بهرام ریحانی هنرمند جوان پانتومیم کار اگرچه مدتی است، دچار بیماری سرطان شده اما حتی در دوره شیمیدرمانی هم به فکر پانتومیم است.
این هنرمند تئاتر این روزها دوره شیمی درمانی خود را طی میکند اما میگوید نه درد سرطان او را تسلیم میکند و نه هزینههای کمر شکن این بیماری و تنها چیزی که او را از پا میاندازد، دوری از پانتومیم است.
ریحانی در بیمارستان و در شرایطی که چندمین دوره شیمیدرمانی خود را طی میکند،طرح تازهای نوشته برای یک پانتومیم دیگر و تصمیم دارد در اولین فرصت طرحاش را برای دریافت مجوز ارائه کند.
این بیماری سرطان بود نه سرماخوردگی!
هنوز تئاتریها در حال و هوای عیدنوروز بودند که خبر شوکه کننده ابتلای بهرام ریحانی (هنرمند عرصه پانتومیم) به سرطان منتشر شد.
ریحانی هنرمند جوانی که نامش یادآور پانتومیم است، اسفندماه سال گذشته به طرز غیر قابل باوری متوجه شد،دچار بیماری سرطان کبد شده است، خودش در اینباره به ایسنا میگوید:« اواسط دیماه پارسال، نشانههای بیماری مشخص شد. چندین روز تب و لرز داشتم و به چندین پزشک مراجعه کردم. گفتند سرماخوردگی است. یک ماه درد داشتم ولی کسی تشخیص نمیداد که بیماری چیست تا اینکه اواسط بهمنماه متوجه بیماری شدم. به بیمارستان نمازی شیراز رفتم و یک دکتر فوق تخصص بسیار مشهور با دیدن وضعیت من شگفتزده شد. گفت آزمایشها نشان میدهد نه اهل سیگاری، نه مواد و نه الکل و بیماریات منشأ ژنتیک دارد. پزشک گفت شیراز شهری توریستی است و هزینه درمان بالا میرود و این چنین بود که به تهران بازگشتم.»
برای من راه وسط وجود ندارد
اسفند سال گذشته حالش بسیار وخیم شد به طوریکه 14 کیلو وزن کم کرد به همین دلیل دو دوره اول شیمی درمانیاش به یکدیگر متصل شد.
او 12 دوره شیمیدرمانی دارد که هر 14 روز یکبار است. اما حالا نسبت به سال گذشته حالش خیلی بهتر است و میگوید:« پارسال اصلا نمیتوانستم غذا بخورم اما الان چند لقمه میتوانم بخورم که نشانگر تأثیر داروهاست.»
اولین واکنش در برابر بیماری سرطان، موضوع دیگری است که درباره آن صحبت میکنیم و ریحانی اولین واکنش خود را این گونه توضیح میدهد: «وقتی از بیماریام خبردار شدم دو سه ساعت اول اصلا در این دنیا نبودم. بعد از چند ساعت دیدم دو راه دارم؛ مبارزه یا تسلیم. برای من راه وسط وجود ندارد. همان لحظه که دکتر جواب آزمایشام را داد چشمانم پر از اشک شد. دکتر گفت نباید اینطور خودت را ببازی! گفتم اشک تسلیم نیست، اشک شوق است! به شما نشان میدهم که سریعترین دوره درمان سرطان را طی میکنم.»
هیبت غول سیاه را میشکنم
او از جمله هنرمندانی است که همیشه دنبال پروژههای عجیب بوده است؛ اجرای طولانیترین پانتومیم جهان، اجرای پانتومیم در بلندترین صحنه جهان و ... از جمله پروژههای این هنرمند جوان بوده است.
ریحانی با به یاد آوردن آن فعالیتها ادامه میدهد: «خیلی کارها در زندگیام کردهام. اجرای طولانیترین پانتومیم جهان از تهران تا اصفهان. خیلیها میگفتند ناممکن است. سخت بود، تاول زدم، تب کردم اما انجام شد. در قله دماوند نفس کشیدن هم کار هر کسی نیست اما من قله را صعود و پانتومیم اجرا کردم. حالا هم میگویم باید هیبت این غول سیاهی که از سرطان میشناسیم از بین برود.»
