گفت وگوی روزنامه آفتاب یزد با دکترحبیب الله معظمی از چهره های قدیمی روزنامه نگاری کشور، تنها خبرنگار عملیات مرصاد و مدرس كنوني دانشگاه درباره روز خبرنگار و شرایط رسانه ای کشور:
رسانه هاي غير دولتي بار انديشه اعتدالي را بردوش مي كشند
اشاره:
دکترحبیب الله معظمی ازمعدود بازماندگان هنوز فعال درحوزه اطلاع رسانی و خبردهی دهه شصت، هیچگاه خبرنگار نبوده اما همیشه خبرنگار هم بوده به اين معنا كه از همان سالهای نخست این دهه و در بدو استخدام در ایرنا به دلیل کسب امتیاز آزمون ورودی به ریاست دفتر استانی ایرنا منصوب شد و بعدهم تا اواخر اين دهه كه برای ادامه تحصیلات دانشگاهی در همین دهه به تهران بازگشت و درسازمان مركزي سردبیری گروه هاي گوناگون خبري و سپس رييس دفتر خارج ازكشور و بعد مديريت یکی از بخش های این سازمان را تجربه کرد، خود درهر فرصتی از انجام امرخبرنگاري دریغ نورزید. اینک او پس از آنکه دردولت محمود احمدی نژاد مثل بسیار دیگر افراد متخصص و مجرب جامعه کنار زده شد، به جدیت به امر تحقیق و تدریس دانشگاهی مشغول است.گفتگويي كه در پي مي آيد به مناسبت روز خبرنگار با وي صورت گرفت.
* اگر رسانه ای که ناظر جامعه است ناتوان باشد و غیر اخلاقی عمل کند نفوذ کلام ندارد هرچند که آزادی بیان در حد اعلا باشد. مساله تنها امکان گفتن نیست بلکه تاثیر گفتن است وگرنه مهمل گویی و کاربیهوده است.
* درون اخلاق گرایی ، آزادی گرایی سکنی گزیده است و این دو ربط مستقیم و معناداری با هم دارند.
* باور عمیق و امید قوی من برای آینده روزنامه نگاری ایران، رسانه های غیردولتی و روزنامه نگارانی است که به حرفه خود بعنوان یک مسوولیت بزرگ اجتماعی می نگرند که با وجود ناملایمات و خطرات به این مسوولیت عمل می کنند آنها چون به اخلاق و آزادی و انصاف اعتقاد دارند درمیان مردم مخاطب دارند چرا که شایسته سالاری نه رابطه گرایی، و رقابت براساس اصول حرفه ای در این رسانه ها برخلاف رسانه های دولتی، نهادینه شده است.
*جای اهدای یک جایزه ملی روزنامه نگاری به نام شهید صارمی و با یاد مرحوم دکتر معتمدنژاد و مرحوم احمدبورقانی الگوهای اخلاق رسانه ای، خالیست.
* تمام تعاریف روزنامه نگاری سنتی در هم ریخته است از خبرنگار و روزنامه نگار گرفته تا اتاق خبر و حتی خود مفهوم رسانه. ادبیات روزنامه نگاری ما به هیچ وجه جوابگوی این شرایط نیست.روزنامه نگاری سنتی توسط اینترنت بشدت به چالش کشیده شده است.
*الان رشته خبرنگاری در دانشگاه علمی کاربردی راحت ترین راه نیل به مدرک برای کارمندانی مثلا تدارکاتچی فلان وزارتخانه است که درصدد افزایش حقوق خود از راه مدرک لیسانس و کم کردن فشار اقتصادی هستند.
*دیگر، مشاهیر و نظریه پردازانی همچون مارکس و جان استوارت میل تحول ساز نیستند بلکه گمنامان و اکتیویست هایی همچون جولیان آسانژ و ادوارد اسنودن هستند که دگرگون سازند و از روی رفتار آنها نظریه ها و کتابها ارائه می شود چرا که ارتباطات و رسانه های نوین در قلب تحولات جهان معاصر قرار گرفته است.تحولاتی که ملغمه ای از رفتارهای پسامدرن، ضد لیبرالی و آنارشیسم و در عین حال خلاف همه اینهاست. اینها را باید شناخت و فهمید وگرنه عقب می مانیم و درحاشیه .
