پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : روحاني ديروز در جمع سفرا و
نمايندگان كشورمان به تشريح مواضع جمهوري اسلامي پرداخت، اما در كنار آن به
گلايه نيز پرداخت، برخي ترس از مذاكرات، را بهانه مي كنند و به دولت
يازدهم فشار ميآورند. همين امر گلايه شيخ ديپلمات را بههمراه داشت.
اين
روزها كه مذاكرات وارد مرحله جديد خود شده است، شاهد رفتارهاي متناقض از
سوي برخي از اعضاي 1+5 هستيم. هر چند ارادهها براي رسيدن به يك توافق خوب
روزبهروز بيشتر ميشود اما اين مذاكرات حاشيههايي هم دارد. در ميان
مذاكرهكنندگان كمترين حاشيه، مخصوص تيم هستهاي كشورمان است. حضور فعالانه
و کاملا هماهنگ تیم مذاکراتی ایران در مباحث فنی، کار را برای گروه 1+5
سخت کرد و به تعبيري ديگر ایران به لحاظ فنی– سیاسی همواره با «دست پر» در
جلسات مذاکراتی حضور دارد.
شاید به همین دلیل است که گروه کشورهای 1+5 گاهی
روش و منش دیگری برای به انحراف کشاندن مذاکرات درپیش میگیرند.
محمدجوادظریف که يك ديپلمات كهنهكار و باتجربه محسوب میشود، سالهاست که
در متن مذاکرات هستهای حضور دارد، ضمن آنکه بهدلیل حضور فعال وی در
سالهای گذشته بهعنوان نماینده ایران در سازمان ملل، بحرانها و مذاکرات
سخت و پیچیدهای را در سازمان ملل دنبال کرده است و نسبت به پیچیدگیهای
مذاکرات سخت و روشهای فائق آمدن بر آن کاملا آگاه است. بسیاری از ناظران
سیاسی و کارشناسان غربی حضور محمدجواد ظریف را در راس تیم «سیاسی -
دیپلماتیک» مذاکرات هستهای یک عامل مهم و اثرگذار در پیشبرد اهداف ایران
در مذاکرات میدانند و میگویند او میداند چطور مذاکرات سیاسی و دیپلماتیک
را بهصورت منطقی پیش ببرد.
از سوی دیگر علیاکبر صالحی، معاون رئیسجمهور
و رئیس سازمان انرژی اتمی، دکترای مهندسی هستهای خود را از دانشگاه MIT
آمریکا دریافت کرده است ضمن آنکه نمایندگی ایران در سازمان بینالمللی
انرژِی اتمی و وزیر امور خارجه کشور را در کارنامه خود دارد. مجموع این
عوامل از او چهره «دیپلمات فنی» در ساحت حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران ساخته
است. دانش و توان فنی – دیپلماتیک تیم «ظریف- صالحی»، هماهنگی و نزدیکی
دیدگاههای این دو دیپلمات برجسته کشورمان موجب شده است که رفتار و گفتار
تیم مذاکرهکننده ایرانی درمقابل گروه کشورهای 1+5 بسیار منطقی، معقول و
باصلابت جلوه کند. اكنون كه آينده مذاكرات ايران و 1+5 دريك بازه زماني
4ماهه تمديد شده است، براي همگان اين سوال مطرح است كه نتيجه مذاكرات
هستهاي چه خواهد بود؟ چه علل و عواملي بر روند مذاكرات تاثير ميگذارند؟
همه اينها را سيروس ناصري را پاسخ ميدهد.
سفیر ایران در آژانس بینالمللی
انرژی اتمی و عضویت در تیم مذاکرات هستهای بهعنوان عضو ارشد تیم
مذاکرهکننده ازجمله سوابق سیروس ناصری است. این عضو تیم مذاکرهکننده در
زمان دبیری حسن روحانی، اكنون از آشناترين افراد به مباحث مذاكرات است. او
تحليلي كه به ما ارائه داده است، اعتقاد دارد كه تصميم سخت را غرب بايد
بگيرد. تحليل اين ديپلمات باسابقه در ذيل آمده است.
سيروس ناصري، ديپلمات
سابق كشورمان به تشريح وضعيت گفتوگوهاي هستهاي پرداخت و گفت: از این بدتر
برای اوباما قابل تصور نبود. زمانی که با شعار «بله ما میتوانیم» زمام
امور را در در دست گرفت، آرزو داشت مانند آبراهام لینکن یک رئیسجمهور بنام
و به یادماندنی در تاریخ آمریکا بشود. خود را طرفدار اقشار آسیبپذیر
آمریکا معرفی کرد و اعلام کرد با برنامههایش وضعیت آنها را تغییر اساسی
خواهد داد. درعرصه خارجی نیز گفت و به دفعات تکرار کرد که آمریکایی نوین را
در صحنه جهانی مطرح خواهد کرد.
