نقدی که محمدعلی اینانلو بر «پایتخت3» وارد کرد روی نقشی که شما بازی کرده بودید، متمرکز بود. نظرتان درباره این اظهار نظر چیست؟
آنقدر این موضوع کم اهمیت است که بهتر است دربارهاش
حرف نزنیم. اتفاقا من از این رو که میخواهم به آقای اینانلو احترام بگذارم
در این باره حرف نمیزنم. ترجیح میدهم شخصیتی که او در جامعه حیات وحشی
ما دارد، باقی بماند چون اگر جواب بدهم بد میشود.
به عنوان کسی که نقش بهبود را بازی کردید، پیگیر مسائل محیط زیستی بودید؟
محیط زیستی که خودم در اطرافم با آن روبهرو هستم و
زندگی میکنم بله. در این حد که توی خیابان آشغال نریزم یا اینکه اگر دو تا
ماشین هم دارم، تا جایی که میشود از ماشین خودم استفاده نکنم. تمام
افرادی که با من دوستند میتوانند شهادت بدهند من آدمی هستم که اکثر اوقات
در خیابانها، پیاده راه میروم یا با تاکسی و مترو رفت و آمد میکنم.یک
بار در جنگل به خاطر آشغالهایی که مردم آنجا ریخته بودند گریهام گرفت.
همسرم بارها سر همین که حساسیت زیادی درباره محیط زیست دارم به من گفته
دیگر شورش را درآوردی. کاش اینجا بودند و به شما هم میگفتند. چند شب پیش
اتفاقا در یک برنامه رادیویی با خانم ابتکار شرکت کرده بودم و او به من قول
داد که یک نشان محیط زیستی از دفتر ر یاست جمهوری به من اعطا کند و من
اجازه دارم در حوزه محیط زیست امر به معروف و نهی از منکر کنم.(در همین
لحظه از مصاحبه علیرضا نجف زاده مجری طرح سریال وارد گفتوگو میشود و به
قول خودش به عنوان شاهدی که از غیب آمده به پیگیری احمدی برای کاشت نمادین
درخت در روز درختکاری اشاره میکند. موضوعی که البته عملی نشده است).
تا به حال درخت کاشتهاید?
بله. باورتان نمیشود من گاهی برای اینکه باران
نمیآید، عصبانی میشوم و حالم بد میشود. بعد همسرم میگوید مگر باغ بالا و
پایین داری که آب نخورده یا مزرعه داری؟ چرا اینقدر نگران هستی؟ به او
میگویم شاید متوجه نشوی من چه میگویم و باران عجب موهبتی است.
اسم دخترتان هم که باران است!
بله. دیگر چه نشانههایی بدهم که من حافظ محیط زیست هستم!
البته شخصیت شکیب در «آوای باران» که حسابی ضد باران بود.
مردم شکیب را دوست داشتند. او شخصیت آنتاگونیستی
(ضدقهرمان) بود که مردم دوستش داشتند و حتی در ذهنشان پروتاگونیست (قهرمان)
شده بود و با او ارتباط گرفته بودند. این موضوع برای من خیلی جالب بود و
تجربه چنین پارادوکسی در یک شخصیت برایم قابل توجه بود.
در سریالهایی با لحظات طنز، کم کم طنز کلامی جای خود را به طنز موقعیت میدهد...
موقعیت، رفتار، ارتباط...
بله و شخصیت بهبود اساسا در موقعیتی قرار گرفته که
نمونه بارز همین موضوع و به خودی خود طنز است. گرچه مخاطب با فرو رفتن به
فکر درباره موقعیت او غمگین هم میشد اما این موقعیت فضای طنز زیادی ایجاد
میکرد.