س:اجازه دهيد از همين مناسبت نزديك يعني روزخبرنگار شروع كنم.بعنوان يك قديمي دهه شصتي ايرنا بگوييد چرا اين مناسبت شكل گرفت ؟و شهيد محمود صارمي كه خود ایرنایی بود،کی بود و چگونه شهيد شد؟
ج- محمود صارمي30 ساله بودكه شهيد شد جزوپيشروترين افراد ايرنا در امرتحصيلات عاليه،زمان شهادت 16 سال پیش فوق ليسانس بود و پنج سال بعداز استخدامش در ايرنا به افغانستان اعزام شد.گروه جدیدی را در ایرنا به نام «ایرنای فارسی» تاسیس کردیم برای مخاطبان خارجی فارسی زبان که محمود در آن ویراستار یا دبیر بود.خیلی فردی کوشایی بود. ما با هم در ارتباط بودیم و قبل از اعزام و در حین ماموریت كه به ايران رفت و آمد داشت در مورد کارش با هم صحبت می کردیم. افغانستان شرایط زیستی بسیار بدی داشت با حالا که کمک های خارجی به آن می شود فرق داشت 20 سال جنگ داخلی را از سرگذرانده بود و گروه جدیدی که سرعت مطرح شدنش و هراس افکنی اش مثل داعش کنونی بود به نام طالبان ظهورکرده بود.من آن زمان یعنی حدود هیجده نوزده سال پیش سردبیر سیاسی ایرنا بودم و ازطریق وزارت امور خارجه در جریان اوضاع و احوال بودم.برخی ویژه خواران ایرناکه به فعالیت خبری به مثابه منبع ارزی نگاه می کردند و هنوز هم نگاه می کنند قبل از شهید صارمی به افغانستان رفته بودند و به بهانه شرایط سخت و ناسازگار با وضعیت جسمانی خود ماموریت خودرا در این کشور نیمه تمام گذاشته بودند و به تهران بازگشته و بعد مدتی به کشور بهتری! اعزام شده بودند. محمود را در چنین شرایطی به افغانستان اعزام کردند.شرایط سخت زیستی و زندگی و فقدان امکانات اولیه کار و شرایط نامساعد امنیت کشوری.
س: ظاهراً يك نسبت فاميلي هم با هم داشتيد؟ چه خصوصیات فردی بارزی داشت؟
ج: آن موقع من سردبيرگروه سياسي ايرنا بودم كه البته يكسال بعداز اعزام محمود به افغانستان، من هم بعد از گذشت حدود 13 سال از ورودم به این سازمان، به ماموريت خارج از كشور رفتم.محمود دو ويژگي فردي داشت كه جايگاه خاصي به او مي بخشد. اول اينكه خيلي مظلوم و ساكت بود شايد اگر چنين نمي بود اكنون درجمع ما بود و قبل از آنکه طالبان به مزار شريف برسد محل كار را ترك كرده و ايران آمده و جان خود را نجات داده بود.همين خصوصيت موجب اطاعت پذيري محض او دربرابر مسوولان و معاون خبر وقت ايرنا شد و وقتي كه بحران افغانستان و قدرت و پيشروي طالبان دقيقه به دقيقه اوج مي گرفت و طالبان به دروازه هاي مزار شريف نزديك می شد، و ايرنا هم از او خواسته بودكه درهرصورت بماند و مساله اي پيش نمي آيد،اطاعت كرد و ماندوجان داد و باقي ماجرا. مسوولان مربوطه افغانستان در وزارت امورخارجه خودمان هم بگونه ای اطلاعات و نظر در مورد طالبان می دادندکه تحلیل درست وواقع بینانه ای از سرعت پیشروی و شدت تقابل و خشم طالبان نسبت به کارکنان کنسولگری نبودکه موجب آن فاجعه شد.اين از مظلوميت او،خصوصيت ديگر شهيد صارمي،داشتن اخلاق نيكو،به معناي پرهيز ازتملق گويي و چاپلوسي و بعبارتی پرهیز جدی از«کار درخدمت منافع»بود خصوصا در سازماني كه ماموريت ارزي دارد و اقتصادنابسامان و گراني برجامعه حاکم باشد،شرايط را به گونه اي مي كند كه اين ماموريت به منبع بهبود شرايط زندگی فرد تبديل مي شود و وقتي منبع شد، رانت در اطراف آن شكل مي گيرد و سپس رابطه و پارتي تراشي و بالاخره فاتحه شايسته سالاري و اتكا برتوانمندي خوانده می شود.لذا عمدتا دادن مسووليت ها و ماموريت هاي خارج از كشور برمبناي ظرفيت و قابليت حرفه اي و شايستگي صورت نمي گيرد.بنابراین محمود دور از این زذایل بود.
