پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دو مرد جوان که به جرم قتل مجرم شناخته و به حبس محکوم شده بودند از هیات قضات خواستند با توجه به قانون جدید با درخواست آزادی مشروط آنها موافقت کنند.
به گزارش خبرنگار ما در اولین پرونده جوانی که بهدلیل معاونت در قتل مردی ثروتمند مجرم شناخته و به 15سال حبس محکوم شده بود درخواست آزادی مشروط کرد. در این پرونده که سال 82 تشکیل شد جوانی به نام حامد با شلیک سهگلوله به مناطق حساس بدنش جان باخت. پلیس جسد این مرد را در حالی پیدا کرد که مادرش گزارش داده بود حامد از خانه خارج شده و دیگر باز نگشته است. وقتی جسد توسط مادر مقتول شناسایی شد او در ابتدا گفت به کسی مشکوک نیست. اهالی روستایی که جسد در آنجا کشف شده بود به ماموران گفتند خودرو پژو206 را دیدهاند که چند جوان سوار آن بودند و با هم صحبت میکردند. چوپانی که صحنه را دیده بود، گفت: مشغول چرای گوسفندهایم بودم که پژو206 را دیدم، از آنجایی که در این منطقه ماشین رفتوآمد ندارد توجهم جلب شد. داخل ماشین را از دور دیدم، سه مرد و یک زن در آن بودند و داشتند صحبت میکردند. یکی از آنها کاپشن مشکیرنگی داشت که از مدلش خوشم آمد. چند ساعت بعد وقتی برگشتم جسد همان مرد کاپشنپوش را دیدم.
مادر حامد چند روز بعد از قتل پسرش ادعایی را مطرح کرد که توانست از راز قتل این جوان گره باز کند، او گفت: یک شب قبل از مرگ پسرم او به من گفت با شخصی به نام فریدون درگیری دارد، میگفت پولهایش را گرفتهاند و پس نمیدهند و با آن پژو206 خریدهاند. از آنجایی که مرد چوپان نیز مدعی شده بود پژو206 را دیده است بنابراین پلیس فریدون را شناسایی و بازداشت کرد. این مرد قتل را انکار کرد و گفت اصلا در اینباره چیزی نمیداند و با مقتول هم صحبت نکرده است.
متهم بعد از چندین جلسه بازجویی لب به اعتراف گشود و گفت حامد توسط مردی به نام سعید کشته شده است. او گفت: ما با حامد اختلاف مالی داشتیم سعید به همین دلیل تصمیم گرفت او را بکشد البته من در جریان قتل نبودم و فکر میکردم قرار است فقط با هم صحبت کنیم. روز حادثه با حامد قرار گذاشتیم او را سوار ماشین کردیم و به محل قتل بردیم. در آنجا حامد و سعید از ماشین پیاده شدند. سعید به من گفته بود باید بهصورت خصوصی با حامد صحبت کند، چند لحظه بعد صدای شلیک گلوله شنیدیم بعد هم سعید به سمت من و دوستم رضا که در ماشین نشسته بودیم آمد. وقتی پرسیدم حامد کجاست گفت او را کشته است. من و رضا با او دعوا کردیم و گفتیم قرار نبود کسی کشته شود چرا این کار را کردی؟
سعید حرفی نزد و من هم از ترس سریع ماشین را روشن کردم و از محل فرار کردیم. سعید با اعترافات فریدون بازداشت شد اما قتل را انکار کرد و گفت ادعاهای دوستش اصلا درست نیست و سلاحی در کار نبوده است اما یکی از اعضای خانواده سعید که از گفتههای او خبر نداشت جزییاتی را در اختیار پلیس قرار داد که مدرک مهمی برای پلیس بود. او گفت: چند روز قبل خواهر فریدون به سراغ من آمد و گفت قرار است سعید و فریدون قتلی مرتکب شوند و از من خواست جلوی آن را بگیرم اما من حرفش را باور نکردم و فکر کردم او چون زن است ترسیده یا اینکه به او دروغی گفتهاند.
افشای این جزییات سعید را وادار کرد اعتراف کند. او گفت: حامد مرد لجوجی بود و میگفت هرطوری شده پولش را میخواهد و اصلا حاضر نیست از آن بگذرد ما خیلی با هم اختلاف پیدا کرده بودیم، من اول تهدیدش کردم اما بعد دیدم اصلا کوتاه نمیآید سه تیر به او شلیک کردم.
با توجه به روشنشدن ابعاد مختلف این پرونده، نفر سوم که رضا نام داشت و راننده خودرو پژو بود شناسایی و بازداشت شد. با صدور کیفرخواست برای هر سه متهم پرونده به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و متهمان پای میز محاکمه رفتند و اتهامات خود را رد کردند اما با توجه به مدارک موجود در پرونده هیات قضات سعید را در قتل عمد مجرم شناخت و به قصاص، و فریدون و رضا را به 15سال حبس محکوم کرد.
این رای مورد اعتراض قرار گرفت اما در دیوانعالی کشور تایید شد. در حالیکه پرونده سعید مرحله استیذان را میگذراند فریدون با ارسال لایحهای به اجرای احکام درخواست کرد، با توجه به قانون جدید آزاد شود. او در این لایحه نوشته است: با توجه به اینکه در زندان خطایی مرتکب نشدم، مسوولان زندان از من راضی هستند، یکسوم حبسم را هم گذراندهام و از کارم هم پشیمان هستم، درخواست آزادی مشروط دارم.
در حالیکه هیات قضات، رسیدگی به این پرونده را در دستور کار قرار دادهاند، جوان دیگری که در قتل یک راننده آژانس مجرم شناخته شده و توانست رضایت اولیایدم را جلب کند درخواست آزادی مشروط کرد. متهم که محسن نام دارد چهارسال قبل در جریان سرقت از یک راننده آژانس بازداشت شد.
محسن بعد از دستگیری گفت: من قصد کشتن مقتول را نداشتم چون از قبل با او آشنایی داشتم با دفتر آژانس تماس گرفتم و گفتم میخواهم حمید (مقتول) برای رساندن من به مقصد بیاید و آنها هم او را فرستادند. در راه آبمیوه مسموم به او دادم تا بیهوش شود و ماشین را سرقت کنم. در راه بعد از اینکه حمید آبمیوه را خورد بیحال شد و من هم او را از ماشین پیاده و خودرو را سرقت کردم. متهم درباره اینکه چطور با مقتول آشنا شده بود، گفت: من از مدتی قبل او را میشناختم و در آژانس با هم کار میکردیم. بعد از مدتی از آنجا بیرون آمدم و نقشه سرقت را کشیدم البته میدانستم او بیماری قلبی دارد اما فکر نمیکردم بیماریاش خیلی حاد باشد.
هیات قضات بعد از محاکمه مقتول او را در قتل عمدی مجرم شناختند و به قصاص محکوم کردند، همچنین محسن به 10سال حبس به جرم سرقت نیز محکوم شد. این حکم مورد تایید دیوانعالی کشور قرار گرفت و آخرین مراحل برای اجرا را میگذراند که اولیایدم مقتول اعلام کردند از قصاص گذشت میکنند. اینطور بود که پرونده برای رسیدگی به جنبه عمومی جرم به دادگاه ارسال شد. قضات، متهم را به چهارسال حبس به لحاظ جنبه عمومی جرم محکوم کردند. وکیل متهم با نوشتن لایحهای درخواست آزادی مشروط موکلش را مطرح کرد.
روزنامه شرق