تنها چیزی که مرا تسلیم میکند، دوری از پانتومیم است
میپرسیم بعد از طی درمان اولین تصمیمتان چه خواهد بود؟ که پاسخ میدهد: « اولین کارم این است که در بیمارستان «محک» برای بچههای سرطانی پانتومیم اجرا کنم. حقیقت این است که نه آن درد عجیب و غریب میتواند مرا تسلیم کند نه هزینههای کمرشکن این بیماری. تنها چیزی که مرا تسلیم میکند، دوری از پانتومیم است. 14 سال از زندگیام را صرف آن کردهام. چراغش را روشن نگه داشتهام تا همه بدانند در ایران هم چنین هنری داریم.»
ریالی کمک دولتی نگرفتم
ریحانی در تمام سالهای فعالیتش هیچوقت درباره حمایتهای دولتی در اجرای آثارش سخنی نگفته است و حالا هم فقط به بیان این نکته بسنده میکند که :« در این 14 سال 100 اجرای عمومی با مجوز مرکز هنرهای نمایشی داشتهام. تقریبا در همه فرهنگسراهای تهران اجرا داشتهام اما به جرأت میگویم حتی یک ریال هم دریافت نکردهام. همه نمایشهایم با فروش بلیت اجرا شدند. خیلی مواقع فقط هزینه بروشور و تراکت تأمین شد. در حالی که در سالهای گذشته خیلی نمایشها بودجههای کلان گرفتند؛ آثاری که فقط حرافی بودند و اصلا تئاتر نبودند. تمام درآمد من از اجراهای خارجی تأمین شده است.»
99 درصد بازیگران ایران باید دوره طولانی پانتومیم بگذرانند
آنچه او را غمگین میکند بی توجهی به هنر پانتومیم به عنوان مادر هنرهای نمایشی است که در این باره میگوید: «نکته تکان دهندهای که مدیران قبلی به آن بیتوجه بودند، این است که توجه به پانتومیم سطح شعور عمومی بازیگرها و کارگردانها را نسبت به تئاتر بالا میبرد. منظورم از پانتومیم استفاده درست از بدن است نه استفاده از دستکش یا سفید کردن صورت. کدام یک از بازیگران بزرگ دنیا را میشناسید که از پانتومیم استفاده نکرده باشند؟! استادم شاملو میگوید 99 درصد بازیگران ایران باید دوره طولانی پانتومیم بگذرانند تا بدانند کار بازیگر بدن است و این چیزی است که در تئاتر ما فراموش شده است. آنچه در لحظه اول به تماشاگر منتقل میشود، بدن بازیگر است نه بیانش. سرعت صوت در مقابل سرعت نور ناچیز است.»
هنرمند پانتومیم کار نمیتواند سیگاری باشد
بهرام ریحانی امیدوار است مدیران جدید به اهمیت نمایش ایمایی پی ببرند.
او میگوید: «نمایش کار مقدسی است و امیدوارم مدیران بدانند چقدر پاک و مقدس است. هنرمند پانتومیمکار نمیتواند سیگاری باشد چون برای اجرای پانتومیم باید بدنی سالم داشته باشد، ورزش کند و مهمتر از همه هنری کم هزینه است. با سه، چهار میلیون تومان میشود یک پانتومیم عالی اجرا کرد. در جشنواره تئاتر فجر بخشهایی مثل رادیو تئاتر و نمایشنامهخوانی داریم اما جای مادر هنرهای نمایشی خالی است در حالی که از همهی بخشها کم هزینهتر است. چرا نباید از چند کار خارجی دعوت کنند تا در این جشنواره حضور داشته باشند؟!