س:الان كه وضعيت بهتر شده است.یا بهتر است بگوییم چگونه از روز خبرنگار که به نام شهید صارمی است می توان برای ارتقای کار رسانه بهره برد؟ کارکرد امروزی این مناسبت چه می تواند باشد؟
ج- دانشجویان از من می پرسند وضعیت و درجه آزادی بیان درجامعه ما چیست. من می گویم به این موضوع به گونه ای دیگر هم می توان نگاه کرد که هم به شهید صارمی و هم به وضعیت و نیاز کنونی رسانه ها در جامعه ما مربوط می شود و آن شخصیت و رفتار گوینده یا رسانه یا گزارشگری وقایع جامعه است.اگر رسانه ای که ناظر جامعه است ناتوان باشد و غیر اخلاقی عمل کند نفوذ کلام ندارد هرچند که آزادی بیان درحد اعلا باشد. مساله تنها امکان گفتن نیست بلکه تاثیر گفتن است وگرنه مهمل گویی و کاربیهوده است. دو مساله کنونی و عاجل رسانه های ما بخصوص عطف سخنان من،رسانه های دولتی است، مساله توان رسانه و عوامل آن است و دیگری رفتار اخلاقی به معنای حرفه ای گرایی و شایسته سالاری است. شما مرحوم حضرت امام(ره) را در نظر بگیرید قبل از آنکه مخاطب و مردم در دهه چهل به کلامش توجه کنند متوجه رفتار ایشان بودند.چون رفتار ایشان از سلامت و پرهیز از منافع خواهی برخوردار بود کلامش هم از نفوذ برخودار بود که جامعه شناسان می گویند کاریزماتیک.کاریزماتیک یک امر موهوم و ذهنی نیست بلکه دقیقا عینی و کاربردی و تجسمی و برخاسته از رفتار گوینده است.امری که رسانه های دولتی و تریبون دولت از آن بی بهره است بنابراین مخاطب به اخبار آن توجه نمی کند که شاهدش درجه بندی کاربری اینترنتی است.شرایط آزادی بیان در جامعه ما خوب است و رسانه های غیر دولتی با اتکا به حرفه ای گرایی بخوبی از آن بهره می برند.بنابراین شهید صارمی و روز خبرنگار کارکرد امروزه برای ما دارد و نماد سلامت رسانه است.آن وضعیت بهتر که سووال کردید را بايستي در انتصابات براساس توانمندي و لياقت حرفه اي و شايستگي هاي سازماني سنجيد نه اينكه برمبنای رابطه و سوء استفاده از موقعیت خود و برای منافع خود. من رسانه دولتی را می شناسم که متاسفانه در آن تقریبا همان مدیران دوره احمدی نژاد بازتولید شده اند و مسوولیتشان تمدید شده یا به مدیریت بازگشته و یا ارتقا مدیریت یافته اند. سووال اینست آیا اینها می توانند حامل و کارگزار ترویج اندیشه اعتدالی باشند. آیا این اخلاقی است که براساس رابطه و سفارش، مدیریت ها توزیع شوند حتی اگر آن سفارش کننده هم داعیه اندیشه اعتدالی و نزدیکی به رییس جمهور را داشته باشد که البته با درایت و هوشمندی دکتر روحانی این مسائل برطرف می شوند و میدان عمل از این افراد بدنام کننده اندیشه اعتدالی گرفته می شود و به پوست واقعی خود بازگردانده می شوند. بنابراین از منظر سلامت عمل رسانه دولتی و عمل به شایسته سالاری، تصویر بهتری بنده مشاهده نمی کنم که آمار مخاطب هم گواه آن است.