پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پرونده مرد جوان که با شلیک گلوله شوهرخواهرش را کشته بود به درخواست اولیایدم برای تکمیل تحقیقات به دادسرای امور جنایی برگردانده شد.
به گزارش فرهيختگان آنلاين، جواد 38 ساله ظهر پنجم آبان 92 با شلیک گلوله علیمحمد 40 ساله را در شهرک و آیین شهریار کشت و گریخت. این مرد دیروز در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران گفت: «شوهر خواهرم را کشتم چون زندگیام را خراب کرده بود.
او با همسرم رابطه عاشقانه داشت. به همین دلیل همسرم را طلاق داده بودم ولی وقتی متوجه شدم شوهرخواهرم او را صیغه کرده است عصبانی شدم.» این مرد قرار بود به ریاست قاضی مصطفی باقری و با حضور چهار مستشار محاکمه شود، اما برادر قربانی ادعا کرد برادر جواد نیز در این جنایت دست داشته است. به همین خاطر رسیدگی به پرونده از سر گرفته شد.
با افتخار پای چوبه دار میروم
قبل از قتل شغلت چه بود؟
در یک کمپ ترک اعتیاد کار میکردم.
قبلا خودت هم معتاد بودی؟
18 سال اعتیاد داشتم. مدتها کراک میکشیدم و کارتنخواب شده بودم، اما هفت سال پیش مواد را ترک کردم و در همان کمپی که مواد را کنار گذاشته بودم مشغول به کار شدم.
رابطهات با همسرت چطور بود؟
مادر همسرم دختر عمویم بود. ما عاشق هم بودیم و 20 سال با هم زندگی کردیم.
فرزند هم داری؟
یک دختر 15 ساله دارم که از وقتی به زندان افتادهام او را ندیدهام.
چرا از همسرت جدا شدی؟
چند سالی بود که به رابطه همسرم به شوهر خواهرم مشکوک شده بودم. چند بار به او گفتم حقیقت را بگوید، اما انکار میکرد به همین خاطر او را طلاق دادم.
چرا شوهر خواهرت را کشتی؟
بعد از طلاق همسرم متوجه شدم شوهر خواهرم او را صیغه کرده است. خیلی عصبانی شده بودم و میدانستم علیمحمد باعث شده زندگیام خراب شود. به همین خاطر تصمیم به قتل او گرفتم.
با او صحبت نکردی؟
آخرین بار به او تلفن زدم، اما وقتی گفت بهتر است دست از سر زن سابقم بردارم در تصمیم برای قتل مصممتر شدم.
خواهرت وقتی فهمید شوهرش همسر سابق تو را به عقد موقتش در آورده چه عکسالعملی نشان داد؟
خواهرم هم از مدتها پیش به رابطه شوهرش با زن سابقم مشکوک شده بود، اما به خاطر دو دخترش حرفی نمیزد.
اسلحه را از کجا تهیه کردی؟
چون قیمت اسلحه قاچاق در تهران گران بود به کرمانشاه رفتم و یک کلت کمری به مبلغ 700 هزار تومان خریدم.
از ماجرای قتل بگو.
یک سیدی عکس به دستم رسیده بود که حاوی عکسهای شخصی دختر خواهرم بود. مقابل خانه خواهرم رفتم و به بهانه نشان دادن سیدی عکسها، شوهرش علیمحمد را به یک خیابان خلوت کشاندم.
چند تیر شلیک کردی؟
سه تیر شلیک کردم و گریختم.
به کجا رفتی؟
دو روز در خیابانها آواره بودم تا اینکه به کلانتری شهریار رفتم و تسلیم شدم.
برادر علیمحمد مدعی است در این ماجرا برادر بزرگت هم دست داشته است. درست میگوید؟
برادر بزرگم از تصمیم من برای قتل بیاطلاع بود. او بیگناه است و دادگاه پس از بررسی دوباره پرونده متوجه این ماجرا میشود.
میدانی چه مجازاتی در انتظارت است؟
من با افتخار پای چوبه دار میروم تا دو دختر خواهرم کمی آرام شوند. من علیمحمد را کشتم و آرام شدم، حالا نوبت آنهاست که آرام شوند.
از قتل پشیمان نیستی؟
خیلی پشیمانم. در زندان شرایط سختی دارم. صبح بیدار میشوم و میبینم دوستم را برای اعدام بردهاند. تحمل این زندگی را ندارم و میخواهم هر چه زودتر اعدام شوم.
نمیخواهی از اولیایدم تقاضای بخشش کنی؟
نمیخواهم از خونم گذشت کنند فقط میخواهم مرا حلال کنند. وقتی گریههای دو دخترخواهرم را میبینم خیلی شرمنده میشوم.