي قوي هر کجا که باشند، بخشي از منافع آمريکا را تشکيل
خواهد داد و ديگر شاهد نزديکي خاص در روابط ميان واشنگتن و رياض در راستاي
فشار بر ايران نخواهيم بود.
ايران طي چند دهه گذشته از سيستم حاکم
بر عرصه بين مللي خارج شده و جبهه سياسي خاص خود و محور مقاومت را تشکيل
داده است. اين بدين معناست که هدف استراتژيک آمريکا تا زماني که نتواند
ايران را هدف قرار دهد، نزديکي به ايران خواهد بود. به عبارت ديگر منافع
غرب در تضمين امنيت تنگه هرمز خواهد بود و اين امر به يک نياز استراتژيک
مبدل خواهد شد.
از سوي ديگر در اينجا فرضيه عدم مشارکت «ائتلاف
معارضان سوري» در ژنو 2 يا حضور آنها نيز مطرح مي شود که اين امر به
فشارهاي عربستان سعودي به اين ائتلاف که در آن نفوذ دارد، اشاره ميکند.
اين
امر را همچنين ميتوان ديدگاه عربستان سعودي درباره اعلام جنگ در برابر حل
و فصل بين المللي بحران سوريه از طريق ادامه حمايت نظامي و سياسي از
مخالفان دانست.
اين امر حاکمان سعودي را به اين نتيجه ميرساند که
تعامل با تفاهمات بين المللي جديد مسألهاي است که نميتوان با آن به طور
منفي تعامل کرد، بلکه بر عکس بهتر است با اين مسائل بر اساس حکمت و درايت
تعامل داشت تا از پيامدهاي منطقهاي آن پيشگيري شود.
علاوه بر اين
معادله جديدي نيز وجود دارد که در آستانه ظهور است و آن اين است که «محمود
عباس»، رئيس تشکيلات خودگردان فلسطيني نخستين شرکت کننده در هر کنفرانسي
خواهد بود که در خصوص سوريه برگزار شود. همچنين دولت پادشاهي عمان نيز نقش
هماهنگ کننده را در ميان کشورهاي حوزه خليج فارس از يک سو و تهران از سوي
ديگر ايفا خواهد کرد، در حاليکه عباس نيز همان نقش را در ميان سوريه و
اردن بازي خواهد کرد، اين موجب ميشود تا کارشناسان بين المللي تاکيد کنند،
بايد در انتظار ظهور نقشه جديد ژئو سياسي کشورهاي اسلامي و حوزه خليج فارس
باشيم.