تملق و چاپلوسي را كه اخيرا آقاي ناطق نوري بعنوان يكي از استوانه هاي كشور چندين بار به مثابه آفت جامعه و مديريت دستگاه ها مطرح كرده اند را بايد جدي گرفت. و به آن رابطه تراشي براي نيل به هدف و پست را بايد افزود. رنكينگ آلكسا گواه اینست.کلام ملاک ادعای اعتدال و اصلاح گرایی افراد نیست بلکه عمل ملاک است حتی اگر فرد مدعی، مشاور یک مقام عالی باشد.من براین اعتقادم که رسانه هاي غير دولتي بيشتر بار انديشه اعتدالي را بردوش مي كشند.آن تلاش و تاثیری که رسانه های غیردولتی اعم از مکتوب و مجازی در استقرار دولت و سپس همراهی و تقویت دولت و اندیشه آن داشته و دارند، رسانه های دولتی به هیچ وجه ندارندکه علت اصلی آن عدم درک درست اندیشه اعتدالی و اصلاحی و ترجیح روابط و مناسبات در رسانه های های دولتی است تا شایستگی های حرفه ای.
س: آقاي دكتر پيشنهاد شما چيست؟
ج: پيشنهاد در دل این نقد وسخن وجود دارد. افراد خواهان تغيير نه حفظ منافع مي فهمند.و من به اقدام ریاست جمهوری محترم امید دارم.اما درمورد شهيد محمود صارمي اساساً مدتي است دغدغه من يك جايزه ملي است. جاي يك جايزه ملي روزنامه نگاري براي بحث اخلاق رسانه اي خاليست تا با نام شهيد صارمي هرسال به روزنامه نگاران اخلاقي داده شود.اين جايزه مي تواند به يادمرحوم احمد بورقاني روزنامه نگار اخلاق گرا و از مديران اسبق ايرناي دوران طلايي و هم به ياد مرحوم استاد دكتر كاظم معتمد نژاد عزيز و مدرس بلندپايه و بشدت اخلاق گراي عرصه ارتباطات هم اهدا شود. اين اهتمامي است كه از معاونت مطبوعاتي انتظار مي رود به آن جامه عمل بپوشاند. بنده يكي از امهات نيازهاي روزنامه نگاري و اطلاع رسانه اي ايران امروز را اخلاق رسانه اي به معنایی که توضیح دادم، مي دانم.
س:بجاست تعريفي از اخلاق گرايي رسانه اي ارائه شود.
ج:بطورخيلي خلاصه ومجمل اخلاق گرايي يعني انصاف واحترام دراطلاع رساني.انصاف در هنگام انتشار اطلاعات و رعايت پرهيز از پيشداوري واتخاذ موضوع، و احترام يعني مخاطبان را شايسته و محق به دانستن و آگاهي از رويداد بدانيم.به مخاطب احترام بگذاريم كه حق اوست كه بداند چه اتفاقي رخ داده است و انصاف هم يعني آنچه را بعنوان دانسته مورد نیاز مخاطب است به وي ارائه كنيم و جانبدارانه و لحاظ كردن منافع فردي و گروهي و برخي مصلحت انديشي هاي خودساخته عمل نشود. به نظر من درون اخلاق گرایی آزادی گرایی سکنی گزیده است.و این دو ربط مستقیم و معناداری باهم دارند.
س:چند روز پیش سالروز عملیات مرصاد بود. هم عملیات مرصاد و هم روز خبرنگار هردو در مردادماه واقع است و شما بی ارتباط با هیچیک نیستید. در مورد مرصاد بگویید آن طوری که شنیده ایم گویا تنها خبرنگار حاضر در آن عملیات بودید.
