arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۹۲۲۸۰
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۱۰ - ۱۰ اسفند ۱۳۹۳

دومین صنعت پولساز ایران در اغما

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

می‌گویند بزرگترین صنعت ایران است؛ می‌گویند بیشترین آمار اشتغال در این صنعت است و بعضی از برنامه‌های توسعه‌ای کشور در ٧٠‌سال گذشته با محوریت این صنعت بوده است. می‌گویند استراتژیک‌ترین و حیاتی‌ترین صنعت دنیاست و کشورهای زیادی بوده‌اند که به پشتوانه اتکا به این صنعت، اقتصادشان رونق گرفته است. هند، برزیل و چین ٣ نمونه از این کشورها هستند. بله از صنعت کشاورزی می‌گوییم. صنعتی که مشکلش بنابه گفته بهزاد قره‌یاضی، معاون وزیر جهاد کشاورزی در دولت اصلاحات، این است که «هست و نیست. یعنی صنعت هست اما به چشم صنعت به آن نمی‌نگرند یا حداقلش در ایران این طور است. چون در ایران، صنعت یعنی چرخ دنده.»

در ایران، اگرچه همواره صحبت از توسعه صنعت کشاورزی بوده اما در عمل این مهم دیده نشده است. کافی است سری به زمین‌های کشاورزی این سرزمین بزنید. به مشرق، مغرب و جنوب هم نه، به شمال ایران که خطه‌ای کشاورز خیز بوده و از دیرباز، اقتصادش بر کاکل کشاورزی می‌چرخید. از همین رو در یک سفر که از لاهیجان(سرزمین چای ایران) شروع شد به آستانه اشرفیه (قطب برنج ایران) سری زدیم و خطه کناره را تا چالوس ادامه دادیم. در این مسیر برای بررسی کشاورزی شمال ایران به صورت تصادفی با چند کشاورز گفت‌وگو داشته‌ایم تا روایت کشاورزان شمال کشور را از صنعت کشاورزی بشنویم. در این سفر «میثم شاد»، کارشناس کشاورزی و عضو سازمان مهندسی کشاورزی ایران با ما همراه بود.

صنعت چای فرسوده
لاهیجان هستیم و بر بالای کوه‌هایی که به «شیطان کوه» معروف هستند. آرامگاه کاشف‌السلطنه، اولین واردکننده بذر و نهال چای به ایران، هم زیر پاهایمان است. در دور دست تا چشم کار می‌کند مزارع چای را می‌بینیم. همزاد کوه‌ها شده‌اند و از دامنه تا قله را پوشانده‌اند. سخت است چیدنشان. مرد می‌خواهد تا ازکوه بالا رود و برگ‌های سبز چای را بچیند. اما اینجا زنان نیز همپای مردان برگ‌های سبز چای را می‌چینند. «سخت است و بی‌عاقبت» این را مهندس شاد می‌گوید و ادامه می‌دهد: «چای بعد از برنج محصول استراتژیک کشاورزی استان گیلان است. استان‌های گیلان و مازندران با داشتن آب و هوایی معتدل و زمین‌های حاصلخیز و خاکی غنی و توانایی تولید محصولات کشاورزی با کیفیت بالا، از شرایط خوبی در بخش کشاورزی و صنایع تبدیلی وابسته به چای برخوردار هستند ولی چند سالی است که صنعت چای استان با مشکلات جدی دست و پنجه نرم می‌کند. فرسوده و قدیمی بودن ۵۰‌درصد کارخانه‌ها و ماشین‌آلات چای‌سازی، کمبود نیروهای فنی، نداشتن آزمایشگاه کنترل کیفی، بسته‌بندی نامناسب و عدم حمایت دولت به‌خصوص دولت گذشته از تولید‌کننده در مرحله فروش از مهم‌ترین مشکلات پیش روی فرآوری صنعت چای ما در این سال‌ها بود. همیشه بین چایکاران و کارخانه‌داران در بحث پرداخت مطالبات درگیری وجود دارد. کارخانه‌داران هم تا زمانی چای را نفروشند نمی‌توانند مطالبات چایکاران را پرداخت کنند.» «علی منصوری» هم با مهندس شاد موافق است. علی آقا، پیرمرد چایکار است. چند جریب زمین در یکی از روستاهای اطراف لاهیجان دارد که از پدربزرگش به پدرش رسیده و از پدرش هم به او. می‌گوید خوش شانس است که تک فرزند بوده و زمین‌ها بعد از فوت پدر تقسیم نشده است. او از عدم حمایت دولت ناراضی است و معتقد است: «اگر دولت در بخش بازرگانی و بازاریابی از این محصول فوق‌العاده مهم حمایت کند تا کارخانه‌دار و چایکار در مقوله فروش چای مشکل نداشته باشند تمام مشکلات ما حل می‌شود.»

