پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : اعتماد گفت وگویی با محسن صفایی فراهانی انجام داده است.
* به نظر
من مهمترین کاری که دولت روحانی باید انجام دهد ضمن برنامهریزی برای
مقابله با آنها، باید ماهیانه با مردم صحبت کند، حمایت مردم و احزاب از
اقدامات قانونی ایشان میتواند بسیاری از این کارشکنیها را خنثی کند و
بعد هم گردش اطلاعات آزاد و نهادینه کردن آن است.
*آقای روحانی که
به بحث حقوق شهروندی توجه کرده است، باید به معاون حقوقی و معاون پارلمانی
دولت تاکید کند تا هر لایحهیی که به مجلس میرود، اگر حقوقی برای کسی
مترتب میشود، ضمانت اجرایی رسیدن به آن دیده شود، خاطر جمع باشید که رفته
رفته ریشه بخش بزرگی از فساد خشک میشود، آنوقت هیچ مدیر یا کارمندی احساس
نمیکند که برای اینکه کار مردم را باید راه بیندازد، حتما باید زیر میزی
بگیرد!
*من فکر میکنم این بحثی که در چند سال اخیر در ایران مطرح
شده و جدلهایی که درباره تقدم توسعه سیاسی مقدمتر یا توسعه اقتصادی انجام
گرفته، خیلی محلی از اعراب ندارد چرا که اینها مکمل همدیگر و لازم و ملزوم
همدیگر هستند و نمیشود آنها را از هم تفکیک کرد.
*کلیت معدل مجلس
ششم در همین جملهیی که نقل کردم روشن است. علت هم این بود که ما تمام
توانمان را بر این گذاشته بودیم که اگر قوانین مرتبط با اصلاحات سیاسی با
مانع و با وتوی شورای نگهبان روبهرو شود، دستکم برود سراغ نهادها و
ساختارهای اقتصادی و آن را اصلاح کند. برای همین هم وقت زیادی روی این قسمت
گذاشته شد. فکر کنم دولت اصلاحات یکی از دولتهای موفقی بود که در اقتصاد
توانست نقش خوبی ایفا کند. با وجود اینکه کل درآمد ارزی دولت آقای خاتمی
157 میلیارد دلار بود که 15 میلیارد دلارش هم که وقتی دولت را تحویل داد در
صندوق ذخیره ارزی وجود داشت اما با همان میزان درآمد ببینید که رشد
اقتصادی مناسبی وجود داشت. بانکهای خصوصی و بیمههای خصوصی راه افتادند،
تحرکی در سرمایهگذاری بخش خصوصی شد و سرمایههای خوبی بازگشتند. بورس رونق
پیدا کرد. من فکر میکنم که دولت خاتمی، به نسبت دوره خودش و به نسبت
میزان درآمد نفتی دوران خودش در اقتصاد موفق بود.
*تا آنجا که من در
جریانم، از آذرماه سال 91، میان اصلاحطلبان بحث بسیار گستردهیی وجود
داشت که اولویت اول آقای خاتمی است و اولویت دوم هم آقای هاشمی اما این
نبود که اگر این دو تن نیامدند یا ردصلاحیت شدند، بروند خانه بنشینند. از
همان زمان قرار بود که برویم دنبال نفرهای دوم و سوم و چهارم و پنجم چرا که
فکر میکردند مسیر اصلاحطلبی حتی بهصورت کند، بهتر از نبودنش باشد. پس
این نشان میدهد که اصلاحطلبان تنها با آقای خاتمی و آقای هاشمی دنبال
انتخابات نبودند و انتخابات برای آنها همیشه یک امر مهم است و به صندوق رای
امید دارند، ضمن اینکه نمیشود این را منکر شد که آنها در متن مردم بودند و
مردم میخواستند که در انتخابات یک اتفاقی بیفتد. منتها دقت کنید که مردم
حاضر نیستند هزینه مفت بدهند چون میخواهند زندگی کنند. سیاسیون معمولا از
مردم عقبترند. برای نمونه، کسانی که در اردیبهشت ماه 76 فکر میکردند آقای
خاتمی در انتخابات برنده میشود، حتی در ستاد خودشان کمتر از 50 درصد بود.