ج:بله اینجور می گفتند درمراسمی که بعدازجنگ ودرآخرین روزهای مدیرعاملی دکتر خرازی درخبرگزاری جمهوری اسلامی برای قدردانی از عوامل خبری سال های جنگ برگزار شده بود.گفتند که شما تنها بوده اید البته عملیات مرصاد متفاوت ترین عملیات جنگ بود به هیچ وجه نظم و نسقی که در عملیات دیگر وجود داشت در این عملیات نبود که خبرنگار اعزامی به جایی مراجعه کند ضمن آنکه بعد از پذیرش قطعنامه تا چند روزی یک نوع شوک درکشور وجود داشت که منافقین از آن بهره بردند.
مرصاد به تعبیر بنده سنجشگاه بود. از آن جاها و پیچ های تاریخی که غبار غربت و تنهایی و تردید به سراغ آدم می آید. من به چشم خود دیدم به معنای واقعی کلمه، نیروهای مردمی را که بدون ثبت نام و یا توقعی، خالصانه و خاضعانه در مرصاد حاضر شدند و به حراست از کشور برخاستند.آن هم درشرایط ضعف و فتوری نظامی و مرزی، در برابر دشمن ایستادند. این صحنه ها چنان بر من اثر گذاشت که بعداً اصالت رفتار و فعالیت و مرزبندی داشتن یکی از دغدغه های بزرگ و اساسی زندگی ام و حیات حرفه ایم شد و هنوز هم بشدت و عمیقاً به آن باور دارم.اینکه نباید زیرعلم یزید سینه بزنی چلو خورشت امام حسین را بخوری.چندماه بعد از این حادثه به علت تاثیرپذیری شدید از آن، و در زمانی که توامان با کار خبری، هنوز فعالیت تئاتری داشتم، نمایشنامه ای نوشتم وکارگردانی کردم به نام فروغ جاویدان با ساختار اپیزودی و در آن حرکت منافقین را از عراق به سوی کرمانشاه، به کودتای سوم اسفند 1299 و حرکت رضاخان از قزوین به سوی تهران، تشبیه کردم. این نمایشنامه درجشنواره سراسری تئاتر فجر و زمانی که دکتر علی منتظری رییس مرکز هنرهای نمایشی بود، پذیرفته شد و من بعداً و بعد از دوران جنگ تحمیلی دیگر هرگز فعالیت تئاتری نکردم و عمیقاً وقت و عزم و عمرم را صرف حوزه های دیگر ارتباطی یعنی رسانه کردم. من از آن ایام حضورم در عملیات مرصاد به عنوان شب شیشه ای یاد می کنم. شب شیشه ای واژه ترکیبی دارای پارادوکس و تضاد معنایی است.شب است و ظلماتی که امکان دیدن و خوب دیدن را محدود و ضعیف می کند. شیشه ای است یعنی دیوار آجری نیست که امکان دیدن نباشد.شیشه در قیاس با دیوار آجری وضوح دید دارد. و در آن ایام و در عملیات مرصاد اگرچه مرزکشور فرو پاشیده اما این مانع نشده بود که علاقمندان امام و نیروهای راستین انقلاب حق و باطل را تشخیص ندهند و دربرابر دشمن نایستند.من آن موقع در واقع به قصد دفاع از کشور به مرصاد رفته بودم اما وقتی عرصه اطلاع رسانی بدون گزارشگر یافتم از زمان ورودم به منطقه باتفاق همین آقای اسماعیل دوستی عضو کنونی شورای شهر تهران که آن موقع شهردار بود و نیز مدیرکل وقت کشاورزی استان چون ماشین پاترول داشت، به کار خبری پرداختم.وقتی نیروهای مردمی را به وفور می دیدم که همچون صحرای محشر بدون سازمان دهی و در پراکندگی و سرگشتگی و حیرانی اما مصمم برای حفاظت از کشور آمده بودند و هنگامی که نشانه های غلبه آنها را بر دشمن متجاوز و یاران منافقش دیدم، من شدم توصیف گر و گزارشگر آن لحظات تاریخی. هم می نوشتم و هم عکس بر می داشتم.عکسهای من از اسلام آباد غرب که بدست نیروهای مردمی باز پس گرفته شده بود،تاریخی اند.مجموعه گزارشهایم که روی تلکس خروجی ایرنا قرار گرفت یادم هست آن موقع در روزنامه جمهوری اسلامی کامل البته گمنام و بدون نام چاپ شدند زیرا هنوز ایرنا دارای این اشکال بزرگ است که برای خبرنگاران و گزارشگرانش هویتی قائل نیست تا اجازه دهد نام آنها بر فرآورده های خبری ثبت شوند.