شالیزارهای کوچک و چرخی که نمی‌چرخد
لاهیجان را به مقصد آستانه اشرفیه ترک می‌کنیم. شهری که اگر برنج را از آن بگیری انگار برکتش را گرفتی. مرد میانسالی را می‌بینم که در قهوه‌خانه نزدیک مزرعه‌ای نشسته و با حالت عصبی مشغول صحبت با مرد دیگری است. نزدیک می‌روم، سلام و احوال‌پرسی می‌کنم. حدسم درست است. مثل خیلی‌های دیگر در این منطقه برنج کار است. از وضع تولید برنجش جویا می‌شوم. با لبخندی مهربان و البته تلخ زل می‌زند به چشمانم. می‌گوید: «آیا با زمینی حدود ٤هزار متر می‌توانی زندگی کنی وقتی میزان فروشت همان مقدار هزینه‌ات است.»

«عبدالله» که شغلش همانند نیاکانش کشت برنج است، ادامه می‌دهد: «این زمین به دلیل قانون وراثت بین تمام برادرها و خواهرها تقسیم شد و به هر کسی همین مقدار رسید. مشکل از اینجا شروع می‌شود که در زمین کوچک مجبوری بیشتر هزینه کنی، یعنی به جای استفاده از ماشین‌آلات باید از تعدادی کارگر استفاده کنی که هزینه بیشتری دارد یا مقدار مصرف آب آن‌قدر می‌شود و آن‌قدر بازده کمی دارد که باید از خیر کشت بگذری. به همین دلیل است که اهالی روستا به تدریج درحال فروش زمین‌های خود هستند تا پول آن را به بانک بسپارند. چون معتقدند که سود حاصل از سپرده‌گذاری بهتر از کشت برنج است.»

مشابه این حرف‌ها را در یکی از روستاهای فریدون‌کنار مازندران هم شنیدم. از زبان «محمد رحیمی». کشاورزی که از سال‌ها رنجی که به‌دلیل واردات برنج کشیده حرف می‌زند و از تصمیمش مبنی‌بر فروش زمین. آقا محمد که ٤٥‌سال دارد، می‌گوید: «فرزندم که الان ٢٠‌سال دارد حاضر نیست در مزرعه کار کند. البته حق هم دارد سال‌هاست که شاهد وضع بد اقتصادی خانه است و حق دارد که برای پیشرفت به شهر برود.» از او بابت این‌که چرا تولیدش کم شده پرسیدم و او با اندکی تأمل جواب می‌دهد: «در دوره قبلی به دلیل واردات افسارگسیخته برنج، نتوانستم برنج را با قیمت واقعی در بازار بفروشم و هیچ‌گونه حمایتی از سوی جهادکشاورزی استان نشدم. جالب‌تر از این‌که روزی به جهادکشاورزی استان مازندران مراجعه کردم تا کسی جوابگوی مشکلاتم باشد. ناگهان با دیدن آگهی فروش برنج اروگوئه بر تابلوی خود جهاد کشاورزی و تکرار این آگهی بر کل کریدور ساختمان اصلی آن سکوت کردم و به خودم گفتم جایم اینجا نیست. وقتی دیدم که جهادکشاورزی متولی تولید و حمایت از کشاورزی بومی این آگهی را تبلیغ می‌کند که مردم به جای استفاده از برنج بومی از برنج بی‌کیفیت اروگوئه استفاده کنند دیگر حساب کار دستم آمد.»

