پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
زنی جوان چندی قبل تصمیم گرفت شوهرش را به قتل برساند. او برای این کار مردی افغان را اجیر کرد اما این زن و مرد بعد از ارتکاب جنایت شناسایی و دستگیر شدند. آن دو اکنون در بازداشت بهسر میبرند و تحقیقات از آنها ادامه دارد. دو متهم در گفتوگو با «شرق» جزییات ماجرا را شرح دادهاند.
متهم ردیف اول مردی 28ساله به نام اسماعیل است که به سفارش مریم شوهر او را کشت.
سواد داری؟
نه. من بزرگترین بچه خانواده هستم. چهار برادر و سه خواهر دارم که کوچکترین آنها چهار یا پنجساله است. من از کودکی مجبور شدم به پدرم کمک کنم برای همین درس نخواندم. از بچگی کشاورزی میکردم.
برادر و خواهرهایت اکنون در چه وضعی هستند؟
یکی از خواهرهایم ازدواج کرده و بقیه در خانه پدرم زندگی میکنند.
چندسال است که به ایران آمدهای؟
من دوسالونیم است که به ایران آمدهام. یکسال آن را مجوز داشتم و یکسالونیم بدون مجوز بود.
چرا بدون مجوز در ایران ماندی؟
میخواستم بروم اما صاحبکارهایم اجازه نمیدادند.
چقدر دستمزد به تو میدادند؟
روزی 40هزارتومان.
چطور با مریم آشنا شدی؟
یکروز صاحبکارم موبایلم را گرفت و به زنی زنگ زد. ماجرا تمام شد تا اینکه آن زن به من زنگ زد ولی من به او گفتم آن مردی نیستم که به تو زنگ زد. او گفت اشکالی ندارد و اصرار کرد مرا ببیند. یکروز ظهر قرار شد من بروم او را ببینم اما چون لباس کار تنم بود از دور همدیگر را دیدیم و او رفت.
بعد از آن چه شد؟ آیا میدانستی او شوهر دارد؟
نه من خبر نداشتم او شوهر دارد. یک شب من را به خانهاش دعوت کرد. زنی دیگر هم آنجا بود. آن شب بود که به من گفت شوهر و یک پسربچه چهارساله دارد.
بعد از اینکه فهمیدی او ازدواج کرده است باز هم ارتباطت را ادامه دادی؟
او به من گفت شوهرش کتکش میزند و او را میسوزاند، او هم بهخاطر بچهاش مجبور است تحمل کند.
ارتباط شما با وجود شوهر مریم چطور ادامه داشت؟
ما تلفنی با هم صحبت میکردیم و گاهی همدیگر را میدیدیم.
چه شد که تصمیم به قتل شوهر مریم گرفتید؟
من اصلا تصمیم به قتل نداشتم. او در تلفنها و قرارهایش دایم از اختلافش با شوهرش صحبت میکرد تا اینکه به من گفت شوهرش را بکشم. هربار یک چیزی میگفت، یکبار میگفت شوهرم را آتش بزن. یکدفعه میگفت فلانجا بکشش. خلاصه هردفعه به بهانهای گریه میکرد و این حرفها را میزد.
وقتی با این پیشنهادها روبهرو شدی چه کردی؟
من زیر بار نمیرفتم و هربار به بهانهای طفره میرفتم.
اما در نهایت زیر بار رفتی و شوهر مریم را کشتی.
{ سکوت}
نقشه قتل پیشنهاد چهکسی بود و چطور آن را عملی کردید؟
نقشه قتل را مریم کشید. قرار بود مریم با شوهرش برای عید به شهرستان برود و مریم همانجا بماند تا شوهرش تنها به تهران برگردد اما شوهرش زیربار نرفته و او را مجبور کرده بود تا با او به تهران برگردد به همینخاطر مجبور شدیم نقشه را عوض کنیم.
درباره روز قتل توضیح بده.
آن روز مریم من را به خانهاش دعوت کرد. من ظهر به خانه او رفتم و وقتی گفتم کار دارم و باید بروم او اجازه نداد و گفت امروز باید کار را تمام کنی. حدود ساعت سه بعدازظهر بود که دست بچهاش را گرفت و از خانه بیرون رفت و در را هم روی من قفل کرد. هرچه به او تلفن زدم و گفتم در را باز کن، شاید من پشیمان شدم و خواستم بروم گوش نداد.
قتل چطور اتفاق افتاد؟
حدود ساعت 4:30 بود که شوهر مریم آمد. وقتی در را باز کرد خواستم به او توضیح بدهم اما او حتی اجازه نداد صحبت کنم و شروع به کتکزدنم کرد. بعد از کمی که دیدم نمیتوانم کاری کنم با میلهای که برای کشتن او کنار دستم گذاشته بودم او را زدم.
