مردم اینروزها مدام با این پیام مواجه میشوند: «اگر نیاز ندارید، از
گرفتن یارانه انصراف دهید.» پیام کاملا صادق است، اگر دهکهای پردرآمد و
متوسط رو به بالای جامعه از دریافت یارانه انصراف دهند، دست دولت برای کمک
به اقشار فرودست باز میشود و معنای واقعی «هدفمندی یارانهها» تازه تحقق
مییابد.
در واقع آنچیزی که در سالهای قبل و توسط دولت سابق اجرا شد،
هدفمندی نبود. یارانهای هم در کار نبود. دولت یکسری کالای عمومی را گران
کرد و به موازات آن برای کسب مقبولیت در برهههای مختلف سیاسی و انتخابات،
بین همه مردم، بیطبقهبندی، بیدسته و رستهبندی دریافتکنندهها، پول نقد
توزیع کرد که نتیجه مستقیم آن، بالارفتن سطح تقاضا و پایینآمدن سطح عرضه و
فربهشدن شدید نقدینگی و بالارفتن تصاعدی تورم شد.
اما در درخواست برای
انصراف توانمندها از دریافت یارانه، واقعا همین گزاره کافی است تا تمام
بینیازان مجاب به انصراف شوند؟چه با نیاز چه بینیاز، انصرافدادن از
دریافت یارانه از دستدادن بخشی از مطلوبیت بیهزینهای است که مردم به دست
میآورند. یک خانواده چهارنفره که نیازمند است، با 180هزارتومان زخمهای
اساسی زندگیاش را التیام میدهد، اما یکی شاید باک ماشینش را پر کند یا
چشمروشنی و کادو عروسی دوستش را بخرد. در مورد اول، یارانه نیازهای حیاتی و
دست اول زندگی را سامان میدهد و در مورد دوم، نیازهای دستچندم، اما منطق
اقتصادی حکم میکند که ازدستدادن یک مطلوبیت، باید با بهدستآوردنی دیگر
همراه باشد.
چیزی مثل بیمه سلامت، یا یارانه آموزشی یا حتی یارانه سفر که
درخصوص بیمه سلامت آنچنان اطلاعرسانی درستی انجام نشد که این پسدادن در
ازایش آن بهدستآوردن را بههمراه دارد. از سوی دیگر، از این گرفتن و به
آن دادن، فقط با تبلیغ خیرخواهی برای جامعه میسر نیست، آنهم در شرایطی که
جامعه ایران همیشه در معرض این تبلیغات بوده است که «باید برای فرودستها،
کار مهمی کرد» اما مدام این شعار تکرار شده است و همیشه این بوده که
امروزیها، دیروزیها را محکوم کردهاند که کوتاهی و قصور داشتهاند. این
در حالی است که مدام این پیام از رسانه ملی پخش میشود و در واقع، مجری
اصلی این تبلیغات صداوسیماست؛ تقریبا لابهلای تمام برنامهها که «اگر نیاز
ندارید انصراف دهید... اگر نیاز ندارید...»
هوشمندانه یا غیرهوشمندانه این روش بهضرر اهداف دولت است. مخاطب این
پیام دولت برای انصرافدادن از یارانه، اقشار بالادست جامعهاند که کمتر
مخاطبان رسانه ملیاند و در مقابل تبلیغات مستقیم و گلدرشت به این شکل،
معمولا واکنش منفی نشان میدهند. این در حالی است که عمدتا پایگاه سیاسی
دولت که در انتخابات 24خرداد نمود پیدا کرد همین طبقه و قشرند و پیروزشدن
این دولت، خواسته طبیعیشان است. در واقع انتقال پیام و ایجاد گفتوگو با
این طبقه، نه از راه صداوسیما که راهها و روشهای دیگهای را طلب میکرد
که اتفاقا امتحان شده است و در اطلاعرسانی از مذاکرات ژنو، خود را نشان
داد، اما وقتی این پیام بهصورت گسترده و مستقیم از رسانه ملی پخش میشود،
مخاطبش عامه مردم میشوند که اتفاقا بسیاریشان به یارانه دولت نیازمندند.
حال با این گستردگی ارسال پیام (که به نظر، هوشمندانه پوست موز زیر پای
دولت انداختن است) این گمانه در بین عموم مردم شکل میگیرد که دولت در پی
برداشتن رسم یارانهدادن است و متلها و ضربالمثلهای مختلفی که در انبان
ادبیات موجود است، پیش کشیده میشود.
در این مرحله و دقیقه از اجرای فاز دوم هدفمندی، اصلا این مهم نیست که
دولت چه برنامههایی برای آینده دارد. بسیار از آیندههای خوب و رویایی
برای مردم سخن گفته شده، اما ارزنی از نتایج خوب و مطلوب بر زندگی و سفره
مردم وارد نشده است، در این مورد اعتماد عمومی در حداقلترین شکل ممکن است.
اما مهم این است که دولت پیام این روزهایش را به مردم چگونه منتقل میکند.
استراتژی تبلیغاتی اتخاذشده که بر خیرخواهی انصرافدهندهها برای کل جامعه
و بهترشدن رفاه فرودستان برگزیده شده، با راهبری صداوسیما، ترکیب ناسازی
بههمزده که خروجی آن، بیاعتمادی به دولتی است که هنوز فرصت نکرده
برنامههایش را پیاده کند. ناهمسازی این ترکیب خیلی امر غریبی نبود. تیم
رسانهای و تبلیغاتی دولت از قبل باید فکرش را میکرد، غیرقابل پیشبینی
نبود که این بسته و این سلیقه و این اجرا به کجا میرسد. نه روی بستههای
جایگزین در صورت انصراف کار خوبی شده، نه روی مخاطبشناسی پیام انصراف.
تصویری که از دولت ساخته شده، اینگونه است که گویی در تله شتابزدگی
افتاده است و فقط به کمشدن یارانهبگیران فکر میکند ولی جاانداختن و
کموکاستن از نگرانیهای مردم و مواردی که زیر پوست این تبلیغات ممکن است
علیه دولت، به آن دامن زده شود، کمتر فکر و پرداخته شده است. البته در
ابتدای این مسیر هستیم و شادبختانه اینکه فرصت جبران در این فقره هست.