کرم ابریشم
صومعه‌سرا را شهر ابریشم می‌دانند و زمانی بزرگترین مرکز پرورش دهنده کرم ابریشم هم در رشت قرار داشت. اما اکنون نه کسی می‌داند چرا صومعه‌سرا چنین لقبی گرفته و نه چندین‌سال است کسی از کارخانه پیله ابریشم رشت خبری دارد. دیگر رمقی از این صنعت باقی نمانده و اکثر پرورش‌دهندگان این کار را رها کرده‌اند. استاندار گیلان هم اخیرا گفته بود که اگر کاری برای صنعت پرورش کرم ابریشم در استان نکنیم به کل نابود می‌شود و قول داده بود که حتما از این صنعت حمایت شود. میثم شاد درباره مشکل اصلی صنعت ابریشم می‌گوید: «بزرگترین معضل در این صنعت نبود بازار مطمئن برای فروش آن است. چون تنها چند روز فرصت داری که پیله را بفروشی در نتیجه در صورت عدم وجود بازار مناسب، ریسک این کار بسیار زیاد است. چنانچه در این چند روز پیله فروخته نشود، محصول بی‌فایده شده و موجب زیان باغدارها می‌شود. بنابراین، باغدار مجبور است در همین ٣،٢ روز، پیله را به هر قیمتی که شده بفروشد که مسلما قیمت پایین است و بهره نه چندان».

کشاورزی دومین صنعت پردرآمد
میثم شاد که ٢‌سال سابقه کار در جهادکشاورزی را نیز دارد به‌عنوان جمع‌بندی مشاهداتش می‌گوید: «بعد از نفت مهم‌ترین صنعت اقتصادی کشور کشاورزی است. گفته می‌شود اگر از نفت صرف‌نظر کنیم با همین توسعه کشاورزی می‌توانیم همانند کشورهای پیشرفته دنیا که نفت ندارند، پیشرفت کنیم. ٢‌ سال کار در جهادکشاورزی مرا برآن داشت تا مشکلات کشاورزان را از نزدیک مشاهده کنم و بروم در بطن زندگی‌شان تا بفهمم چرا یک روستایی برای زندگی بهتر به مسافرکشی مشغول است یا همیشه نگران دخل و خرج مزرعه خود است و این‌که باید همیشه دعا کند تا یک‌سال دیگر خبری از آفتی و کرم ساقه‌خوار نباشد وگرنه مجبور است دست به دامان بیمه کشاورزی شود.»

کشاورزی در اولویت نیست
وقتی حرف از توسعه می‌شود متاسفانه اولین فکری که به ذهن مسئولان استانی می‌رسد گسترش آهن، فولاد و صنایع دیگر بدون توجه به پتانسیل‌های کشاورزی استان است. درواقع اصلا کشاورزی را جزو توسعه و فعالیت اقتصادی به حساب نمی‌آورند. یعنی حاضرند هکتارها جنگل و زمین زراعی را نابود کنند تا مثلا کارخانه پتروشیمی احداث شود، اما در بخش کشاورزی و حمایت از تولید‌کننده سرمایه‌گذاری نکنند. نمونه‌های بسیاری در دنیا وجود دارد که تنها با تکیه بر محصولات کشاورزی چنان به توسعه رسیدند که تبدیل به الگوی کشورهای دیگر شدند. حمایت از تولید‌کننده از سوی دولت یا بخش خصوصی که دولت اختیارات خود را به آن واگذار کرده می‌تواند در پیشبرد این صنعت بسیار مهم با ارزش اقتصادی آن مثمر ثمر باشد. یعنی با آگاهی دادن به کشاورز در جهت به روز کردن عملیات کشاورزی از طریق تقویت بخش ترویج جهادکشاورزی و حمایت از فروش محصول می‌توان نگرانی‌های برنج کاران و چایکاران را کاهش داد و از تبعات منفی اجتماعی و اقتصادی آن جلوگیری کرد.
نظرات بینندگان