arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۷۴۹۹۳
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۳ - ۱۳ مرداد ۱۳۹۳

هومان مجد: اصرار بر بحث موشكي، مذاكرات را به شكست مي‌كشاند

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
اعتماد - سارا معصومي: برنامه اقدام مشترك در هجدهمين روز از ماه جولاي در وين با امضاي ايران و شش كشور آن سوي ميز مذاكرات به مدت چهار ماه ديگر تمديد شد. 24 نوامبر از هم‌اكنون به روز طلايي براي تهران و واشنگتن در راس هرم مذاكرات تبديل شده است. زمزمه‌هاي تمديد مذاكرات در حالي به واقعيت پيوست كه موج خوش‌بيني به وجود آمده و امضاي اوليه برنامه اقدام مشترك در ژنو تنها چندماه پس از روي كار آمدن دولت حسن روحاني، همگان را به اين قضاوت رسانده بود كه تهران و غرب بايد در 20 جولاي با امضاي متن توافق جامع در حقيقت به يك دهه مناقشه هسته‌يي ميان خود پايان دهند. آنچه در جريان حضور طولاني‌مدت تيم مذاكره‌كننده ايراني در وين بر مذاكرات گذشت بر هيچ كس عيان نيست چرا كه پس از برنامه اقدام مشترك، فضاسازي‌هاي به وجود آمده هر دو طرف اين مذاكره را به اين سمت برد كه از ديده پنهان نگه داشتن روند مذاكرات و جزييات مي‌تواند به نتيجه رسيدن آن كمك شاياني بكند. اصلي‌ترين پرسشي كه تحليلگران غربي تلاش مي‌كنند به آن پاسخ دهند اين است كه خطوط قرمز ايران و 1+5 در اين مذاكرات چيست كه رسيدن به توافق جامع را تا اين اندازه سخت كرده است. علاوه بر اين آيا تهران و امريكا به عنوان دو طرف مذاكره‌كننده‌يي كه در وين بيشترين سهم از ملاقات‌هاي دوجانبه را به خود اختصاص دادند، در مدت چهار ماه تعيين شده حاضر به تعديل حداكثر خواسته‌هاي خود براي رقم زدن توافقي تاريخي هستند يا خير؟ به نظر مي‌رسد ايران بر حفظ تعداد سانتريفيوژهاي موجود و امريكا هم بر تطويل زمان‌گريز هسته‌يي ايران بيش از هر مساله ديگري اصرار دارند. براي بررسي وضعيت پرونده هسته‌يي ايران پس از تمديد برنامه اقدام مشترك و چالش‌هاي موجود بر سر راه دو طرف به سراغ هومان مجد، روزنامه‌نگار و نويسنده سياسي- اجتماعي امريكايي ايراني مقيم ايالات متحده رفتيم:

در هجدهمين روز از ماه جولاي شاهد تمديد چهار ماهه برنامه اقدام مشترك در وين بوديم. آيا اين تمديد و نه توافق را مي‌توان به شكستي در مذاكرات ايران با 1+5 تعبير كرد؟

به هيچ‌وجه نمي‌توان اين تمديد را به شكست تعبير كرد. يك توافق جامع همواره با جزيياتي درهم آميخته است كه كار بسيار زيادي را مي‌طلبد. شايد بهتر باشد به ياد بياوريم كه توافق هسته‌يي دقيقا چه معنايي دارد: در سايه اين توافق قرار است به اختلاف در خصوص مسائلي پايان داده شود كه به مدت 10 سال تمام اعضاي حاضر در اين مذاكرات را درگير خود كرده بود و البته كه رسيدن به توافقي كه امضاي آن حس رضايت را در تمام طرف‌هاي ماجرا ايجاد كند، كار آساني نيست. برنامه اقدام مشترك در حقيقت ابزار موقتي براي ادامه مذاكره بود كه در آن به بسياري از نگراني‌هاي غرب پاسخي داده نشده بود. قرار بود در سايه برنامه اقدام مشترك فرصتي مهيا شود تا طرفين به توافق جامع دسترسي پيدا كنند. در حالي كه ممكن است عدم رسيدن به توافق نهايي طرفين در بازه زماني شش ماهه تا حدي نااميد‌كننده باشد اما ذات اين حقيقت كه هم ايران و هم 1+5 با تمديد مذاكرات موافق بودند نشان مي‌دهد كه طرفين به اين حس مشترك رسيده‌اند كه در سايه پيشرفت‌هاي صورت گرفته مي‌توان به توافق جامع دست يافت.

