پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
راهی بین سردرگمی و ثبات، مسیری است که اصولگرایان در سالجاری طی کردند و در واپسین لحظات هم البته به سرانجام مشخصی نرسیدند. ماحصل همه تلاشها و برگزاری جلسات وحدت و تاکید و سفارش بر ائتلاف، تنها اعلام پیوند سیاسی بود بین سنتیها وپایداریها. در این میان دیگر شاخهها از جمله جریان احمدینژاد، جریان علی لاریجانی و دیگر طیفهای متفرقه اصولگرایی مثل حامیان محسن رضایی یا علیاکبر ولایتی نهتنها در این پیوند جایی ندارند، بلکه نحوه آرایش سیاسی آنها هنوز روشن نشده است. برخی از این طیفها حتی از اعلام موضع صریح درباره نحوه حضور در انتخابات خودداری کرده یا آنکه با چراغ خاموش در حال حرکت هستند.
این پیوند سیاسی که سه ضلع جبهه پیروان خط امام و رهبری، پایداری و ایثارگران (شامل جمعیت رهپویان) را دربر میگیرد، نتیجه نوعی بیبرنامگی است که جریان اصولگرایی از آن رنج میبرد. آنها اگرچه بر ائتلاف و جلوگیری از تجربههای ناکام خود در انتخاباتهای گذشته و بهویژه انتخابات ٩٢ تاکید داشتند، اما هنوز درگیر نوعی از سهمخواهی و خودبرتربینی هستند. این موضوع به آنها اجازه نداده است تا بتوانند به تعریفی از حداقلها دست پیدا کنند و بر سر آن به اجماعی حتی نیمبند برسند. نتیجه نداشتن استراتژی برای انتخابات باعث شده هر گروه برای دیگری خط و نشان کشیده و شرط و پیششرط بگذارند و دست آخر هم به هیچ نتیجهای نرسند.
فاصلهگرفتن احمدینژادیها از اصولگرایی
در این فرآیند اما دیگر هیچ نامی از احمدینژاد و حلقههای متفاوت اطراف او به چشم نمیخورد. اصولگرایان بیآنکه توجهی به این نکته داشته باشند که طرف مقابل آنها مایل به وحدت هست یا نه، از جانب خود برای ائتلاف با جریان احمدینژاد مشغول گذاشتن شرطها و پیششرطها شدند. شرطها با این محور که احمدینژاد تغییر رویه بدهد، خط مشی خود را عوض کند و چهوچه. این سخنان درحالی از اردوگاه سنتیهای اصولگرا شنیده میشد، که جریان حامی احمدینژاد در صدد راهاندازی تشکیلات، رسانه و فعالیت صرفا حول محمود احمدینژاد بود.
حامیان احمدینژاد تشکیلات هما را راهاندازی کردند و ساختمانی در ولنجک هم به عنوان دفتر، در اختیار محمود احمدینژاد قرار گرفت. حامیانی که آنها هم بین خود دو دسته شده بودند، احمدینژاد با مشایی و احمدینژاد بدون مشایی. برهمیناساس هم، فعالیتهای رسانهای و خبری خود را شکل میدادند. تا این زمان اصولگرایان سنتی همچنان به حضور احمدینژاد در میان خود فکر میکردند.
حضور پررنگ پایداری ها
در این ناتعادلی اصولگرایانه، اما جبهه پایداری هم تصمیم گرفت تا جاپای خود را در عرصه سیاسی محکمتر کند. اولین حضور رسمی و رسانهای آنها را شاید بتوان همایش دلواپسان عنوان کرد. همایشی که همه سخنرانان آن در گذشته، بار دفاع از سیاستهای محمود احمدینژاد را بر دوش کشیدهاند و تعدادی از آنها اکنون جزو گروه پایداریها قلمداد میشوند و تعدادی دیگر در قالب همان تشکلهای سابق خود مثل جمعیت ایثارگران به فعالیت ادامه میدهند. دلواپسان، به گفته خود، دلواپسونگران دستاوردهای هستهای بودند. این نام، اما به المانی برای جریانهای تندرو و گروههای فشار تبدیل شد تا در موضوعات مختلف مثل حجاب و عفاف به خیابان بریزند یا همایشها و سخنرانیهای اصلاحطلبانه را در برخی نقاط کشور بههم ریخته و مانع از برگزاری آنها شوند. تا به اینجا هنوز زاویه پایداریهای از جریان احمدینژاد هم روشن نیست. در واقع اصولگرایان تا این مقطع از موضعگیری صریح در برابر هم خودداری غیرآگاهانه داشتند دلیل آن هم عدم برنامهریزی منسجم برای انتخابات مجلس بود.
