پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : خاطرات هاشمی در میان جامعه بخصوص علاقمندان به تاریخ انقلاب مغفول واقع شده اند .گاه که موردی پیش می آید و مطلبی که ایشان به طور اختصار در باره حادثه ای نوشته اند شرح وتفسیر خود را می یابد و زمینه های حدوث و نتیجه آن تبیین می شود، جوینده حقیقت به نکات بکر وجالبی دست می یابد وشخصیت هاشمی براو بهترمنکشف می شود .
غالب خاطرات درگذر زمان شرح خود را پیدا می کنند. مثل این خاطره که در دیدار یکشنبه 22 دی ماه 92 اتفاق افتاد.
ساعت ده صبح یکشنبه ، اعضای انجمن دفاع از آزادی مطبوعات با آیت الله هاشمی ملاقات داشتند . دوازده نفر بودند. دراین نشست کمتر از یک ساعته حرفهای خوبی زده شد.ازجمله اینکه باید کاری بشود که در ایران سزای زندان برای روزنامه نگاران مثل غالب کشورهای دنیا برداشته شود و تبدیل به جریمه مالی بشود . پیشنهاد خوبی بود که امید است مجلس و دولت- ارشاد- و قوه قضائیه بدان توجهی داشته باشند.می گفتند حتی در کشورهای عربی سزای زندان از سال 2003 برداشته شده است.
در این ملاقات آقای هاشمی حرفهای مهمی زد که منتشر خواهد شد ولی من این قسمت را نقل می کنم که مهمتر از بقیه مطالب بود.ایشان گفتند: وقتی ما می گوییم سانسور ممنوع است معلوم است توهینُ دروغ و اهانت به دیگران که خلاف شرع و گناه کبیره هستندنباید باشندو ما با زور و فشارنمی توانیم کسی را هدایت کنیم و هیچ کس با زور مومن نمی شود و دین خود را از دست نمی دهد .
فراز دیگر ایشان نفی سانسور بود که گفتند: کسانی که از بیان حقایق می ترسند از سانسور در رسانه ها استفاده می کنند.
ایشان در باره لزوم آزادی منتقد گفتند: در دوره دولت من روزنامه سلام منتشر می شد که تقریبا کاری جز نقد دولت نداشت و این رویه بعضی از وزرا را ناراحت کرده بود که به من شکایت می کردند که دارد آنها را تضعیف می کند .من در یک جلسه دولت به وزرا گفتم :شعار دمکراتیک بودن حکومت را ما در دولت باید محقق بکنیم و علامتش هم این است که منتقدینی مثل روزنامه سلام را تحمل کنیم. چون از سه قوه، مجلس ،تریبونی باز دارد و اگر کسی از او انتقاد کند فورا به او جواب می دهد و قوه قضائیه هم معمولا بخاطر ابزاری که دارد کسی جرئت نمی کند از او انتقاد نماید و حرف آخر را می زند .اغلب وزرا با این استدلال قانع شدند.
قبل از ملاقات آقای محمد جواد مظفر دبیر انجمن از مسول دفتر آقای هاشمی کتاب خاطرات سال 368ا ایشان را خواست که به او داده شد .پس از اینکه آقای هاشمی آمدند و بعد از دست دادن با یکایک اعضا و اینجانب به همه خوش آمد گفتند ونشستند، آقای مظفر بدون هیچ مقدمه ای گفت: اگر یادتان باشد سال 67 من با شما بخاطر دهمین سال تشکیل شورای انقلاب با شما و بعضی شخصیتهای انقلاب مصاحبه ای داشتم که وزارت اطلاعات بخاطر آن مرا بازداشت کرد.بعد که خاطراتتان چاپ شد دیدم در خاطرات سال 68 درصفحه345 آن نوشته اید:
"4 شنبه 12 مهر آقای محمد جواد مظفر آمد .از بازداشت بی مورد توسط وزارت اطلاعات گله داشت. حق با اوست. خواستار اعاده حیثیت بود. گفتم به وزارت ارشاد برگردد”
وقتی آقای مظفر گفت :برای همین لازم می دانم از شما بخاطراین خاطره که برای ثبت درتاریخ نوشته اید که حق با من بوده است تشکر کنم.
آقای هاشمی لبخندی زد و گفت : آدم فکر نمی کند یک خط خاطره او درگذشته بعدها اینقدر بتواند برای کسی موثر باشد.آقای مظفر گفت:اتفاقا همین یک خط خاطره تاریخی شما بعدها بهترین سرمایه زندگی من وخانواده ام شد.
آقای هاشمی پرسید: بالاخره شما برگشتید به ارشاد؟ آقای مظفرگفت: بله.
پس ازملاقات که با آقای مظفر در باره حواشی این مطلب صحبت کردم، نکته قشنگ تری گفت و افزود: من در آن زمان مدیر کل مطبوعات و رسانه های خارجی وزارت ارشاد بودم.در ابتدای انقلاب چون مسول روابط عمومی شورای انقلاب بودم به ذهنم رسید بمناسبت دهمین سالگردپیروزی انقلاب اسلامی مصاحبه ای با 4 تن از شخصیتهای انقلاب ،آیت الله منتظری، آیت الله موسوی اردبیلی آیت الله هاشمی و آیت الله خامنه ای داشته باشم که انجام شد و بصورت کتابی بنام یادواره فجر منتشر شد. پس از اینکه وزارت اطلاعات مرا درجمعه اول اردیبهشت 68 بخاطرچاپ این کتاب دستگیر و بازجویی کرد که صد روز در زندان بودم، همسر من یکشنبه به آقای هاشمی که در آن زمان رییس مجلس شورای اسلامی بود تلگرافی زد و خبر دستگیری مرا به ایشان داد وخواستار کمک ایشان شد.
پس ازاین تلگراف، آقای هاشمی با آقای محمدی ری شهری وزیر وقت اطلاعات صحبت مفصلی کرده و در کمال جوانمردی ضمن دفاع از من به او گفته بود:اگردرمطالب این کتاب مشکلی وجود دارد از سوال کننده نیست. از جواب های ماست. چون اوفقط از ما سوال کرده و تقصیری نداشته است. شما بجای اینکه سوال کننده را بگیرید باید ما که این پاسخها را داده ایم بگیرید!