به نظر مي‌رسيد حضور حسن روحاني در راس قوه مجريه در ايران و همراهي محمد‌جواد ظريف با او در وزارت امور خارجه ايران، فضايي را به وجود آورد كه نه تنها اروپايي‌ها كه امريكا هم به اين دولت به چشم فرصت براي كنار گذاشتن اختلاف‌ها نگاه كنند. به نظر شما با گذشت بيش از يك سال از عمر دولت تدبير و اميد و تمديد مذاكرات هسته‌يي مي‌توان اين‌گونه نتيجه‌گيري كرد كه خطوط قرمز ثابت تهران در بحث هسته‌يي تعامل با هر دولتي در اين خصوص را سخت كرده است؟

من چنين فكري نمي‌كنم. مشخص نيست كه دقيقا خطوط قرمز ايران يا ايالات متحده چيست و اين خطوط قرمز تنها در پايان مذاكرات - چه توافقي حاصل شود و چه به نتيجه‌يي نرسند- علني خواهند شد. البته ايراني‌ها به مدد دكتر ظريف دست به ابتكارهاي جالبي زده‌اند كه در سايه آن تهران در حالي كه به احيا و حفظ حقوق خود به عنوان مثال حق غني‌سازي پايبند است، به دغدغه‌ها و نگراني‌هاي غرب هم پاسخ مي‌دهد. به نظر من غربي‌ها مذاكره با ايران در سايه دولت روحاني را بسيار صريح‌تر، مستقيم‌تر و كمتر فرسايشي و نااميد‌كننده در مقايسه با مذاكره با دولت قبلي مي‌دانند. بايد منتظر ماند و ديد كه آيا مي‌توان با خلق ابتكارهاي جديد بر خلأ هاي باقي مانده پل زد اما بدون در نظر گرفتن پاسخ به اين پرسش كه آيا پايان دادن به اين اختلاف‌ها ممكن است يا خير، من فكر مي‌كنم كه دولت‌هاي غربي، روسيه و چين دولت امروز ايران را همتاي منطقي‌تري براي خود مي‌دانند و همين مساله مي‌تواند بر روابط دو‌جانبه و چندجانبه فراي بحث مذاكرات هسته‌يي تاثيرگذار باشد.

به نظر مي‌رسد ايران همچنان بر رعايت خطوط قرمزي كه از ابتداي مذاكرات تاكيد كرده بود اصرار دارد، به نظر شما در حال حاضر خطوط قرمز ايران از منظر فني در بحث هسته‌يي چه مواردي را شامل مي‌شود؟

هيچ‌كس پاسخ دقيق به اين پرسش را نمي‌داند. به نظر مي‌رسد خطوط قرمزي در خصوص ظرفيت غني‌سازي ايران در دوره زماني كه بايد مورد توافق دو طرف قرار گيرد، وجود دارد. البته مدت زمان اين دوره زماني هم اصلي‌ترين اختلافي است كه طرفين بايد بر آن غلبه كنند. با اين‌همه به اين نكته توجه داشته باشيد كه اگر تمام طرفين درگير در مذاكرات اعتقاد داشتند كه خطوط قرمز كاملا ثابت و غيرقابل تغيير هستند، دست به تمديد مذاكرات نمي‌زدند.

