پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دو جوان كه حين زورگيري از يك راننده او را با ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده بودند در جلسه محاكمه جزييات بيشتري از اين جنايت را شرح دادند.
به گزارش خبرنگار ما، در ابتداي اين جلسه كه صبح ديروز در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي نورالله و عزيزمحمدي برگزار شد نماينده دادستان در تشريح كيفرخواست گفت: دو جوان حاضر به نام‌هاي داود و سامان متهمند روز 22 مهرماه سال 91 در جريان زورگيري از راننده‌يي جوان به نام احمد در خيابان انقلاب، كوچه البرز او را با ضربات چاقو به قتل رسانده‌اند. هرچند متهمان بعد از ارتكاب اين جنايت گريخته بودند اما تصاوير به دست آمده از دوربين‌هاي مداربسته چند اداره كه در آن حوالي قرار داشت به شناسايي و دستگيري متهمان انجاميد. حال از آنجا كه همه شواهد و مدارك موجود از جمله اقرار صريح متهمان بر بزهكار بودن آنان دلالت دارد خواستار مجازات آنها هستم.
در ادامه اولياي دم خواستار قصاص متهمان شدند و سپس داود به عنوان نخستين متهم به دفاع از خود پرداخت. او گفت: آن روز من و سامان سوار خودروي احمد شديم و او را به كوچه البرز كشانديم. در ادامه مي‌خواستيم پول‌هايش را از او بدزديم اما مقاومت كرد. من با چاقو دو ضربه به او زدم و بقيه را سامان زد. در نهايت هم فقط 20 هزار تومان و يك گوشي تلفن همراه گيرمان آمد. داود ادامه داد: من و سامان در اين ماجرا بي‌گناه هستيم. يكي از دوستان‌مان به نام بهروز به ما گفت كه بايد احمد را بكشيم. بعد از اينكه دستگير شديم هم از من و سامان خواست قتل را گردن بگيريم. او قول داد ديه مقتول را بدهد تا ما آزاد شويم. بهروز حتي گفت من را به خارج از كشور مي‌فرستد اما حالا كه ما گرفتار شديم تلفن‌هايمان را هم جواب نمي‌دهد.
در ادامه اين جلسه سامان از خود دفاع كرد و گفت: قصد ما از اين كار زورگيري بود. فكر مي‌كرديم راننده پول زيادي دارد اما به جز 20 هزار تومان و يك گوشي كه 15 هزار تومان فروختيم چيزي به دست نياورديم. سامان ادامه داد: چند روز قبل هر دو به ميدان شوش رفتيم و از آنجا دو چاقو خريديم. وقتي سوار خودرو شديم راننده فكر نمي‌كرد اتفاقي بيفتد اما زماني كه پول‌هايش را خواستيم او مقاومت كرد و ما هم مجبور شديم از چاقو‌هايمان استفاده كنيم. در اين درگيري من فقط دو ضربه به راننده زدم اما ضربه اصلي را داود به قلب او زد. در پايان اين نشست قضات دادگاه وارد شور شدند.
اعتماد