س:گویا تحقیقاتی هم در زمینه خبررسانی در دوره جنگ تحمیلی داشته اید.
ج:یکی از مسائل و ضعف های دستگاه های مربوط به ميراث دفاع مقدس اینست که فقط به ادبیات جنگ که کارهای بسیار ارزنده ای هم تولید شده و نیز تحقیق و مطالعات نظامی جنگ بسنده كرده اند و ميراث فرهنگي جنگ و بخصوص ارتباطات موردغفلت جدی قرار گرفته اند.مثلاًبررسي نشده كه مهاجران جنگی چقدردرتغییر فرهنگ عمومی و شهری شهرهای مهاجرپذیر تاثیر داشته و بافت اجتماعی و فرهنگی آنها را دگرگون ساخته اند؟ در این زمینه چقدر کار شده است؟ یا در زمینه وضعیت رسانه ها در زمان جنگ و سیاست های خبری در زمینه جنگ. بنده بدلخواه خود و هزینه شخصی یک کار تحقیق دانشگاهی ام را در دوره دکترا به سیاست های خبری در دوره جنگ اختصاص دادم كه مي توانست با حمايت اين دستگاه ها نتايج بيشتر و گسترده اي داشته باشد.
س: کتابی هم نوشته اید؟
ج: توفيقي تاريخي نصيب من شد؛ بعدازآنکه در دوره احمدی نژاد که به افراد مجرب و کارآزموده اعتنا نمی کردند و کنارزده می شدند که مشخصا برای خود من در ایرنا توسط شخص محمد جعفر بهداد مدیرعامل وقت ایرنا واز نزدیکان رحیم مشائی و معاون وی و نیز توسط روح الله جمعه ای معاون خبر وقت ایرنا که در دولت یازدهم هم بازتولید شد و اکنون رییس مرکز اطلاع رسانی وزارت کشور است،رقم خورد؛بیش از پیش به تدریس و تحقیق رو آوردم که حاصلش دو کتاب زیر چاپ درباره اخلاق و فساد رسانه ای و معرفی مفهوم جدید ارتباطی به جامعه ایرانی است که امسال به بازار می آیند.دو کتاب دیگرهم دارم ومشغول آماده کردن آنها هستم. ضمناً بعداز برخورد جمعه اي و بهداد، مرحوم آقای فاکر رییس وقت کمیسیون اصل نود که از سال 58 بنده را می شناخت نامه رسمی و اعتراضی به بهداد نوشت و خواهان دلجویی از بنده شد.