آيا ايران براي رسيدن به توافق مجبور به تعديل برخي مواضع هسته‌يي خود نيست؟

قطعا همين گونه است. امريكا هم بايد دست به تعديل برخي مواضع خود بزند. من نام امريكا را از ميان شش كشور مقابل ايران در مذاكرات به زبان مي‌آورم

چرا كه به نظر من امريكا و شايد هم فرانسه بيشترين ميزان مخالفت‌ها با موضع ايران در مذاكرات هسته‌يي را دارند.

خطوط قرمز 1+5 به خصوص امريكا در مباحث فني هسته‌يي چه مسائلي را شامل مي‌شود؟

به نظر مي‌رسد اصلي‌ترين خط قرمز امريكايي‌ها «زمان گريز هسته‌يي» است. اين بحث مستقيما با تعداد سانتريفيوژهايي در ارتباط است كه ايران در بازه زماني مورد توافق با غرب مبناي استفاده از آنها را دارد. دانشمندان و تحليلگران هسته‌يي بسياري در مقاله‌هاي خود تاكيد كرده‌اند كه زمان گريز هسته‌يي ايران بايد افزايش يابد. اين زمان در حال حاضر دو ماه است و غرب قصد دارد در جريان مذاكرات آن را به دو سال افزايش دهد. كنگره اصرار دارد كه در سايه هيچ توافقي نبايد معادلات به گونه‌يي پيش برود كه ايران زمان كمتري براي گريز هسته‌يي در اختيار داشته باشد و مي‌دانيم كه كنگره بسيار بيشتر از دولت امريكا به توافقي كه قرار است با ايران حاصل شود، شك دارد. بنابراين اگر ايران بتواند زمان گريز هسته‌يي خود را به زمان مدنظر تكنيسين‌هاي هسته‌يي امريكايي كه در تيم مذاكراتي واشنگتن هم حضور دارند، نزديك كند، خط قرمز در‌خصوص تعداد دقيق سانتريفيوژها از ميان خواهد رفت.

ما شاهد بوديم كه 1+5 عملا در برنامه اقدام مشترك از غني‌سازي صفر در ايران عبور كرده و به نوعي حق غني‌سازي ايران در خاك خود را به رسميت شناخت. به نظر شما امريكايي‌ها براي برداشتن گام نهايي چه امتياز ويژه ديگري در اختيار دارند كه مي‌توانند با استفاده از آن ايران را راضي كنند؟

مطمئن نيستم كه نه امتيازي كه ايران مي‌تواند رو‌كند و نه امتيازي كه غربي‌ها خواهند داد، مشخص باشد. با اينهمه فكر مي‌كنم كه هر دو طرف مي‌دانند كه بايد براي رسيدن به توافق، به نوعي امتيازدهي‌هاي خاص روي آورند.

بحث لغو تحريم‌هاي ايران در ايالات متحده امريكا بر‌اساس قوانين موجود چگونه خواهد بود؟ اخيرا وندي‌شرمن تاكيد كرده كه لغو تحريم‌ها در دستور كار نيست و امريكا به معلق كردن اين تحريم‌ها فكر مي‌كند.

اين مساله حقيقت دارد كه بسياري از تحريم‌ها را نمي‌توان بدون مجوز كنگره لغو كرد اما رييس‌جمهور قدرت اجرايي براي از ميان برداشتن برخي از اين تحريم‌ها را دارد. فرض كنيم كه اين قرارداد بايد به مدت 10 سال ميان ايران و 1+5 امضا شود. در اين بازه زماني اگر ايران به تعهدات داده شده پايبند باشد، تحريم‌ها معلق باقي خواهند ماند و پس از اين بازه زماني ايران به شكل تمام و كمال تعهدات خود را به جا آورده و به سمت تكنولوژي تسليحات هسته‌يي هم حركت نكند، كنگره براي برداشتن كامل تمام تحريم‌ها راضي خواهد شد. در شرايطي كه كنگره هم رضايت به لغو اين تحريم‌ها ندهد، تحريم‌ها از كارآيي كمتري برخوردار خواهد بود چرا كه كمتر كشوري با امريكا در اين خصوص همكاري خواهند كرد. در صورت وفاي به عهد ايران و اصرار امريكا بر ادامه تحريم‌ها، اين امريكا است كه به عنوان طرف غيرمنطقي اين داستان و طرفي كه قرارداد را زيرپا گذاشته است، مطرح خواهد شد.