بله درست میگویید. این طنز ارتباط و موقعیتی بود که
شخصیت بهبود در یک وضعیت نابرابر برای از آب بیرون کشیدن گلیمش مبارزه
میکرد. چون 85، 90 درصد فیزیک او کنسل بود و فقط با یک حرکت گردن 180
درجهای و با کلام و ریاکشن باید این طنز را پا به پای بقیه به وجود
میآورد. این موقعیت برای من در عرصه بازیگری، بسیار سخت بود. ساعتهای
متمادی دمر خوابیدن دشوار بود. حتی میکروفن هاشاف را کابلی به من وصل کرده
بودند. مثلا آن صحنه جلسه را به یاد بیاورید، 60 تا آدم نشستهاند و من آن
گوشه محکوم به خوابیدن زیر پتو بودم. فشار به قفسه سینه، کمر و... خیلی
سخت بود. هرکس مرا میدید، میگفت تو که خوابیدی! به قرآن اینطور نیست.این
موضوع از لحاظ بازیگری هم دشوار بود و اینکه در یک موقعیت و میزانسن کار
کمدی انجام دهی، سخت است اما موقعیتی که برای کاراکتر به وجود آمده بینظیر
و برای خود من خیلی جذاب بود.
«پایتخت» در هر سری خود روی عنصر خانواده تأکید
فراوانی دارد. شما چقدر به این موضوع قائلید که آثار نمایشی بهتر است برخی
نکتههای اخلاقی و ارزشی را یادآوری کنند؟
راستش را بخواهید وظیفه سریال این نیست که پیامرسانی کند
بلکه اصلیترین وظیفه آنها این است که مردم را سرگرم کنند. حالا اگر مخاطب
در کنار این، پیامی را هم دریافت کرد الهی شکر، چرا که نه. اتفاقا تأثیری
که این پیام میگذارد از صد تا همایش بیشتر است. همانطور که «پایتخت 3» و
بهبود فریبا در سکانس سخنرانی تأثیر محیط زیستی بر مخاطبان گذاشت. تاثیر
این از هزار همایش برگزار کردن بالاتر است و خود خانم ابتکار از تاثیرات
این موضوع سخن گفته است. همین کافی است. قرار نیست حرفهای قلنبه سلنبه
بزنیم. ما رفتارهای روزمره را در یک داستان میآوریم و مخاطب به زعم خود
شاید تاثیراتی بگیرد.البته من معتقد نیستم یک آدم ممکن است تحت تاثیر یک
شخصیت منفی که سیگار میکشد سیگاری شود. مگر چقدر آدم میتواند بی جنبه
باشد!؟ آن فرد از صبح تا شب هزار نفر سیگاری را میبیند، حالا میخواهد از
یک شخصیت منفی در تلویزیون الگو بگیرد؟ بنابراین خیلی مته به خشخاش گذاشتن
درست نیست. البته من معتقدم باید در تلویزیون خط قرمزهایی وجود داشتهباشد.
خود من زن و بچه دارم و قائل به خانواده هستم. خیلی چیزها نباید در
تلویزیون باشد. فقط که قرار نیست تهران را ببینیم. روستاییها هم تلویزیون
تماشا میکنند و... اما در سینما مقوله متفاوتی داریم چون طرف دست به
انتخاب میزند و میتواند از قبل تحقیق و بررسی کند و بعد به تماشای فیلمی
برود. اما تنگ شدن این دایره اصلا جذاب نیست.
فکر میکنم سال 92 پرکارترین سال زندگی شما بود. میخواهید به این روند ادامه دهید؟
خیر. این روزها در تئاتر «دن کامیلو» به کارگردانی کوروش
نریمانی حضور دارم. سیامک صفری، بهرام افشاری، الیکا عبدالرزاقی و فریده
سپاه منصور از جمله همبازیهای من در این نمایش هستند که از اوایل
اردیبهشت در سالن اصلی تئاترشهر اجرا میشود. دو سه تا سریال و دو سه تا
فیلم سینمایی را رد کردم تا سر این کار بروم. فکر نکنید اینها را میگویم
که فخرفروشی کنم، بلکه تصمیم گرفتهام کم کار کنم. سینما ممکن است، اما
تلویزیون هرگز.