arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۴۵۷۹۲
تاریخ انتشار: ۰۱ : ۱۱ - ۰۱ بهمن ۱۳۹۲

دون كورلئونه در پارك پرديسان!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
زیست بوم نوشت:
1-‌ آنهايي كه شاهكار فرانسيس فورد كاپولا يعني «پدرخوانده» را ديده‌اند، حتما به خاطر دارند وقتي به پسرخوانده دون كورلئونه در يك فيلم نقش بسيار مهمي داده نشد، دون، تام پسر ديگرش كه وكيل خانواده نيز بود را به هاليوود مي‌فرستد و تام وقتي مي‌بيند كه رييس استوديو كه والتز نام داشت موافقت نمي‌كند آن نقش را به پسرخوانده كورلئونه بدهد آنجا را با اين جمله ترك مي‌كند: «با تشكر، من بايد سريع برگردم چون آقاي كورلئونه دوست دارن خبرهاي بد را زود بشنوند»! روز بعد هنگامي والتز از خواب بيدار مي‌شود سر بريده اسبش كه بسيار گران و دوست‌داشتني بود را در لاي پتويش مي‌بيند و از وحشت فريادهاي بسيار بلندي مي‌كشد! پلاني براي نشان دادن نهايت قساوت دون كارلئونه در مقابل كساني كه جواب رد به خواسته‌هايش مي‌دهند.

2-‌ وقتي خبر كشته شدن گوزني را در پارك پرديسان تهران به ضرب سه گلوله شنيدم، با تداعي اين پلان، به نظرم بيش از آنكه شكاري شاهانه باشد يك پيام يا هشدار مي‌آمد. پيامي از سوي كساني كه احتمالا مي‌خواستند ناخشنودي خود از پذيرايي تجمع‌كنندگان مخالف شكار در سالن اجتماعات سازمان را پاسخ عملي دهند و به سركار رييس سازمان حفاظت محيط زيست بگويند: «سد راه ما قرار نگير»! پازل هفته «ناخوب» ابتكار اين‌طور تكميل‌تر شد. در انتهاي هفته گذشته در حالي كه خودش اصرار داشت كسالتي ندارد، اعلام شد ايشان از سلامت كافي براي ارائه سخنراني در نماز جمعه برخوردار نبوده! روز بعد خبر رسيد كه در گچساران پيكر نيم سوخته پلنگي پيدا شده تا داستان پلنگ‌كشي در هفته‌هاي اخير بي‌هيچ سكته‌يي ادامه پيدا كند و حالا بيخ گوشش و در فاصله چند صد متري ساختمان سنگي سبز و سياهي كه ابتكار در طبقه فوقاني‌اش دفتري رو به افق دارد، كسي يا كساني شبانه از سمت اتوبان حاشيه پارك به گوزن شش ساله‌يي كه در فنس‌هاي چندلايه زندگي مي‌كرد شليكي مرگبار كرده و گريخته‌اند!

3- به‌شخصه چندان اميدوار به گزارش‌هاي شفاف درباره اتفاقاتي از اين دست نيستم، در مواردي مشابه مديران براي از سر گذراندن اخبار تلخي مانند اين، سخت‌جاني كردند و دندان به جگر فشردند و قول رسيدگي كارشناسي و تنبيه متخلف دادند و منتظر ماندند تا اتفاقي بزرگ‌تر، هولناك‌تر يا جذاب‌تر براي افكار عمومي در گوشه ديگري از كشور رخ بدهد تا موج بزرگ‌تر اين موج كوچك را بپوشاند و آنها از زخم تيغ تيز افكار عمومي در امان بمانند. البته خوشبختانه يا متاسفانه عمر اين اخبار در كشور ما كمتر از يك هفته است و هميشه يك موج تازه از راه مي‌رسد.

4- ماجراي كشتن يك گوزن در نزديكي مقر فرماندهي حفاظت محيطزيست كشور (به ظاهر امن‌ترين جا براي نگهداري هر جانداري) نشان مي‌دهد اسلحه‌به دستان گستاخ هيچ حد و مرز و حصاري نمي‌شناسند، هر وقت هوس كنند و هرجا بخواهند ماشه را مي‌چكانند. طبعا كسي نمي‌تواند ادعا كند كه اسلحه به‌كاررفته براي كشتن گوزن بالغ نر اسباب‌بازي بوده و تيرهاي مشقي در مي‌كرده است، لازم است نهادهاي امنيتي هم در اين ماجرا مداخله كنند كه چطور ممكن است كساني تا اين اندازه گستاخ شوند كه با شبيه‌سازي فيلم‌هاي هاليوودي در قلب پايتخت، اسلحه شكاري دست بگيرند و به سمت و سوي يك محوطه اداري وابسته به رياست‌جمهوري يك نظام شليك كنند و بگريزند. ترسناك نيست كه خبر حمل اسلحه و تيراندازي در بزرگراه‌هاي تهران تا اين اندازه عادي شده ؟ به احتمال 51 درصد اين اتفاق مي‌تواند محصول چنگ و دندان نشان دادن آن دسته از شكارچيان متخلفي باشد كه اين روزها مورد شماتت مخالفان شكار قرارگرفته‌اند، درباره 49 درصد باقيمانده نيز مي‌توان حدس و گمان‌هاي ديگري زد. اما سوال اصلي اينجاست كه وقتي يك گوزن در حصار و پناه نگهبان و دوربين مداربسته و انواع و اقسام پروتكل‌هاي حفاظتي و امنيتي، آن هم بيخ گوش معاون رييس‌جمهور و رييس سازمان حفاظت محيط زيست كشور در امان نيست، چطور مي‌توان انتظار داشت پلنگ و يوزپلنگ‌ها در دامن طبيعت جان سالم به در ببرند؟
نظرات بینندگان