با اين مقدمه و با نهايت احترامي كه براي قلم و صاحبان شريف آن قائلم، بايد بگويم متأسفانه برخي قلمها، چنان در دستهاي بعضيها ميچرخند كه گويي رسالت آن را فراموش كرده و يا خود را به فراموشي زدهاند. قلمي كه در قرآن كريم، مقدس ياد شده، تا جايي كه به آن و سطرهاي نوشته شده در «نون والقلم و ما یسطرون» سوگند ميخورند، گاه در ادبيات سياسي كشور، آن هم در ماه مبارك رمضان، ماهي كه فرصتي براي تذهيب نفس و دوري از گناه، غيبت و تهمت است، چنان، دروغها، تهمتها و خبرسازیهای جعلی در بعضي از روزنامهها و سايتهاي مدعی اصول ارزشی، مشاهده میشود كه نه تنها هيچ نشاني از نزاكت ندارند، بلكه به هجويههاي قاجاريه شبيه است كه به سفارش شاهزادگان قجری در ديوان منشأت تهيه و تدوين ميشد. گويا اين عده از به اصطلاح نويسندگان، مصداق كامل «قلم به مزدها» هستند كه نميدانند چه مينويسند، فقط ميدانند براي كه و چه مينويسند!
نگاهي از سر تأمل به مطالبي كه طي يكي دو ماه اخير عليه آيتالله هاشمي رفسنجاني در يكي، دو روزنامه معلومالحال طرفدار دولتهاي نهم و دهم و معروف القال و سايتهاي خبری همسو، به طور هماهنگ و برنامه ريزي شده به رشته تحرير و انتشار درآمده و ميآيند، با هيچ يك از معيارهاي مثبت و منفي «نقد» سازگاري ندارند و در ادعاي دينمداري و استناد به آيات و روايات، نعل بالنعل شبيه بيانيههاي سلطنتطلبها و گروهكهاي فرقان و فدائيان خلق در سالهاي قبل و بعد از انقلاب اسلامي است كه پس از ترور فيزيكي بزرگان نظام، پخش ميكردند و در الفاظ نيز انگار قلندران تاريخ هستند که براي سرقت اعتبار ديگران و كمك به همفکران و افزودن به اعتبار نداشته خود، نقشه راه ميكشند، وگرنه در فضاي سياسي فعلي كشور كه «تدبير» محور تصميمات دولت و «اميد» معيار ابراز احساسات ملت است، نگارش متوني سراسر توهين به رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام را هيچ عقل سليمي نميپسندد و نميتوان پذيرفت كه اين نوع نوشتهها كه متأسفانه از ناحيه افكار مدعي ارزشمداري و اصولگرايي نيز نشأت ميگيرد، در جهت تقويت نظام باشد، البته براي كساني كه در فضاي مملو از غبار و بوي سرگين هياهو، به نان و نام و نوا رسيده بودند و از يارانههاي بيحساب و كتاب مطبوعاتي بیت المال، به عنوان نورچشميها استفاده كرده بودند، تنفّس در فضاي سياسي سرشار از شميم آرامش گل سخت است كه از يارانه ويژه مطبوعات شولاي تبعيض گذشته را بركند و خرقه عدالت پوشيد، لذا آن گروه قلم را وسيله عقدهگشايي و انتقامگيري مينمايند كه البته هدف، وسيله آنان را توجيه ميكند.
نكته ظريف اين نوع نوشتهها، سلاخي تفكر اعتدال است كه اين تفكر با دو احتمال به مسلخ ميرود:
1- اگر با صاحبان اين نوع قلمهاي افراطي و عقده گشا، برخورد قانوني شود، مرگ زود هنگام «آزادي بيان» را يكصدا فرياد ميزنند و با استفاده از تريبونهاي باز و با حاشيه امن نوشتاري، گفتاري، ديداري و شنيداري كه به وفور در اختيار دارند، شيوه خود را مرّ قانون و خود را شاقول اعتدال و هرگونه تذكر را عدول از فرهنگ اعتدال و ورود به وادي افراط و تفريط ميخوانند!! در حالي كه همين جماعت مدعي، در عصر قدرت انحصاري خود، كوچكترين نداي مخالف و انتقاد را تاب نياورده و با برچسبها و انگهاي عجيب و غريب سياسي، مخالفان را از ميدان به در كرده و به آن افتخار نيز ميكردند.