فقدان ریشسفیدی
اما انتقاد به تحرکات دلواپسان پای علیاکبر ناطقنوری، رییس بازرسی دفتر مقاممعظمرهبری را به عرصه سخنرانیهای مناسبتی باز کرد. این بازگشت، فرصت مغتنمی برای سنتیهای اصولگرا بود تا دوباره تلاش کنند ناطقنوری را برای ریشسفیدی میان خود دعوت کنند؛ دعوتی که هر بار از سوی ناطقنوری رد شده است. در کنار این رد دعوتها اما اخباری هم حاکی از نزدیکشدن ناطق به اصلاحطلبان منتشر میشد؛ هرچند که ناطق، آنها را تکذیب کرده و گفته بود که اصلاحطلب نیست. موضوع ریشسفیدی در جریان اصولگرا از زمانی پررنگ شد که آیتالله مهدویکنی پدر معنوی جریان سنتی اصولگرا، بدرود حیات گفت.
قبل ازآن یعنی زمانی که آیتالله مهدویکنی در کما بود، سیدرضا تقوی، جریانی را به نام جریان وحدت اصولگرایی آغاز کرد. این جدیترین حرکت اصولگرایان برای انتخابات بود. سیدرضا تقوی گفته بود که به نیابت از مهدویکنی این جریان را شروع کرده تا اصولگرایان از اشتباهات خود پند گرفته و برای جبران آن به وحدتی تن دهند که زیر چتر جامعتین قرار است شکل بگیرد. در این جریان وحدت، هیچسخنی از احمدینژادیها به میان نیامد و تنها موضوع بحث این بود که حلقه وحدت را به اندازه پایداریها بزرگ کنند یا آنکه از حضور آنان فاکتور بگیرند.
جلسات وحدت بیحاصل
اصولگرایان پنج جلسه وحدت را در طول سال گذشته برگزار کردند. همایشهای آنان نام وحدت برخود داشت اما هربار طیف خاصی از اصولگرایان در آن دست بالا را داشتند و هیچگاه جمعشان جور جور نبوده است. آنجا که «مصباحیزدی» سخنران بود، حضور اعضای جبهه پایداری چشمگیر بود، درحالیکه در نشست بعدی به سخنرانی علمالهدی حتی یکنفر هم از پایداریها نیامده بود. از آن ائتلاف سهنفره انتخابات٩٢ هم فقط حدادعادل این جمعهای اصولگرایانه را تحویل میگیرد؛ هرچند حضور مصباح هم بیشتر نمایشی بود تا آنکه بخواهد اثرگذار باشد. مصباحیزدی در جلسهای که بهطور جداگانه با سیدرضا تقوی برگزار کرده بود، به روشهای وحدتی که از جانب دیگر شاخههای اصولگرا دیکته میشود و هرکس بپذیرد در حلقه یاران است و هرکس نپذیرد وحدتشکن است، انتقاد کرده بود.
سنتیها سفره خود را جدا میکنند
از اینرو این تحرکات اصولگرایانه نتوانسته بود وحدت را بهطور واقعی به خیمه این جناح سیاسی کشور بازگرداند. از این رو سنتیها کمکم صف خود را از دیگرطیفهای این جریان جدا کرده و سعی کردند تا به پایداریها نزدیک شوند. پایداریها باوجود تعداد نسبتا اندکشان در مجلس توانسته بودند تا جاییکه در توان داشتند چوبلایچرخ دولت روحانی بگذارند. تقریبا اکثر سوالات نمایندگان از وزرا، استیضاح فرجیدانا، وزیر علوم و رایندادنها به وزیران پیشنهادی علوم، همه برخاسته از فعالیت پایداریهای در مجلس بود. این قدرتنمایی احتمالا سنتیها را به ولع انداخته است تا از این رهگذر بتوانند به حنای خود رنگی داده و دوباره به عرصه اجرایی علنی سیاست بازگردند.
