صادق زیباکلام نوشت: «شعار طرفداران رئیس دولت سابق که هفته گذشته به مناسبت فوت مادر ایشان به دیدار او رفته بودند با صدای بلند سر داده میشد: «به جان هرچی مَرده / احمدی برمیگرده»! به نظر نمیرسد کسانی که این شعار را سر میدادند، شناخت خیلی درستی از مناسبات علم سیاست در ایران داشته باشند.»
به گزارش ایسنا، این استاد دانشگاه در ادامه یادداشت خود در روزنامه شرق آورده است: اگر غیر از این میبود، میدانستند خیلی نیازی به ادای سوگند به «جان هرچی مَرد» در تأکید اینکه محمود احمدینژاد به قدرت بازمیگردد، نداشتند. اتفاقاً احتمال آنچه میگویند، خیلی هم کم نیست و نیازی به قسمیادکردن ندارد. نظام اجرایی ما دو ویژگی دارد که اتفاقا بازگشت رئیس دولتهای نهم و دهم را محتمل میکند؛ نخست آنکه پاسخگویی خیلی در نظام اجرایی ایران، جدی گرفته نمیشود.
مسئولان اجرایی هرکاری کردند، کردهاند و هرکاری هم نکردهاند، دیگر گذشته است. پاسخگویی در کار نیست؛ بنابراین چندان اهمیتی ندارد که رئیس دولت سابق در هشت سال مدیریت خود بر قوه مجریه، چه کرده و چه نکرده است؟ از دید حامیان وی، هرچه در آن مقطع صورت گرفته درست، لازم و ضروری بوده و همچنین هرچه را هم از قلم انداختهاند لازم و ضروری بوده که چنین شود. کشور هم بعد از هشت سال مدیریت ایشان به هر وضعیتی که درآمده، آن وضعیت خیلی خوب و شایسته است.
بر این اساس هیچکس نبایستی این فکر را به ذهن خودش راه دهد که آخر چگونه ممکن است با آن کارنامه عجیب هشتساله، فردی مانند احمدینژاد بار دیگر هوس بازگشت به فعالیت اجرایی کلان داشته باشد؟
ویژگی دوم نظام اجرایی ما که بازگشت احمدینژاد را خیلی هم محتمل میکند، عنصر آیندهنگری یا درستتر گفته باشیم نبود آن است. مدیران دستگاه اجرایی، اغلب در لحظه و بهروز زندگی میکنند. اینکه سیاستهای امروزین آنان چه نتایج و تبعاتی برای 10 سال یا حتی پنج سال آینده کشور به بار میآورد، چندان موضوعیت نمییابد. اینکه سیاستها و عملکرد رئیس سابق دولت در سالهای 84 تا 92، در داخل کشور و در عرصه بینالمللی چه آثار و تبعات بلندمدتی برای کشور بهبارآورد، خیلی اهمیتی ندارد. مهم، «حال» است. به عنوان مثال او تصمیم گرفت به 75 میلیون جمعیت کشور، ماهانه 45 هزار و 500 تومان پرداخت کند. اینکه این پول در بلندمدت از کجا باید تأمین میشد و مهمتر آنکه در طولانیمدت، چه لطماتی به رشد و توسعه کشور وارد میکرد - همچنان که امروز این اتفاق افتاده است - خیلی اهمیتی نداشت.
صرفاً جهت نشان دادن تبعات همین تصمیم پرداخت یارانه فلهای، باید بگوییم که با احتساب 76 میلیون یارانهبگیر (رقم پرداختی دیماه)، پولی که دولت آقای روحانی میبایستی بابت یارانه بپردازد، از کل بودجه عمرانی یکساله کشور که 42 هزار میلیارد تومان است بیشتر خواهد بود. اما از آنجا که نظام برنامهریزی ما نه خیلی مجهز به سیستم پاسخگویی و نه همچنین مجهز به آیندهنگری است، بنابراین احمدینژاد هرگز مجبور نشد در قبال این سیاست خود، پاسخگو باشد. بنابراین برای دوستانی که آرزوی بازگشت رئیس دولت را در سر دارند، نه این تصمیم وی و نه هیچیک از تصمیمات دیگر آن هشت سال، چندان موضوعیتی پیدا نمیکند؛ گویی رئیس دولت در آن هشت سال در کشور دیگری، رئیس قوه مجریه بوده و در ایران برای نخستینبار است که قرار است مسئولیت اجرایی پیدا کند! میماند نکته ظریفی که به نظر میرسد «آنطرفآب»یها برای بازگشت وی به عرصه اجرایی قائل هستند و هر حرکت وی که حاوی نشانهای از تمایل او به بازگشت باشد را معمولاً با آبوتاب فراوان پوشش میدهند.
نگارنده آدم بدبینی نیست و بیش از دو دهه است که دانشجویانم شاهد هستند چگونه با بندبند وجودم سعی میکنم با «تئوریهای توطئه» و «فرضیههای داییجان ناپلئونی» بجنگم، اما بهراستی برای کسانی که خیر و سعادت ایران اسلامی را در بلندمدت نمیخواهند، آیا سناریویی بهتر از بازگشت مجدد احمدینژاد به دولت وجود دارد؟