*چه
کسی فکر میکرد در اردیبهشت ماه که آقای روحانی برنده میشود؟ این مردم
بودند که میدانستند در انتخابات میخواهند چه بکنند. یک خاطره کوچک اما
مهمی من از ستاد آقای خاتمی دارم، چون مسوول ستاد آقای خاتمی بودم و خودم
از نزدیک شاهد ماجرا شدم. آقای خاتمی قرار بود در رباط کریم سخنرانی کنند و
فرماندار رباط کریم جلوگیری کرد و نگذاشت در مسجدی که میخواستند سخنرانی
کنند. بالاخره با یک وضعیتی در یک جای کوچکی سخنرانی انجام شد و بعدش قرار
بود که بیایند اسلامشهر. منتها چون به وقت نماز مغرب میرسید، آقای خاتمی
گفت اگر الان ما برویم اسلامشهر ممکن است نماز برهم بخورد، پس بهتر است به
یکی از روستاهایی که همین اطراف است برویم و خودمان هم نماز بخوانیم و بعد
از نماز برویم اسلامشهر. اتفاقا یک دهی آن نزدیکی بود که من بلد بودم و
گفتم اینجا میشود رفت و خلوت هم هست، کسی به ما کاری ندارد. مسجد کوچکی
داشت که تعداد کمی در آن بودند. همان چند نفری که بودیم، حدود 20 نفری
میشدیم، در همان کوچه مسجد وضو گرفتیم که برویم در مسجد نماز بخوانیم.
دیدیم که پیش نماز مسجد یک طلبه جوانی است که یک تعدادی، کمتر از انگشتان
دست پشت او نماز میخواندند. آقای خاتمی گفتند که به همین طلبه اقتدا کنیم و
همین که داشتیم آماده میشدیم، آن آقا هم فهمید که آقای خاتمی آمده هرچند
نشناخته بود اما سن و سال آقای خاتمی را که دیده بود، خیلی اصرار کرد،
ایشان پیش نماز شود. باور نمیکنید ما اصلا متوجه نشدیم که مردم چگونه
فهمیدند، در یک آن، در همان فاصله بحث این طلبه با آقای خاتمی برای
پیشنمازی طوری شد که دیدیم در مسجد اصلا جای سوزن انداختن نیست. حیاط مسجد
و کوچه روبهرویی، همه دور و بر مسجد پر از مردم روستا شد. طوری شد که یک
بلندگوی دستی در ماشین من بود، مجبور شدیم آن را بدهیم به آقای خاتمی و
برود برای همان آدمها صحبت کند. همان جا من به همراهان گفتم که رویکرد
مردم به انتخابات خیلی جالب است! شما ببینید در فاصله بین رد صلاحیت آقای
هاشمی تا اعلام حمایت آقایان هاشمی و خاتمی از آقای روحانی چقدر زمان است.
تنها سه روز قبل از انتخابات این اعلام حمایتها شد. این دو نفر مگر چقدر
تریبون داشتند که با این همه آدم بتوانند در گوشه گوشه ایران ارتباط برقرار
کنند؟ چه سازمان پیوسته و منظمی داشتند؟ این خود مردم بودند که به یک جمع
بندی رسیدند و منتظر یک جرقه ماندند.
*توصیه میکنم که آقای روحانی
در مورد برنامههایش بیشتر با مردم صحبت کند. خیلی سادهتر و عینیتر باید
مشکلات اقتصادی را به مردم گفت، آقای روحانی باید مشکلات دیگر را هم خیلی
روشن با مردم در میان بگذارد و مردم را واقعا غریبه ندانند. انتقادهایی که
میشود چرا آقای روحانی اطلاعات اقتصادی را در تلویزیون گفت و ممکن است
دشمن سوءاستفاده کند، اساسا درست نیست. مگر دشمن اطلاعات ما را ندارد، ما
از کدام دشمن داریم صحبت میکنیم؟ در سال آخر دولت آقای احمدینژاد هم بانک
جهانی هم صندوق بینالمللی پول هر دو در گزارش خودشان گفتند که رشد
اقتصادی ایران منفی بوده اما همان زمان بانک مرکزی آمار داد که مملکت چهار
درصد رشد اقتصادی داشته است. پس از کنار رفتن آقای احمدینژاد بود که بانک
مرکزی، تازه اعلام کرد که رشد اقتصادی 8/5 درصد منفی بوده است. ببینید پس
چه اطلاعاتی ممکن است رییسجمهور بگوید که خارجیها نداشته باشند. ما
متاسفانه فکر میکنیم که مردم خودمان غریبهاند و اطلاعات را از مردم پنهان
میکنند، مثلا هفت میلیون تن گندم امسال وارد ایران کردند و ایران