س: وضعیت ارتباطات و خبر رسانی را در دولت یازدهم چگونه می بینید؟
ج: آنها که درحوزه ارتباطات برای روی کار آمدن دکتر روحانی و اساسا حاکمیت اعتدال در جامعه بعنوان نیاز روز و فوری ما با توجه به شرایط منطقه و جهان، تلاش کردند و هزینه دادند، در دولت یازدهم عمدتا مورد بی توجهی قرار گرفته اند و این باعث شد که فرصت طلبی مجددا در جامعه ما و با روی کار آمدن دولت جدید، احیا شود. بنابراین شما مشاهده می کنید کسانی مصادر امور ارتباطی را عهده دارند که پیشینه روشن و متمایل به اعتدال و اصلاح و عملاً معتقد به آن ندارند. جالب است بدانید که افراد رسانه ای و رسانه های غیر دولتی را می شناسم که در دولت قبلی با وجود محدودیت شدید و مضیقه مالی و سیاسی برای اعتدال و اصلاح تلاش می کردند،با روی کار آمدن دولت یازدهم همان شرایط را داشتند لذا عطای کار رسانه ای را به لقایش بخشیدند چون کسانی که برخی مصادر اصلی ارتباطی کشور را در دست گرفته اند بعلت اینکه اعتقادی به این مسیر از خود نشان نداده بودند برای آنها اقدامی نکردند و از آنها حمایتی نکردند.اما درمقابل کسانی هم هستند که در دولت قبلی در رسانه های دولتی علیه آقای هاشمی و آقای خاتمی قلمفرسایی می کردند اکنون بدلیل حمایت های ناروایی که برخی منصوبان دولت از آنها می کنند، مسوولیت گرفته اند و از برخورداری ها نصیب می برند.الان زمانه چندان اصالت را نمی پسندد بلکه شناگری را می پسندد که از این سو به آن سو شنا کند.یا به تعبیر آقای احمد توکلی «درگاهی» بودن.مبنای اصالت و اصالت خواهی، همان حق است.تشخیص حق و عمل مطابق حق است که می شود اصالت، نه به تعبیر جلال آل احمد هرهری مذهبی. نه نان را به نرخ روز خوردن. وقتی مردم حق خود را به شکل رای به نفع یک تفکر و برنامه در صندوق رای می ریزند و حماسه 24 خرداد شکل می گیرد، بایستی افرادی که برمبنای این حق مصادر امور را در دولت منتخب رای و حق مردم، در دست می گیرند، وفادار به این رای و حق و دارای پیشینه روشنی نسبت به آن باشند.گمان می کنم مقامات طراز اول دولت و شخص وزیرمحترم ارشاد این موضوع را دنبال کنند.
س: چندی پیش مصاحبه ای از شما در نقد آموزش روزنامه نگاری منتشر شد که گفته بودید ادبیات روزنامه نگاری ما در 50 سال پیش مانده است.
ج:صحبت های من در آن مصاحبه ناظر به این بود که جامع ترین و مورد استفاده ترین کتاب آموزش روزنامه نگاری کتابی است تالیف استاد مرحوم دکتر معتمدنژاد متعلق به حدود پنجاه سال پیش که بیست سال پیش هم کتابی دیگر با همان تقریبا آموزه ها تالیف دکتر بدیعی و آقای قندی منتشر شد. این دو میراث اصلی آموزش روزنامه نگاری ماست و چند کتاب دیگر که در این زمینه منتشر شده است جامع نیستند و برای هر موضوع و بخش یک کتاب منتشر شده است.بنابراین از غنای چندانی نه تنها برخوردار نیستیم بلکه فقیر هم هستیم.ما از تامین محتوای برای روزنامه نگاری امروز به دور بوده ایم. باید شرایط زمانه را درک کردو متناسب با آن و به فوریت ادبیات خلق و غنی کرد. تمام تعاریف روزنامه نگاری سنتی متاثر از فضای وب وبی درپیکری آن در هم ریخته است از خبرنگار و روزنامه نگار گرفته تا اتاق خبر و حتی خود مفهوم رسانه. ادبیات روزنامه نگاری ما به هیچ وجه جوابگوی این شرایط نیست.روزنامه نگاری سنتی توسط اینترنت بشدت به چالش کشیده شده است.حقیقتاً در پیچ تاریخی هستیم جهان عجیب در حال پوست اندازی است. دیگر، مشاهیر و نظریه پردازانی همچون مارکس و جان استوارت میل تحول ساز نیستند بلکه گمنامان و اکتیویست هایی همچون جولیان آسانژ و ادوارد اسنودن هستند که دگرگون سازند و از روی رفتار آنها نظریه ها و کتابها ارائه می شود چرا که ارتباطات و رسانه های نوین در قلب تحولات جهان معاصر قرار گرفته است.تحولاتی که ملغمه ای از رفتارهای پسامدرن، ضد لیبرالی و آنارشیسم و در عین حال خلاف همه اینهاست. اینها را باید شناخت و فهمید وگرنه عقب می مانیم و درحاشیه .
