پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
این
شرح حال جوانی است که چند قاشق روغن او را خانهنشین کرده و از اینکه
دیگران از چهرهاش وحشت دارند احساس تنهایی میکند.از وقتی که اولین بار
خودم را در آینه دیدم با دیگران فرق داشتم، چهرهام با همسالانم فرق داشت،
اما کمتر به روی خودم میآوردم تا اینکه مادرم ماجرا را برایم شرح داد:
کودکی 8 ماهه بودی که مانند دیگر بچهها دوروبر مادر چهاردست و پا راه
میرفتی، آن وقت آشپزخانهها مستقل نبودند، روغن نباتی در حال ذوب شدن بود
که به آن وعدهی غذایی طعم دهد اما بر صورت و دستانت ریخت و طعم غذای
زندگیمان که پسری 8 ماهه بود را گرفت. با عجله تو را به درمانگاهی در آن
نزدیکی رساندیم. اما دیگر صورت محمدرضا را آنگونه که باید ندیدیم.
این دردهای جوانی 25 ساله است که آن روز را از زبان مادر روایت میکند.
محمدرضا بر اثر آن سوختگی صورتش کاملاً ناقص شده است و 4 انگشت دست چپ و 2 انگشت دست راستش ناقص است و هرگز لذت بازی با همسالانش را نچشیدچون خجالت میکشید که با دوستانش تفاوت دارد.
محمد رضا بعداز آن در خانه میماند و کمتر بیرون میرود و به گفته خودشآشکارا میبیند که استعدادهایش دارند از بین میروند و شکل ظاهریش توانایی ورود به جامعه را از اوگرفته است چون ترس دیگران از چهرهاش آزارش میدهد.
این دردهای محمدرضا است. شاید اگر در شهربزرگیزندگی
میکرد و محل سکونتش روستایی در شهرستان چرداول ایلام نبود، امروز
کوچکترین اثری از حادثه 8 ماهگی بر روی صورتش نبود و دانشگاه میرفت، درس
میخواند و یا حرفهای داشت و کمککار پدر کارگرش بود پدری که آرزو دارد
محمدرضای امروز محمدرضایی بود که آرزوهایی برایش داشت. آرزوهایی که چند
قاشق روغن و نداری آن را به باد داد.
پس کسانی که دستشان به دهنشان میرسدواز
همه مردم خیر ونیکوکار ونوع دوست هموطن برای کمک به این جوان دست یاری
دراز می کنیم .با کلیک بر گزینه کمک پرداخت آنلاین هر مبلغ که تمایل داشته
باشید می توانید دراین امر خداپسندانه سهیم شویدلطفا تا آخرپرداخت مراحل
را تکمیل نموده وتوجه نمایید حتما درپایان تایید پرداخت را کلیک نمایید واین جوان و خانوادهاش را یاری کنند شاید صورتی بخندد و خانوادهای شاد شود.
یاعلی مدد
نکته مهم : هموطنان گرامی توجه داشته باشند حتما پس از تکمیل صفحه درگاه
بانک وانجام عمل پرداخت درپایان گزینه تاییدپرداخت راکلیک نمایند
باتشکر