دبیر انجمن مثنویپژوهان گفت: جبههگیریهایی که در برابر مولوی انجام میشود، بخشی به این دلیل است که برخی او را خوب نمیشناسند و برخی دیگر تضادهای درونی خودشان را حل نکردهاند.
علی عربیان بهمناسبت روز بزرگداشت مولانا (هشتم مهرماه) با بیان اینکه گفتار مولوی نمادین و پنهان است، اظهار کرد: مولوی برای شناخت انسان و رساندن انسان به عشق به ویژه عشق به حقیقت وارد دنیای شعر و حکایت شده است، تا در پناه این عشق، آرمان مولانا یعنی وحدت تمام بشر محقق شود.
او درباره رویکرد خود در تفسیر "مثنوی معنوی" بیان کرد: کتاب "گنج روان" با رویکردهای مختلف روانشناسی به "مثنوی معنوی" نگاه کرده است، همانگونه که آدمی موجودی نیست که با یک رویکرد بررسی شود، برابرنهادگی مثنوی و روانشناسی باعث میشود تا ظرافتهای مثنوی دیده شود. مثنوی نه فروید است، نه راجرز و نه شناختدرمانی!
عربیان با توجه به رویکرد تفسیری خود از مثنوی ادامه داد: مولوی درمانگر روان است، اما معصوم نیست با این حال نباید کسانی ارزش مولوی را کم کنند.
او درباره منابع شرح خود گفت: در شرح خودم از مثنوی بیش از همه از متن انگلیسی شرح نیکلسون و پس از آن از دیگر شروح معتبر استفاده کردهام.
او همچنین درباره وجه تسمیه کتاب خود که اخیراً منتشر شده است، اظهار کرد: برخلاف تعبیری که در مورد گنج روان در ادبیات میشود و آن را گنج قارون معنا میکنند، در مثنوی گنج روان گنج و سرمایه بشر است، جریان افکار و اندیشههای ارزشمند بشر است. وعده اهل کرم گنج روان/ وعده نا اهل شد رنج روان. همانطور که در وجه تسمیه کتاب مشاهده میکنید در واقع با عینیتزدایی از متن و نگرش روان درمانگرانه، معنای جدیدی از مثنوی معنوی خلق کردم. اگر شرح من در قالب شکلهای رایج بود، آن را دوست نداشتم.
عربیان در ادامه در باب تاثیرات رواندرمانگرانه این تفسیر از مثنوی در جلسات انجمن مثنویپژوهان ایران گفت: من از استعارههای بیمانند و تاثیرگذار مولوی استفاده کردم و آن را بسیار سودمند دیدم. رواندرمانگر با خلاقیت و تسلطش بر مفاهیمی که از مثنوی به عنوان معنای ژرف گرفته، میتواند سودمندی رویکرد رواندرمانگری از مثنوی را مشخص کند. جنبه کاربردی عرفان مولوی را میگیریم تا با زندگی انسان معاصر تطبیق دهیم؛ یعنی تطبیق مثنوی با روانشناسی، تطبیق مثنوی با انسان معاصر، تطبیق مثنوی با مثنوی.
دبیر انجمن مثنویپژوهان در خصوص مخالفت برخی افراد در مقابل آموزههای مولوی گفت: جبههگیریهایی که در برابر مولوی انجام میشود، بخشی به این دلیل است که برخی مولوی را خوب نمیشناسند و برخی دیگر تضادهای درونی خودشان را حل نکردهاند. به عنوان نمونه، اگر مثنوی "موسی و شبان" را از کتابهای درسی حذف میکنند به این دلیل است که رویکرد مولوی به اصالت انسان و ارزش عشق، به ویژه عشق در مقام درد دل کردن یک چوپان را نمیتوانند تحمل کنند.
عربیان با بیان اینکه شاید ضدمردمیترین موضع این است که فکر کنید چوپان حق ندارد اینگونه با خدا صحبت کند، اظهار کرد: شاید فکر کنند مولانا چه حقی دارد که به موسی خطاب و عتاب میکند، ولی مولانا در این داستان که براساس خلاقیت خودش است، انسان را به ماهو انسان میبیند. عشق را فراتر از لفظ و گفتار و مجاز میبرد و به خود انسان اهمیت میدهد.
او اضافه کرد: حقیقت وقتی پیش میآید، شریعت چه ارزشی دارد و مذهب کجاست؟ به همین خاطر ملت عاشق ز ملتها جداست/ عاشقان را مذهب و ملت خداست. بنابراین اگر کسی مخالفت کند تضادهای روانی خودش را با نوع انسان و ارزش انسانی این داستان آشکار کرده است و به آنچه به فرهنگ ایرانی مربوط میشود، لطمه زده است. چون فرهنگ ایرانی با نوعی آزادمنشی به راحتی، تفاهم با سطوح پایین جامعه را که سوادی ندارند برمیتابد و به عشق آنها اهمیت میدهد.
دبیر انجمن مثنویپژوهان گفت: آن که با موسیقی سنتی ایران درافتاده، با روح ایرانی درافتاده است، به همین دلیل به شدت آسیبپذیر است و خودش متوجه نیست. افرادی که با روح و فرهنگ ایرانی مبارزه میکنند نمیتوانند با آن موسیقی که مکتب مولوی میگوید کنار بیایند.
عربیان با اشاره به اینکه هر دیوانگی منطقی دارد، خاطرنشان کرد: منطق اهل ظاهر موسیقی را برنمیتابد. برای "خطای تایید" خودشان شواهد خوبی را به کار میگیرند. اینان از بنیان با روح این مردم مخالف هستند. فرهنگیترین و سیاسیترین حرف این است؛ دیر یا زود در مقابل این فرهنگ کم میآورند و تسلیم میشوند.