س: علت این وضعیت برای ادبیات روزنامه نگاری چیست؟
ج:یکی از دلایل چنین وضعیتی علاوه براینکه روزنامه نگاری رشته ای حدوداً پنجاه ساله در نظام آموزش عالی ماست، مساله استادان این رشته اند. اعتقاد بنده این است که بخش مهم روزنامه نگاری تکینکی است و این تکنیک را کسانی بهتر می توانند منتقل کنند که خود دوره ای تکنیسینی طی کرده باشند.اما چنین اتفاقی در دانشگاه های ما رخ نداده است ما در حالی آموزش خبرنویسی می دهیم که آموزش دهنده ما در عمر خود یک خبر یا گزارش ننوشته است.ما شاهد شکاف میان آموزش و واقعیت روزنامه نگاری هستیم.سووال اینست چندتا از بهترین روزنامه نگاران کنونی ما فارغ التحصیل دانشگاه های روزنامه نگاری و ارتباطات هستند؟ وضعیت در دانشگاه دولتی نسبت به بقیه بهتر است اما هرچه از این دانشگاه به سمت دانشگاه های آزاد و علمی کاربردی می رویم، منظره فاجعه بار می شود.الان رشته خبرنگاری در دانشگاه علمی کاربردی راحت ترین راه نیل به مدرک برای کارمندانی مثلا تدارکاتچی فلان وزارتخانه است که درصدد افزایش حقوق خود از راه مدرک لیسانس و کم کردن فشار اقتصادی هستند.در چنین دانشکده علمی کاربردی رییس دانشکده ای را می شناسم که به حسب روابط قدرت و منافع منصوب شده که علاوه بر پیشینه و مدیریتی در دوره احمدی نژاد و داشتن چنین تفکری اشکال اساسی اینست که وی دارای تحصیلات روابط بین الملل و نه علوم ارتباطات و روزنامه نگاری است و جالب آنکه هیچ سابقه خبری و روزنامه نگاری هم نداردبه این ترتیب به نظر شما چنین فردی در تربیت روزنامه نگار برای جامعه ما و اساساً درک مسائل رسانه تاچه اندازه می تواند موثر باشد؟بنابراین مرکز آموزشی نقش مهمی دارد. خب این را مقایسه کنید با مثلا عرصۀ هنرپیشگی که تقریبا همۀ بازیگران توانا از مجرای آموزش عالی یا آموزشگاه عبورکرده اند. از میان استعدادها کسانی انتخاب می شوند و بعد آموزش تاثیر هدایت شونده خود را می گذارد. این سیمای عمومی آموزش روزنامه نگاری ماست.فقر ادبیات ما هم عمدتا ناشی از عدم درک زمانه است بخصوص متاثر از تحولات حوزه فناوریهای اطلاعات و ارتباطات که تمام تعاریف روزنامه نگاری سنتی در هم ریخته است؛از خبرنگار و روزنامه نگار گرفته تا اتاق خبر و حتی خود مفهوم رسانه.ادبیات روزنامه نگاری ما به هیچ وجه جوابگوی این شرایط نیست. برای ورود به دوره جدید ارتباطات نیاز به ادبیات نوی این عرصه داریم که مرکز آفرینش آن دانشگاه است.
س: و آخرین حرف
ج: باور عمیق و امید قوی من برای آینده روزنامه نگاری ایران، رسانه های غیردولتی و روزنامه نگارانی است که به حرفه خود بعنوان یک مسوولیت بزرگ اجتماعی می نگرند که با وجود ناملایمات و خطرات به این مسوولیت عمل می کنند آنها چون به اخلاق و آزادی و انصاف اعتقاد دارند درمیان مردم مخاطب دارند چرا که شایسته سالاری نه رابطه گرایی، و رقابت براساس اصول حرفه ای در این رسانه ها برخلاف رسانه های دولتی، نهادینه شده است.
###