2- اگر اين عده به حال خويش رها شوند (كه گويا فعلاً سياست بر همين منوال است و توهين به بزرگاني نظير آيتالله هاشمي رفسنجاني، ناطق نوري، بيت معزز امام و.... ساير شخصیتهای معتدل اين طيف هيچ مدافعي و مدعي المعمول ندارد) و ولنگاري بعضي از روزنامهها و سايتهاي وابسته همسو را با آزادي رسانهاي توجیه کنند، آنگاه كم كم اين شيوه نگارش، ادبيات رایج رسانهای ميشود و آنچه در گرد و غبار آن فراموش شده و يا شكل عوض ميكند، باز هم فرهنگ اعتدال است. هرچند اغماض از بداخلاقيهاي جناحهاي سياسي همسو و تبعيض و برخورد دوگانه با منتقدين، شمشير دولبه اي است كه روزي دامن خود آنها را هم خواهد گرفت.
از سوي ديگر، اگر شخصيت تاريخي آيتالله هاشمي رفسنجاني براي انقلاب، شخصيت حقوقي ايشان در نظام اسلامي و تعابير بلند و بي نظير امام راحل و رهبري معظم انقلاب را براي او ناديده بگيريم و فقط حق شهروندي را مانند همه شهروندان ايران براي ايشان درنظر بگيريم كه براساس قوانين موجود ميتوانست براي انتخابات رياست جمهوري اخير نام نويسي كند، مگر چه گناه ملي، ديني و قانونی، مرتكب شده است كه عده اي از روي عصبانيت از نقش سازنده ديروز ايشان و احتمال نقش آفريني مؤثرتر در انتخابات آتي مجالس شوراي اسلامي و خبرگان رهبري، تخريب ديروز، امروز و حتي فرداي او را «قربه الي الله» و انتشار مطالب تخريبي در روزنامهها و سايتهاي خبری را «حي علي خيرالعمل» ميدانند؟!! ضمن اينكه به اعتراف دوست و دشمن، ایشان، با ثبتنام در انتخابات و رد صلاحیت، بيشترين نقش را در خلق حماسه سياسي سال 1392 بر عهده داشتند كه البته از ديد اين جماعت افراطي، اين خود جرم كمي نيست!!
جای بسی شگفتي است كه بعضي ها، حتي به «نهي از معروف» هم بسنده نميكنند و «امر به منكر» ميكنند!! و قلم را كه رسالتی متين و مقدس دارد، تا پايينترين سطح عقدهگشايي تنزّل ميدهند و بهتان را آزادي بيان ميخوانند!!
و آخر اينكه، هرچند حلم، بردباري، صبر و سکوت معنادار آيت الله هاشمي رفسنجاني و ديگر بزرگان و شخصیتهای معتدل نظام در برابر حجم تخریبها، اهانتها و عصبانیت اين طيف افراطی، زبانزد خاص و عام بوده و راز موفقيت و محبوبيت آنان نزد مردم نيز همين سكوت و بردباري و تحمل فحاشيها و بداخلاقيهاي سياسي و باندي بوده است، ولي آيا نباید مدعي العمومی براي برخورد با اين حجم از عقده گشاييها و تخريبهاي ناجوانمردانه پيدا شود؟!!
والسلام
بزرگ مرد عالم سیلست
سردار سازندگی
مرد همیشه در صحنه
آیت الله هاشمی ...
اینگونه اتهام زنی های نادرست باید پیگیری شود تا فضای جامعه وفضای مطبوعات آرامتر وسالمتر شود.
این ایادی تهمت و افترا هرچه بیشتر تهمت بزنن و تخریب کنند آیت الله هاشمی در بین مردم محبوب تر خواهد شد بیایید برای روشن شدن قضیه یک نظر سنجی برگزار کنید ببینید مردم بیشتر آیت الله هاشمی را میخواهند یا دیگران را