اين ديپلمات سابق افزود: آنچه او به دنبالش
بود تغییر چهره آمریکا از کشوری جنگطلب و زورگو به کشوری متعادل، منطقی و
برابرنگر به اوضاع و احوال جهانی، بهویژه به خاورمیانه و کشورهای اسلامی
بود. شاید در این نیت هم صداقت داشت و تلاشهایی هم در این باب کرد. اما
آنچه او شش سال کاشت نتیجهای برای دروکردن نگذاشت. آمریکا اینک در آستانه
تبلیغات انتخابات میاندورهای کنگره است. تبلیغات انتخاباتی کمکم پا
میگیرد و طی هفتهها و ماههای آتی سنگینتر خواهد شد. جایگاه اوباما در
این مقطع خاص که احتمال از دست دادن اکثریت سنا وجود دارد، در ضعیفترین حد
ممکن است. وضعیت بهگونهای است که همحزبیهای او نیز در اظهارات پنهان و
علنی از مواضع او فاصله میگیرند. دمکراتها دستاورد عمده و چشمگیری از
اوباما در صحنه سیاست و اقتصاد داخلی برای عرضه و دفاع نمیبینند.
اين
ديپلمات در ادامه افزود: مشکل بالاتر اما در صحنه خارجی است که عمده
کنشگران سیاسی و نیز عموم مردم آمریکا سیاستهای او را ضعیف و شکستخورده
تلقی میکنند. از بحران اوکراین و تقابل مستقیم با روسیه که بگذریم،
بزرگترین خطای اوباما تأسی و دنبالهروی از سیاستهای منفعتطلبانه،
قدرتمآبانه، سادهاندیشانه، یکسونگرانه و کینهتوزانه عربستان، ترکیه و
قطر در خاورمیانه بزرگ بود. اوباما بهدرستی سیاست خروج نیروهای آمریکایی
از عراق و افغانستان را دنبال و اجرا نمود. اما او هیچ طرح و برنامهای
برای پرکردن خلأ ایجادشده نداشت.
نه اینکه نمیتوانست، نمیخواست چراکه
پرکردن این خلأ تنها از طریق همفکری و همکاری با ایران امکانپذیر بود. ولی
او و به تبعش دستگاه حاکمیت آمریکا آماده پذیرش این واقعیت نبود. جنبشهای
اسلامی نیز ابتدا او را به شوق آورد. ولی زمانیکه یمن و بحرین در معرض
این بیداری قرار گرفتند با وحشت از سرایت این بیداری به عربستان سیاستهای
خود را بهتدریج علیه این حرکتها سوق داد و درنهایت انحراف این جنبش به
سوی سوریه و هدف قراردادن حکومت آن کشور را برگزید. اين ديپلمات در ادامه
افزود: این اشتباه مهلک که در ابتدا برای اوباما و آمریکا بهعنوان یک
موفقیت زودرس تلقی میشد به باتلاقی منجر شد با عمق و وسعتی بیشتر از آنچه
جورج بوش پسر با حمله به عراق و افغانستان برای آمریکاییها به ارمغان
آورد.
امروز آمریکا در منطقه دوست واقعی ندارد. عربستان به او خرده
میگیرد. ترکیه او را حامی قابل اتکا نمیداند. بقیه کشورها نیز به این
نتیجه رسیدهاند که روی آمریکا نمیتوانند حساب کنند. از اینسو نیز
القاعده ضعیف شده جای خود را به داعش وحشتگرا و خونریز داده است. در سوریه
کشتی آمریکا به گل نشسته است. در افغانستان دودستگی حاکم است. غزه هم حسب
معمول زیر آتش اسرائیلیها میسوزد و آمریکا دست به دامان مصری شده که آن
را دولت کودتا خوانده بود. پرتگاهی که اوباما بر لبه آن نشسته هر روز
عمیقتر و هولناکتر میشود. برای اوباما و برای آمریکا دیگر راه گریزی
باقی نمانده است. یا باید بساط شان را از این منطقه جمع کنند و بروند یا
باید با قدرت واقعی و مسلط منطقه، یعنی ایران، کنار بیایند.
اوباما و
یارانش کری، هیگ و دیگران بهخوبی میدانند که کلید ثبات منطقه و امنیت در
منطقه در دستان ایران است. اگر میخواهند از این کلید برای گشودن گرههای
سنگین منطقه استفاده کنند چارهای جز تفاهم با ایران ندارند. مذاکرات وین
از این منظر تنها تلاشی برای نیل به یک توافق جامع هستهای نیست. این
مذاکرات بلکه آزمونی است برای آمریکا تا یک بار هم که شده حسننیتی از خود
نشان دهد و در عمل اثبات کند که به سیاستهای خصمانه علیه ایران اسلامی
پایان داده است. مسیر هم ساده و هموار است. آنچه ایران میخواهد، به حق هم
میخواهد، تولید سوخت هستهای برای رفع نیازهای آتی نیروگاهی است. همان
چیزی که بر اساس برنامه عمل ژنو آمریکائیها متعهد به پذیرش آن شدند. پس
راهحل آسان، منطقی و شدنی است. تردیدی نیست که وضعیت فعلی برای شخص اوباما
و همراهان او در دستگاه حاکم نیز یک فرصت و همزمان یک تهدید است.