ايران در چند سال اخير مورد شديد‌ترين تحريم‌هاي يك‌جانبه و همه‌جانبه از سوي امريكا و شوراي امنيت سازمان ملل قرار گرفته است. اين در حالي است كه برخي تندروهاي امريكايي تاكيد دارند كه ايران به دليل آنچه آنها نقض حقوق بشر توسط تهران مي‌خوانند بايد همچنان در ليست تحريم باقي بماند. آيا تحريم‌هاي هسته‌يي از ساير تحريم‌هايي كه ايران متحمل شده قابل تفكيك است؟

ظاهرا قابل تفكيك هستند. تحريم‌هاي سازمان ملل به‌راحتي قابل برداشته شدن هستند و تحريم‌هاي ايالات متحده كه مرتبط با مسائل غير‌هسته‌يي است هم مساله‌يي است كه بايد جدا از مذاكرات هسته‌يي به آن پرداخته شود.

از ابتداي مذاكرات تا به امروز همواره اين جمله معروف اسراييلي‌ها در بسياري از تحليل‌ها به چشم خورده كه توافق نكردن با تهران بهتر از توافق بد با اين كشور است. مشخصه‌هاي يك توافق بد از منظر امريكايي‌ها چيست؟

اين عبارت از ابتدا هم بسيار احمقانه بود چرا كه در سايه هيچ توافقي ايران به سمت تسليحاتي شدن برنامه هسته‌يي خود پيش نخواهد رفت و امريكا و رژيم صهيونيستي هم يا بايد اين مساله را بپذيرند يا به قول خود كه تمام گزينه‌ها روي ميز است عمل كنند.

هيچ كدام از اين سناريوها نمي‌تواند بهتر از اين باشد كه در سايه يك توافق برنامه هسته‌يي ايران مورد نظارت مستقيم و محدوديت قرار بگيرد. از نظر امريكايي‌ها، توافق بد، توافقي است كه در سايه آن ايران فرصت ساخت بمب را داشته باشد. اين گزينه همواره از منظر تكنولوژي هسته‌يي براي ايران وجود دارد و به‌نظر من دولت امريكا به اين تشخيص رسيده است كه به محض آنكه سوخت هسته‌يي در خاك ايران توليد شود، احتمال تسليحاتي شدن وجود دارد. بنابراين توافق بد مي‌تواند از نظر اسراييلي‌ها و تندروهاي امريكايي هر چيزي باشد اما توافق بد از منظر دولت آمريكا آن توافقي است كه برنامه هسته‌يي ايران را به‌اندازه‌يي محدود نكند كه بتواند مانع از دستيابي آن به بمب اتمي در كوتاه‌مدت شود.

در جريان ششمين دور از مذاكرات هسته‌يي در وين شاهد بوديم كه ظريف براي كاستن از نگراني‌هاي غرب طرح فني خوبي را در خصوص فعاليت‌هاي هسته‌يي ايران در گفت‌وگو با نيويورك تايمز مطرح كرد. ويژگي‌هاي اين طرح از نظر شما چيست و آيا توجه 1+5 را به عنوان يك نقشه راه به خود جلب كرده است؟

