به این ترتیب روز شنبه مورخ یازدهم مردادماه هنرمندان سینمای ایران با حضور در محل انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر تهران، واقع در خیابان استاد نجات الهی (ویلا) و با حضور رسانه های گروهی، خون خود را برای ارسال به غزه اهدا خواهند کرد. از همین رو تعداد کثیری از سینماگران برجسته ایران نیز ضمن اعلام حمایت از این اقدام خداپسندانه و انساندوستانه به این کمپین پیوسته اند.
در همین راستا عكاسان و سينماگران نامهاي به كودكان غزه نوشتهاند كه متن این نامه چنین است:
به نام خدايي كه به نام زيتون سوگند خورد
نامهاي به كودكان فلسطين
سلام اهالي غزه
كودكان
نوزادان
مادران پا به زا
پدربزرگ ها
مادر بزرگ ها
راستي هنوز درختان زيتوني كه كاشته ايد، سايه گُستر هستند؟
مي توان هنوز از آن ها زيتون چيد براي سفره ي افطار؟
شنيده ايم چند روز است برسرتان باران مي بارد!
نمي دانيم اما چرا اين باران سيل نمي شود وشما را به نيل – اين بانوي گيس آبي ما نمي رساند
نمي دانيم باران كه ببارد، چرا خانه هاي تان ويران مي شود؟
باران كه ببارد، كودكان تكه تكه نمي شوند؛ مي شوند؟
باران كه سينه نمي دَرَد؛ مي دَرَد سينه ها را؟
باران كه جمجمه متلاشي نمي كند؛ متلاشي مي كند جمجمه ها را؟
باران كه ببارد، سيل مي شود..
سيلي كه درغزه به راه افتاده است چرا خون است؟
باران كه ببارد، رَعَد وبرق مي شود، ابرها به هم مي سايند، صدا مهيب مي شود، اما ويران نمي كند؛ مي كند؟
باران كه ببارد ريشه هاي زيتون جاني دوباره مي گيرند
باران كه ببارد زمينِ خشک سبز مي شود
باراني كه الان برسرتان مي بارد، چرا درختان زيتون را مي سوزاند؟
باراني كه مي بارد چرا زمين را وحشيانه، با هرچه كه درآن و برآن است ويران مي كند؟
باران كه ببارد، هواشناسي يک روز قبل اعلام مي كند فردا هوا باراني ست
باران غزه اما چرا بي امان و ناگهان مي بارد؟
باران كه ببارد، امان مي دهد به كودک عروسک اش را با خود به زير چتر ببرد
اين چه باراني ست كه عروسک، چتر كودک مي شود به گاهِ باران تنيده با او در گور؟
گربه اي ديدم ميان آوار غزه مي گشت
به تكه هاي تن كه مي رسيد جيغ مي كشيد، مويه مي كرد
لب نمي زد به تكه هاي گوشت
گربه وفا دارد.. مي داند اين تكه هاي تن، تكه هاي تن كودكان غزه است
گربه مي دانست اين تن هاي تكه تكه شده
از آنِ كودكاني ست كه غذاي نداشته شان را پيشكش مي كردند براي او به وقتِ باريدنِ باران
بانوي غزه / فلسطين
باراني كه برسرت مي بارد اگر امان ات داد وتوانستي بچه ات را كول كني وباخود ببري، كاغذ وقلم يادت نرود
بنويس بانو
باران امان داد بگريزيم
ما خانه نبوديم كه خانه ويران شد
بنويس بانو
تامَردِ خانه سر به جنون نزند به گاهِ ديدن آواره گي خانه و بپندارد
محبوبه اش وپاره ي تن اش در زير آوار مانده اند
راستي پرسيدي كاغذ را كجا بگذارم تا مَردَم ببيند؟ خانه اي نيست كه سينه ي ديوارش بگذارم كاغذ را
بنويس بانو
مي تواني كاغذ را به باد بسپاري
مي تواني مثل روزگار قديم كاغذ را به منقار پرنده اي بسپاري
بانوي غزه / فلسطين
شنيده ايم آن سوي تو
همسايه ات – همان همسايه اي كه از سال 1948 به خانه ات آمد وتو آب وغذايش دادي
همان همسایه ای که در سال 1948 به گریه وزاری افتاد که از کوره های هیتلر گریخته بود
همان همسايه اي كه گفته بود : اين خانه ي تو
فلسطين – سرزمين انبياء ست
همان همسايه ي تو
گفته بود : فلسطين سرزمين وحي است
همان همسايه ي تو
گفته بود : فلسطين اولين قبلگاه مسلمانان است
همان همسايه ي تو
گفته بود : مگر نه اين كه مسلمانان شُهره به مهمان نوازي اند؟
همان همسايه ي تو گفته بود : مگر نه اين كه هر مسافر ره گم كرده اي اگر سر از خانه ي مسلماني دربياورد تا سه روز اطعامش مي كنند؟
همان همسايه تو گفته بود : مگر نه اين كه تا سه روز جايش مي دهند بي آن كه چيزي بپرسند از او؟
بانوي غزه / فلسطين
تو گفته بودي : آري چنين ام من
بانوي غزه / فلسطين
تو گفته بودي : نمي توانم چنين نباشم من
بانوي غزه / فلسطين
شنيده ام آن همسايه ي 1948 آن سوتر مثل يك نمايشنامه، تكه تكه شدن تو را به تماشا نشسته است
بانوي غزه / فلسطين
تو از 1948 كه اين مهمان ناخوانده را اطعام كردي
تو را در خاك و با خاك و در زندان و در تبعيد و شكنجه و آوار و آواره گي رها كرده است – تا به اكنون – تا به اين لحظه..