بدخواهان، توطئهگرایان و افراط گرایان در آمریکا که اصولاً با هرگونه
توافق بین آمریکا و ایران مخالفاند با ترسیم خطوط قرمز مصنوعی و بیمنطق
میخواهند مذاکرات را به بنبست بکشانند. طراح و منشأ اصلی تغذیه فکری این
مجموعه نیز گروهی است که اتفاقاً در واژگان با گرده داعش همنام شدهاند
چراکه تلخیص هر دو نام در زبان انگلیسی «ISIS» خوانده میشود. اگر اوباما
بخواهد نقش یک رهبر واقعی را در آمریکا ایفا کند، چارهای ندارد جز اینکه
این خطوط قرمز موهوم و مصنوعی را بشکند و به تیم مذاکرهکنندهاش دستور
بدهد با مواضع متعادل و منعطف در دورهای بعدی مذاکرات شرکت کنند. در واقع
آمریکا باید بین یک توافق ایدهآل ولی ناشدنی و یک توافق دشوار ولی منطقی و
شدنی گزینه دوم را انتخاب کند.
فراموش نشود که درصورت شکست مذاکرات
آمریکاییها سلاح موثر دیگری برای تهدید ایران ندارند، چون پیشتر
گلولههای خود را خالی کردهاند. این ایران است که هنوز کارتهای متعدد
برای سخت کردن شرایط چه در بحث هستهای و چه موضوعات منطقهای دارد و آنها
را برای روزهای بحرانی و تقابل ناخواسته ذخیره کرده است. اما اگر تعامل جای
خود را به تقابل بدهد، ولو نامحتمل، چنین تقابلی نیز تداوم نخواهد داشت.
البته این وضعیت برای هر دو طرف خساراتی خواهد داشت. ولی این آمریکاست که
پس از مدتی کوتاه ناگزیر خواهد شد در شرایط دشوارتری به مذاکره بازگردد و
امتیازات بیشتری بدهد. این را یک محاسبه ساده از گزینههای دو طرف در وضعیت
تقابل بهسادگی نشان میدهد.
ایران با حسننیت وارد وادی مذاکره شده،
تاکنون نیز به تعهدات خود کاملا پایبند بوده و مواضع و خواستههایش را نیز
منطبق با برنامه عمل ژنو مطرح کرده است. اما پرونده آمریکا تا این زمان
چندان شفاف نیست. اگر آمریکا در این مقطع استثنایی و بلکه تاریخی نیت سوء
نداشته باشد بهراحتی میتواند قبل از پایان دوره تمدید موضوع هستهای با
ایران به تفاهم برسد. سيروس ناصري، عضو پيشين تيم هستهاي كشورمان درمورد
مذاكرات هستهاي و نقش آمريكا همچنين افزود: اما اگر مانند گذشتهها،
آمریکا فرصتسوزی کند و مذاکرات را به بنبست بکشاند، تنها و تنها خود و
دوستانش را در معرض سقوط از پرتگاه فعلی قرار خواهد داد.
منبع: آرمان
هم برای افراط گرایان داخلی مشخص و معلوم شد که هدف اصلی سیاست خارجی چیست. هم برای تندروهای صهیونیستی امریکایی.
در داخل تندروها چاره ای جز دفاع معقول و مردم پسند ندارند و کنایه های روحانی دقیقاً نقشه های تنش آمیز آنها را نقش بر آب کرد و مطمئن شدند که این روحانی آن خاتمی کامل تسلیم شده بر فشارهای سیاسی نیست.
در خارج نیز هم تندورهای امریکای هم سیاستمداران دنیا فهمیدند که ایران صادقانه بدنبال حل ماجراست و اگر افراطی ها امریکایی و لابی صهیونیستها بخواهند کارشکنی کنند. دیگر حنایشان پیش مردم دنیا رنگی ندارد و پروژه ایران هراسی سوخت و آب شد.
الان تمام تماشگران دنیا چشمشان به اوباما و دولت امریکاست تا ببیند این توپ شلیک شده به زمین آنها از طرف دولت ایران چطور برگردانده میشود...اوباما واقعا غافلگیر شده که ایا مثل دولت ایران یک تنه مقابل تندروهای فرصت طلب جمهوری خواه و لابی صهیونیست عکس العمل نشان دهد یا با ضعف و سرخوردگی بسازد.
این شیوه جسورانه در سیاست فقط از آنهای بر می آید که کاملا به همه چیز اشراف دارند و در دنیای خرد و کوچک خودشان زندگی نمیکنند...
آقای روحانی دیروز نشان داد دنیا را به اندازه دنیای همه مردم دنیا میشناسد و میخواهد.