قطعا اين مساله مورد استقبال قرار گرفته است اما طرح ظريف تاكنون توسط گروه 1+5 و در فضاي حاكم بر مذاكرات شنيده شده است. بر اساس اين طرح، تعداد سانتريفيوژهاي ايران در سطح فعلي باقي مي‌ماند اما هر سوخت توليدي به شكلي درخواهد آمد كه قابليت استفاده از آن در توليد تسليحات هسته‌يي وجود نداشته باشد. اين طرح به نوعي فريز كردن برنامه غني‌سازي اورانيوم در مكان‌هايي است كه زنده‌كننده نگراني‌ها در خصوص زمان گريز هسته‌يي ايران هستند. اگر سوخت توليدي به شكلي درآيد كه قابليت بازگردانده شدن به ماده‌يي در توليد تسليحات هسته‌يي را نداشته باشد، در اين‌صورت زمان گريز هسته‌يي عملا افزايش يافته است. من نمي‌دانم كه مي‌توانيم اين طرح را نوعي نقشه راه براي مذاكرات بخوانيم يا خير؟ اما ما در حال حاضر دو چيز را مي‌دانيم: گروه 1+ 5 نتوانسته است اين طرح را همان‌گونه كه وجود دارد بپذيرد و دوم هم اين حقيقت كه ايران به اندازه‌يي جديت در مذاكرات و تلاش براي پايان دادن به اختلاف‌ها از خود نشان داده كه غرب به اين نتيجه رسيده كه تمديد مذاكرات گامي مثبت است.

ايران همواره تاكيد داشته كه در جريان مذاكرات هسته‌يي در خصوص فعاليت‌هاي موشكي خود صحبتي به ميان نخواهد آورد و اين در حالي است كه وندي شرمن اخيرا تاكيد كرده بود كه در اين خصوص هم با تهران صحبت‌هايي خواهد شد. به نظر شما اين پرونده تا چه اندازه نقش چالشي جدي در پيشرفت مذاكرات را بازي مي‌كند و تا چه اندازه آنچه اينهورن از آن به عنوان ضرورت مذاكره درخصوص برنامه موشكي ايران در حاشيه مذاكرات هسته‌يي نام مي‌برد، عملي است؟

من فكر نمي‌كنم كه در نهايت برنامه موشكي به توافق هسته‌يي گره بخورد. فكر نمي‌كنم كه اگر امريكا اصرار كند كه اين مساله به مذاكرات مرتبط شود، هيچ‌كس به اين قطعيت برسد كه مذاكره در سه ماه ممكن است. شايد ارجاع‌هايي به برنامه موشكي داده شود اما من نمي‌دانم كه چگونه مي‌توان برنامه موشكي را در قالب يك توافق هسته‌يي جامع گنجاند. اگر كسي خواهان به نتيجه رسيدن مذاكرات تا 24 نوامبر است نبايد تصور كند با وارد كردن اين مساله به مذاكرات هسته‌يي مي‌تواند كاري از پيش ببرد. در امريكا هستند كساني كه گمان مي‌كنند نه‌تنها مساله موشك‌ها كه آنچه آنها دفاع ايران از برخي گروه‌هاي تروريستي مي‌خوانند و بحث ادعاهاي آنها در خصوص نقض حقوق بشر توسط ايران هم بايد در زمره توافق جامع قرار بگيرد. علاوه بر اين كساني هم هستند كه مي‌گويند تا زماني كه ايران به فعاليت‌هاي هسته‌يي خود در گذشته اعتراف نكرده است نبايد هيچ‌گونه توافقنامه‌يي با اين كشور به امضا برسد. با اين همه من فكر مي‌كنم كه دولت در حال حركت به جلو است و به خوبي مي‌داند كه اين قبيل جزييات نمي‌تواند بخشي از توافقنامه جامع هسته‌يي باشد و اگر اصراري در اين خصوص صورت بگيرد بي‌شك توافقي شكل نخواهد گرفت. تبعات شكست در مذاكرات براي تمام طرفين دخيل در آن به‌خصوص با توجه به وضعيت بي‌ثباتي كه در منطقه جاري است، خطرناك خواهد بود.
نظرات بینندگان