با وجود همه چالش های پیش روی چین، در سرتاسر پکن پایتخت این کشور می توان نشانه های قدرت تجاری بر تر کشوری خودکفا را مشاهده کرد. شی جین پینگ رئیس جمهور چین و دولت کنونی در این کشور در زمینه رشد اقتصادی و مبارزه با فساد مالی سرمایه گذاری های وسیعی کرده اند.
از نظر بین المللی نیز چین در تلاش است تا «راه ابریشم» را بار دیگر مطرح کند و این در حالی است که این برنامه به چین در دستیابی به راهبرد بلند مدت ایجاد اتحاد در منطقه یورو- آسیا از طریق تجارت و بازرگانی، یاری خواهد رساند.
از سوی دیگر، مسئله سقوط بهای نفت در بازارهای بین المللی مطرح است. با این وجود، مسئله حائز اهمیت در تابستان امسال احتمال دستیابی ایران و پنج به علاوه یک به توافق هسته ای است. اگر تحریم ها و یا به عبارت دیگر جنگ اقتصادی علیه ایران ادامه یابد و تحریم ها به طور مداوم به اقتصاد تهران آسیب برسانند، آنگاه باید انتظار واکنشی جدی از سوی ایران را داشت و این واکنش شدید احتمالا اتحاد بیشتر در میان کشورهای آسیایی را در پی خواهد داشت.
با این حال، واشنگتن به خوبی می داند که بدون کمک مسکو نمی تواند به توافق جامع هسته ای با تهران دست یابد. از سوی دیگر توافق هسته ای با ایران تنها دستاورد مهم و تنها موفقیت دولت اوباما محسوب می شود. از این رو، اعمال تحریم های اقتصادی علیه ایران و روسیه به طور همزمان نمی تواند اتفاقی بوده باشد.
مهندسی روند سقوط بهای نفت مهم نیست. مسئله ای که اهمیت دارد این است که سقوط راهبردی- مالی کنونی بهای نفت حمله ای بود که علیه ایران و روسیه صورت گرفت.
با این حال، بررسی زیرساخت های مالی روسیه نشان می دهد که سطح بدهی های این کشور در مقایسه با تولید ناخالص داخلی بسیار پایین است (13.4 دهم درصد) و کسری بودجه نیز در مقایسه با تولید ناخالص داخلی رقم قابل توجهی نیست (0.5 درصد)؛ در صورتی که بدهی عمومی آمریکا در سال ۲۰۱۴ برابر با ۷۴ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور بود.
آمریکا و اتحادیه اروپا سعی کردند با آغاز جنگ نفتی و حمله به روبل (پایین آوردن ارزش روبل)، به اقتصاد روسیه آسیب برسانند؛ اما منابع مالی و اقتصادی روسیه از آمریکا غنی تر است.
در حالی که آمریکا و اتحادیه اروپا در دو حرکت به روسیه اعلام کیش و مات کردند، روسیه توانست در مقابله با این اقدامات راهبرد مناسبی به کار گیرد. در جبهه حساس انرژی، اکنون غرب بیشتر از روسیه با مشکل مواجه شده است؛ به طوری که اگر اتحادیه اروپا از خرید آنچه گازپروم پیشنهاد می کند خودداری کند، از هم فرو می پاشد.
تنها اشتباه روسیه این بود که با تامین مالی صنایع داخلی از طریق ارز خارجی دلار موافقت کرد و این تله ای بود که از سوی غرب برای روسیه گذاشته شده بود. در این حال، روسیه با نظارت فعالیت بانک های داخلی و فراهم کردن امکان دریافت وام از بانک ها برای شرکت های داخلی، می تواند شرایط را تحت کنترل درآورد.
روسیه همچنین می تواند از شرایط قانونی به تعویق انداختن پرداخت بدهی استفاده کند که چنین اقدامی نظام بانکی غرب را خواهد لرزاند و همین امر است که جنگاوری اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپا را بی اساس می سازد.
از سوی دیگر، روسیه هیچ نیازی به واردات مواد اولیه ندارد و برای استفاده از هر گونه فناوری خارجی می تواند از مهندسی معکوس استفاده کند. در مقابل، حتی می تواند با فروش مواد خام اولیه اعتبار کافی به دلار و یا به یورو کسب نماید. جایگزینی کالاهای وارداتی با تولیدات داخلی روسی اقدامی کاملا منطقی برای این کشور محسوب می شود.
در زمینه پایین آمدن ارزش روبل، کشورهای اروپایی نیز به اندازه روسیه دچار مشکل شده اند. تا چندی دیگر، شرکت هایی همچون خودروسازی های آلمانی نمی توانند به دلیل کاهش ارزش روبل خوروهای خود را در روسیه به فروش رسانند و در مدت زمانی کوتاه مجبور می شوند شعبه ای از کارخانه را در روسیه افتتاح کنند؛ چرا که اگر هزینه های تولید را با شرایط فروش همگام نسازند، خیلی زود رقبای آسیایی همچون شرکت های کره جنوبی و چین جای آن ها را در بازار خواهند گرفت.
به هر حال، راه انداختن جنگ اقتصادی علیه روسیه از طرف اتحادیه اروپا کاملا بی معناست. روسیه به طور مستقیم و غیرمستقیم بر بخش زیادی از عرضه نفت و گاز طبیعی (حدود ۲۵ درصد از عرضه جهانی) نفوذ دارد. ناآرامی ها در خاورمیانه همچنان ادامه دارد؛ آفریقا بی ثبات است و در چنین شرایطی اروپا تلاش می کند از باثبات ترین تامین کننده سوخت خود استقلال یابد و بدین ترتیب روسیه را به صادرات بیشتر انرژی به چین و باقی کشورهای آسیایی ترغیب می کند.
واشنگتن سعی دارد با راهبردهای کنونی خود دست روسیه را از تجارت، نقل و انتقالات مالی، نظام بانکداری و بازارهای اعتباری غرب کوتاه کند و احتمالا بعد از روسیه چین را هدف خواهد گرفت. با این حال، اتحادیه اروپا در این روند آسیب می بیند و عواقب اجرای چنین راهبردی پایه های اتحادیه اروپا را به شدت می لرزاند.
زمان می گذرد؛ اما روسیه ضرر نمی کند، بلکه اتحادیه اروپا در این روند آسیب می بیند. در روند کلی ماجرا نیز تغییری ایجاد نخواهد شد و آمریکا به مرور زمان قدرت و نفوذ خود را در منطقه یورو-آسیا از دست خواهد داد.