arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۵۵۴
تاریخ انتشار: ۲۹ : ۱۹ - ۲۴ بهمن ۱۳۸۹

بهترین لحظه عمر امام از زبان امام؛ لحظه ای که زیر دست و پای مردم بودم.../ تصویر

وقتی امام پس از اتمام سخنرانی به خانه یكی از بستگانشان منتقل شدند، در تعریف این صحنه گفتند: بعد از اینكه عمامه از سرم افتاد و من بر اثر فشار مردم زمین خوردم و مردم برای لحظاتی از روی من رد شدند. احساس كردم دارم قبض روح می شوم و ادامه دادند: بهترین لحظه عمر من زمانی بود كه احساس می كردم دارم در زیر دست و پای مردم ازبین می روم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
دکتر غلامعلی رجایی در وبلاگش نوشت: در میان خاطرات زندگی امام و بویژه خاطرات ورود ایشان پس از 14 سال دوری از كشورنمونه های بس باشكوهی از عشق ایشان به مردم دیده می شود.این عشق و ارادت وعلاقه متقابل بود.

امام به مردم به عنوان شهروند نگاه نمی كردند .نوع نگاه ایشان به عنوان یك رهبر سیاسی به مردم از جنس نیاز و احتیاج  حاكم وحكومت به آنان نبود.

امام فقط رای مردم  آن هم رای موافق شان را نمی خواست و هرگز برای رایشان نقشی تریینی قائل نبود.

امام هرگز به مردم به عنوان ابزاری كه رای و حضور آنها برای بقای حكومت لازم است نمی نگریستند.

امام معتقد بود مرجع با انتخاب مردم  است كه قدرت می گیرد.

 امام مردم  و وحدت كلمه  آنان را پس از ایمان به خدا از اركان مهم پیروزی انقلاب اسلامی می دانستند.

امام مردم و البته همه مردم چه مسلمان و چه غیرمسلمان را مخلوق خداوند وشایسته دوست داشتن و محبت می دانستند و خدمت به آنان را نوعی عبادت خدای تبارك و تعالی به شمارمی آوردند.

این نگرش امام تنها به مردم ایران محدود و منحصر نمی شد.

وقتی رژیم قدرتمند شوروی تصمیم به اشغال افغانستان داشت و مراتب را به امام اطلاع داد، ایشان  با حساسیت لازم نسبت به ملت مسلمان افغانستان در مورد این اقدام شوروی عكس العمل نشان داده و ابرقدرت شوروی را ازاین كار منع نمود وبه آنان گفت : این را بدانید كه ممكن است شما بتوانید افغانستان را اشغال كنید، ولی نمی توانید در آنجا بمانید و همین هم شد و ارتش شوروی با خفت وخواری از افغانستان خارج شدند.

بر اساس همین دید الهی و اعتقادی به مردم بود كه امام در تعبیری حیرت انگیز مردم را ولی نعمت خود و مسوولین كشور معرفی كردند .

دراین تعبیر با توجه به بار مفهومی آن نكات دقیقی نهفته است كه در این مقال مجال پرداختن به آنها نیست. آنهایی كه با امام و ادبیات او آشنا هستند، می دانند این تعبیرهرگزازجنس تعارفهای متداول رهبران سیاسی با مردم خویش نبود .

امام به مسوولین می گفت این را همواره درنظر داشته باشند كه اگر مردم نبودند و قیام نمی كردند و بساط رژیم طاغوت را جمع نمی كردند، آنها الآن یا در تبعید بودند و یا در زندان.

هم بر همین اساس بود كه  به مسوولین تاكید می كرد مردم را با خود داشته باشید.

امام به مردم و نقش الهی آنان ایمان داشت و معتقد بود آنها را به خوبی می شناسد و آنها هم به خوبی او را می شناسند.

امام هرگز مردم را نادیده نگرفت و برای آنان نقشی تعیین كننده در سرنوشت كشور و انقلاب قائل بود.

 امام برای مردم شان جلوداری قائل بود .

امام بارها در دیدار با مسوولین كشور، ملت ایران را بهترین ملتها می دانست و معتقد بود حضور مردم در صحنه باعث عزت ایران و انقلاب شده است.

امام خود را مقهور عواطف ملت  نسبت به خود می دانست و می گفت هرگز از عهده پاسخ به احساسات آنها نسبت به خود برنمی آید.

امام همواره و تا آخر عمر مبارك خویش با مردم صادق بود و كسی جز صدق و صفا از او ندید و نشنید.

در اولین روزی كه امام به كشور وارد شده و اعلام كردند برای ادای احترام به مقام شهدا به بهشت زهرا می روند، در آنجا براثر ازدحام  و فشار مردمی كه سالها امامشان را ندیده و اكنون او را در چند قدمی خود می دیدند ومی خواستند خود را به ایشان نزدیك كنند و درآغوش بكشند، عمامه امام از سرشان افتاد و ایشان برای لحظاتی به زیر دست وپای مردم افتادند.
 


*رسانه های خارجی آن روز به قول خود شكار لحظه ها كرده و این تصویر را احتمالا برای تخریب وجهه امام منتشر كردند، حال آن كه فهم عشق متقابل امام و مردم برایشان قابل درك نبود.

وقتی امام پس از اتمام سخنرانی به خانه یكی از بستگانشان منتقل شدند، در تعریف این صحنه گفتند: بعد از اینكه عمامه از سرم افتاد و من بر اثر فشار مردم زمین خوردم و مردم  برای لحظاتی از روی من رد شدند. احساس كردم دارم قبض روح می شوم و ادامه دادند: بهترین لحظه عمر من زمانی بود كه احساس می كردم دارم در زیر دست و پای مردم ازبین می روم.

*آینده
نظرات بینندگان