بزرگترین واردکننده گندم بود! اینها را نمیشود از مردم پنهان کرد یا
اینکه گزارش هزینه کردن 750 میلیارد دلار درآمد نفت در هشت سال چرا نباید
به مردم گفته شود؟ اگر میگویند که خدمتگزار مردم هستند! نباید تفسیر آن
قیم مردم بودن بشود، چرا مردم باید خبر از بیبی سی و صدای امریکا بشنوند و
چرا نباید تلویزیون ایران آخرین اخبار و اطلاعات را به مردم بدهد؟
*من
یک زمانی در مجلس ششم بودم که 140 دانشجو را درباره مسائل دانشجویی گرفته
بودند. گروهی از نمایندگان مجلس که خودشان از گروههای دانشجویی بودند، مثل
آقای تاجرنیا و سعیدی و خانم حقیقتجو متحصن شدند و اعتراض داشتند. آقای
کروبی دو، سه بار خواهش کرد که تحصنشان را بشکنند اما نشکستند. من رفتم به
آقای کروبی پیشنهاد دادم که بهتر است، شما چند تا نماینده را تعیین کنید و
به قوه قضاییه بفرستید که اینها بتوانند براساس یک شرایط قانونی در موضوع
وارد شوند و مساله را حل کنند، این تحصن هم در مجلس جمع شود. آقای کروبی
استقبال کردند و یادم هست که آقای میرمحمدی که آن زمان نماینده قم بودند با
آقای ابوترابی، نماینده قزوین و آقای کیان ارثی و نفر چهارم که من بودم؛
ما خدمت این آقایان و خانم متحصن جلسه گذاشتیم و بعد تحصنشان را شکستند.
طبیعی بود که ما به قوه قضاییه مراجعه کردیم برای پیگیری مساله. بنده و
آقای ابوترابی ماموریت یافتیم که وقت بیشتری بگذاریم در اوین برای رهایی آن
بچهها. من خیلی خلاصه به شما میگویم که نزدیک به چهارماه طول کشید که با
کمک آقای ابوترابی این بحث را پیش بردیم تا آن بچهها همه آزاد بشوند. من
دقیقا یادم هست که آن زمان مداوم چند نفر از نمایندگان مجلس و خبرنگاران
حاضر در مجلس همین پرسش شما را از من میکردند. مدام میگفتند شما که به
عنوان نماینده رییس مجلس دنبال این ماجرا هستی و هیچ چیزی هم نمیگویی،
دستکم یک چیزی بگو! آیا به نتیجه میرسید یا نمیرسید؟ چرا مصاحبه
مطبوعاتی نمیکنید. من هم کار خودم را پیش میبردم و چیزی نمیگفتم. حتی
یکی، دو تا از دوستان بسیار نزدیک و مورد احترام بنده، آمدند به من گفتند
که فلانی نکند اصلا هیچ امیدی نیست و آزادی این بچهها به نتیجه نمیرسد و
تو نمیخواهی بیان کنی. کار به جایی رسید که دیگر با شوخی و خنده هم کنایه
میگفتند. من تنها چیزی که میگفتم این بود که صبر داشته باشید، حوصله
کنید، یک مقداری تامل کنید و انشاءالله که درست میشود. چیزی نگفتم اما در
طول چهار ماه همه این بچهها آزاد شدند، روند آزادیها از همان ماه دوم
شروع شده بود.
*ما میخواستیم برای هیاترییسه مجلس یک خانم محجبه
چادری انتخاب کنیم، چقدر با آن مقابله شد. همه چیز در اختیار دولت نیست که
بتواند به راحتی انجام دهد! در دولت احمدینژاد هم همین طور بود. آقای
احمدینژاد به صراحت اعلام کرد که من در استادیومهای فوتبال را روی
خانمها باز میکنم. توانست این کار را انجام دهد؟
* من ماجرای
شکستن حصر حضرت آقای آیتالله منتظری را هم به دقت به یاد دارم. نتیجه یک
تلاش گستردهیی بود. این نبود که تنها با یک نامه یا یک صحبت یا یک ملاقات
بهدست بیاید. خاطرم هست که واقعا انرژی بسیاری برد وقت زیادی را از مجموعه
دولت و مجلس و شورای امنیت ملی گرفت و گفتوگوهای متعددی انجام شد،
گروههای زیادی وارد رایزنی و گفتوگو شدند و پیگیری کردند و به مقامهای
مختلفی مراجعه کردند. در یک دوره زمانی طولانی آن اتفاق افتاد و اصلا نتیجه
تلاش یک روز و دو روز و یک هفته و حتی یک ماه و دو ماه نبود.