پررنگ شدن پیوند پایداریها و سنتیها
موضوعی که محمدرضا باهنر در روزهای آخر اسفند به صراحت از آن سخن گفت و بارها بر آن تاکید کرد. او در گردهمایی جبهه پیروان خط امام و رهبری که پس از فوت مرحوم حبیبالله عسگراولادی، دبیرکل فقید این جریان، برای اولینبار برگزار میشد، به صراحت از ائتلاف با پایداریها سخن گفت و اتفاقا آنها را جریان تندروی اصولگرا خطاب کرد. اما باهنر تاکید کرد به دلیل حضور جدی اصلاحطلبان در انتخابات آینده، آنها از رقابت درونی خودداری خواهند کرد. اگرچه این ائتلاف باید زیر چتر جامعتین باشد و آیتالله مصباح هم به عنوان عضوی از جامعه مدرسین و محققین از جامعتین تبعیت داشته باشد. بعد از آن بود که در آخرین روزهای اسفند، موتلفه یعنی یکی از اعضای جبهه پیروان خط امام و رهبری، نشستی سهجانبه را با حضور جبهه پایداری و جمعیت ایثارگران برگزار کرد. نشستی که طرفین از برگزاری آن استقبال کرده و بر ادامه آن تاکید کردند. البته میتوان ایثارگرانیها را پیشقدم چنین ائتلافی قلمداد کرد. آنها در کنگره ششم خود از پایداریها دعوت کردند و آنها هم به خوبی آن دعوت را اجابت کردند. در حقیقت اولین نشانههای این پیوند در کنگره ایثارگران دیده شد.
لاریجانی میآید
تابهاینجا سنتیها به همراه ایثاگرانیها و رهپویانیها خود را به پایداریها نزدیک کردند و پایداریها از هرگونه اعلام موضع، خودداری کردند. جریان وحدتی هم که از سوی جامعیتن و با پرچم سیدرضا تقوی در حال فعالیت است، در نهایت یا در ائتلاف پایداری و سنتیها ذوب میشود یا آنکه تن به وحدت با پایداریها نداده و حرکت جداگانهای را کلید میزند. اما دراینمیان علی لاریجانی با محوریت جبهه یا حزب رهروان ولایت قرار است پا به عرصه انتخابات بگذارد. علی لاریجانی اگرچه هرگونه انتساب خود به این حزب را تایید نمیکند اما فراکسیون رهروان ولایت در مجلس که عملا حامیان رییس مجلس هستند درصدد راهاندازی تشکلی به همین نام هستند که اعضای آن احتمالا همین نمایندگان حاضر مجلس نهم خواهند بود. علی لاریجانی که در جرگه سنتیها محسوب میشود، بعید است به ائتلاف با پایداریها تن دهد؛ اگرچه که پایگاه خود را قم قرار داده و رابطه ویژهای با روحانیت و مرجعیت دارد، اما بعید نیست که بخواهد جریان جداگانهای را کلید بزند.
احمدینژادیها چه میشوند
دراینمیان تنهاگروه باقیمانده، احمدینژادیها هستند. احمدینژادیها آنقدر به دنبال دعواهای درونی خود بودند که کاری به کار فعالیتهای اصولگرایان نداشتند. آنها همچنان در دعواهای احمدینژاد با مشایی و احمدینژاد بدون مشایی درگیر بودند. دراینمیان بهنظر میرسد که طیف حامیان مشایی بهطور جداگانه و البته نامحسوس وارد عرصه شوند و طیف احمدینژادیهای بدون مشایی هم احتمالا بهدلیل اشتراک با پایداریها در یک ائتلاف حاضر شوند. دراینبین شخص احمدینژاد که بهتازگی سکوت خود را شکسته و وارد عرصه سخنرانی از محمودیه گرفته تا شهر ری شده است، بنا دارد تا عبای خود را بر سر حامیان مشایی بگستراند و اینگونه وارد عرصه انتخابات شود.
منبع: شرق