اما در پرونده آمده است مقتول بهخاطر ضربه چاقو کشته شده است.
شوهر مریم خیلی عصبانی بود و دایم فحش میداد من هم با میله به سرش و یک ضربه چاقو هم به سینهاش زدم.
بعد از قتل چه کردی؟
وقتی او را کشتم به مریم زنگ زدم و او گفت در پارک سرکوچه منتظرم است تا موبایل و مدارک شوهرش را برایش ببرم، من هم کلید شوهر مریم را برداشتم و پیش او رفتم.
جسد را چه کردی؟
وقتی مریم را دیدم او گفت جسد را از خانهاش ببرم من هم از یکی از دوستانم کمک خواستم.
او در جریان قتل بود؟
نه جنازه را در یک فرش پیچیده بودم و به او گفتم که بیاید فرش را جابهجا کنیم.
اما فرش را که در پارک جنگلی نمیاندازند.
من یکمیلیون به او دادم و از او خواستم کاری به این کارها نداشته باشد.
چرا بعد از دستگیری قصد داشتی واقعیت را مخفی کنی؟
من به ماموران گفتم یکی به خط قبلی من که آن را دور انداخته بودم زنگ زده و خواسته با دریافت پول زیادی این جنازه را جابهجا کنم اما در نهایت با توجه به شرایط مجبور به اعتراف شدم.
شوهرم کتکم میزد
مریم رفتارهای شوهرش را دلیل اصلی برای طراحی نقشه قتل او عنوان میکند.
چرا با شوهرت اختلاف داشتی؟
خسیس بود. من را میزد و داغم میکرد. دوسال قبل از او جدا شدم و هفتماه از هم جدا بودیم. شوهرم مهریهام را که 10میلیونتومان بود داد اما رجوع کرد و یک وکالتنامه طلاق هم به من داد.
پس چرا تصمیم به قتل گرفتی، میتوانستی خیلی راحت جدا شوی؟
در وکالتنامهای که داده نوشته شده بود اگر مرا کتک بزند من میتوانم از او طلاق بگیرم اما او بعد از رجوع دیگر من را کتک نزد و فقط تحقیرم میکرد. پول به من نمیداد و حتی اجازه نمیداد لامپ را روشن کنم.
ولی بههرحال میتوانستی برای طلاق اقدام کنی.
حوصله دادگاه را نداشتم غیر از آن هم ممکن بود شوهرم بچهام را از من بگیرد.
شغل شوهرت چه بود؟
در کارخانه خودروسازی و نانوایی کار میکرد.
به نظر میرسد وضع خوبی داشت پس چرا به تو پول نمیداد؟
وضعش خوب بود فقط میخواست من را اذیت کند. او حتی به غیراز این کارها در کار خریدوفروش زعفران هم بود.
آیا کارهای شوهرت دلیل موجهی برای قتل است؟
نه. اشتباه کردم. گول خوردم. این مرد افغان گولم زد.
اما او میگوید تو از او خواستی شوهرت را بکشد.
دروغ میگوید او به من میگفت تا حالا چندنفر را کشته و میتواند شوهر من را هم بکشد تا ما با هم باشیم.
آیا شوهرت از ارتباطات تو خبر داشت؟
او خودش هم با زنی دیگر ارتباط داشت و اصلا به همینخاطر من تصمیم گرفتم با مردان دیگر ارتباط داشته باشم.
چطور با اسماعیل آشنا شدی؟
ماجرا از زمانی شروع شد که یکی از زنان فامیل گفت تو سرزبانداری. من به پسری پول قرض دادهام با او صحبت کن و پولم را از او بگیر. من میخواستم با آن پسر طرح دوستی بریزم و پول را از او بگیرم اما بعد از مدتی فهمیدم او زن دارد و ارتباطم را قطع کردم اما او همچنان به من زنگ میزد به همینخاطر یک زمانی که خانه بود به او زنگ زدم و با همسرش صحبت کردم و همه ماجرا را به او گفتم. آن پسر هم برای انتقام شماره من را پخش کرد و بالاخره کار به اینجا رسید.
وقتی فهمیدی اسماعیل قصد دارد شوهرت را بکشد چرا با او همکاری کردی؟
او تهدید کرد که از من فیلم و عکس دارد و شماره تلفن آشنایان و فامیل را از گوشی من برداشته. اگر با او همکاری نکنم عکسها را به همه میدهد.
منبع: روزنامه شرق