بانوي غزه / فلسطين
شاعران تو در زندان شعر سرودند
كلمات شاعرانِ تو، گلوله شد نشست برسينه ي همسايه ي بي وفاي تو
فرزندان تو درس را رها كردند، اسلحه به دست گرفتند
فرزندان تو مي دانستند در سرزميني كه ندارند، درس به چه مي آيد؟
بانوي غزه / فلسطين
همان همسايه ي تو امروز صاحبان فراواني يافته است
هماناني كه همسايه ي تو را از خاك شان راندند، اكنون مدافعِ همسايه ي تو شده اند
وبر سر تو وكودكانت كه آن همسايه را پناه دادي، بارانِ گلوله مي ريزند
دشمنانِ ديروزِ همسايه ات، امروز براي او گُنبد آهني مي سازند واورا درتكه تكه كردن تو ياري مي دهند
بانوي غزه / فلسطين
ما اين سو مانده ايم با دوربين هايي در دست
ما اين سو مانده ايم با قلم هايي برآمده
ما اين سو مانده ايم حيران
چه بايد كرد؟
براي آمدن كنار پيكرت از چه راهي بايد آمد؟
تمام راه ها را همسايه ي بي چشم و روي تو به روي ما كه مهمان تو هستيم بسته است
بانوي غزه / فلسطين
ما انديشيديم حالا كه برسرت باران گلوله مي بارد
حالا كه سيل خون پيكر كودكان تو را غرق خود كرده است
مي توانيم با خون خود، زندگي را باري ديگر به كودكان تو باز گردانيم .
سینماگرانی که پای این نامه را امضا کرده اند به شرح زیر است:
احمدرضا درویش، رخشان بنی اعتماد، کامران شیردل،داریوش مهرجوئی ،کیانوش
عیاری، رضا میرکریمی ، مجتبی راعی ، بهروز افخمی ،منوچهر شاهسواری ،فرشته
طائرپور، منوچهر محمدی ، فرهاد توحیدی ، همایون اسعدیان، لیلی گلستان،
محمدعلی حسین نژاد، بهزاد فراهانی، مهدی هاشمی، گلاب آدینه، مهتاب کرامتی،
فرهاد اصلانی، علی مصفا ، لیلا حاتمی ، علیرضا شجاع نوری، حسن پورشیرازی،
مهناز افضلی ،آرش آصفی، مژگان حکمت ، پرویز پرستوئی ، حسن فتحی ، نغمه
ثمینی ، رویا نونهالی ، حمید نعمت الله ، هنگامه قاضیانی ، پانته آ بهرام ،
نگار اسکندرفر، فرهاد آئیش، مانی حقیقی، رویا تیموریان، مسعود رایگان،
فرید فرخنده کیش، فرشته صدرعرفائی ، نیکی کریمی ، ایمان مصطفائی ، مرجان
شیرمحمدی ، حبیب باوی ساجد ، غزل شاکری ، سید حسن موسوی ، آتیلا پسیانی
،حبیب احمدزاده،محمد تهامی نژاد، منوچهر مشیری،جهانگیر میرشکاری، سپیده
عبدالوهاب ، احسان شیبانی، همایون شجریان ،کریم نیکو نظر، پریچهر باقری،
سعید راستی فر ،امین حیایی ، نیلوفر خوش خلق ، مونا زندی حقیقی، سامان
مقدم، پگاه آهنگرانی، طیبه نیک آزاد، علی حیدری، رضا عامری، باران کوثری،
محمد هادی نائیجی ، نگارجواهریان، مهناز افشار، سحردولتشاهی ، بهاره رهنما،
پیمان قاسم خانی، مهرداد صدیقیان ، شایسته ایرانی ، حسین مهکام ، مهراوه
شریفی نیا ، نگارآذربایجانی ، بهنام بهزادی ، هادی مقدم دوست، دانش
اقباشاوی، کاوه سجادی حسینی، ماجد نیسی، محمدرضا فرطوسی ، رضا عبیات ،محمد
عفراوی ، فرید دغاغله ، حسن قائدی ، مهدی طرفی ، محمدرضا خالقی زاده، سید
حمید موسوی، عارف حاتمی ، ضیا حاتمی ، مهدی قنواتی ، اسماعیل پورنصیری ،
سامی نیسی ، احمدغرباوی ، احمد زایری، فاطمه حیدری، مجید عیدان، حبیب
علوانی، سید امین سپهریان ، محسن ظریفی ، امین حیدری ، عباس رزیجی، سید
مهدی فاخر، حمید دباشی،عدنان غریفی،پرویز جاهد،ثناء نصاری، محمود گُل، مریم
سلیمانی والا، سمیه پناهی، جاوید تفضلی، مرتضی مطوری، هاشم حسینی، شاهین
باوی، مهدی نادری، علی اللهیاری، حمزه حردانی، پیروز کلانتری و محبوبه
هنریان.