کار هنرمند نامه نوشتن نیست
نمیدانیم دوست دارد درباره تامین هزینههای درمانش سخنی بگوید یا نه و وقتی با تردید دراین باره میپرسیم با اطمینان میگوید:« از هیچ کس هیچ توقعی ندارم. گفتند نامه بده تا از برخی حمایتها برخوردار شوی اما من معتقدم کار هنرمند نامه نوشتن نیست. هر کمکی که قرار است انجام شود باید از جان و دل بجوشد. کار نمایش بیش از هر داروی دیگری بر من تأثیر میگذارد.»
خارجیهایی که در دماوند تماشاگرش شدند
بهرام ریحانی که سال گذشته با صعود بر قله دماوند بر بلندترین قله جهان پانتومیم اجرا کرد یادآور میشود: «مرداد پارسال که به قله دماوند رفتم، پر از خارجی بود. با زبان انگلیسی دست و پا شکستهای که میدانستیم، با هم ارتباط برقرار کردیم. خیلی برایشان جالب بود وقتی فهمیدند روی بلندترین قله کشورم پانتومیم اجرا میکنم. آنها هم با من همراه شدند و به عنوان تماشاگر کنارم بودند اما وقتی فهمیدند بدون هیچ حمایتی این کار را انجام، میدهم، شگفتزده شدند.»
هیچ کس نمیگوید؛خدا را شکر سرطان گرفتم!
گاه برخی اتفاقات در زندگی با وجود ظاهر ناخوشایندی که دارند، نگرش تازهای به انسان میدهند و باعث میشوند آدمی نوع نگاهش به زندگی تغییر کند. ابتلا به بیماری سرطان نیز با وجود سایه سنگینی که بر زندگی افراد میاندازد، میتواند باعث برداشت تازهای از زندگی شود.
بهرام ریحانی نیز این روزها همین برداشت تازه را تجربه میکند و به ایسنا میگوید: «گویی تولدی تازه است. مسلما هیچ کس نمیگوید خدا را شکر بیماری سرطان گرفتم! اما الان حالت کسی را دارم که به هر چه مینگرد، چیز جدیدی میبیند. قبلا هم زندگیام هرز نمیرفت اما حالا فکر میکنم گاهی به مسائل پوچ و تهی توجه داشتم ولی امروز بعضی چیزها که قبلا بیمقدار به نظر میآمد، برایم ارزش بسیاری پیدا کردهاند. بیشتر ارزش محبت آدمها را درک میکنم. بیشتر معنی شعر سعدی را که «چو عضوی به درد آورد روزگار...» را متوجه میشوم. این چیزها باعث نزدیکی آدمها میشود. همیشه با حسم زندگی کردهام و حسام هرگز به من دروغ نمیگوید. حسام میگوید بعد از پایان این بیماری، دریچههایی به روی زندگیام باز میشود که خارج از تصورم خواهد بود.»
حالا معنی شعرهای مولانا را درک میکنم
ریحانی البته میداند که انسان ناگزیر باید با واقعیت روبرو شود اما به این نکته هم باور دارد که :« اما معتقدم خدا دست مرا گرفت و خواست چیزهای تازهای یاد بگیرم آن هم در جوانی تا مابقی زندگیام را طور دیگری زندگی کنم. حالا اشعار مولانا را درک میکنم. وقتی شعرهای او را میخوانم گویی یک پروژکتور روی اشعارش تاباندهاند و جان کلماتش را درمییابم.»
از دیو و درد ملولم و انسانم آرزوست»
مشغول نوشتن طرح تازهای است و درباره این طرح نو توضیح میدهد: «دارم کار تازهای مینویسم. طرحش در ذهنم شکل گرفته که براساس شعر مولاناست "از دیو و درد ملولم و انسانم آرزوست". این طرح در بیمارستان به ذهنم آمد و قبل از پایان امسال حتما آن را اجرا میکنم.»
به فکر فتح قلههای بلندتر نیستم
میگوییم لابد بعد از درمانتان قله «اورست» را فتح میکنید! اما او میگوید:«همین که در بلندترین قله سرزمینم روی کوهی که برای ما تقدس دارد و اسطوره «آرش» را تداعی میکند، اجرا کردم برایم کافی است. خدا را شکر موفق شدم. در اندیشه فتح قلههای بلندتر نیستم.»
انتهای پیام