پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پرسپولیس در سالی که پشتسر گذاشت، دهها چهره مهم و خبرساز را به جامعه فوتبال ایران معرفی کرد. چهرههایی که شاید برخی از آنها اصلاً در ایران فوتبال بازی نمیکردند اما به صرف سابقه پرسپولیسیشان، مورد توجه قرار گرفتهاند. خیلی سریع برویم تا این چهرهها را دوباره به یاد بیاوریم.
به گزارش خبر ورزشی، پرسپولیس در سالی که پشتسر گذاشت، دهها چهره مهم و خبرساز را به جامعه فوتبال ایران معرفی کرد. چهرههایی که شاید برخی از آنها اصلاً در ایران فوتبال بازی نمیکردند اما به صرف سابقه پرسپولیسیشان، مورد توجه قرار گرفتهاند. خیلی سریع برویم تا این چهرهها را دوباره به یاد بیاوریم.
علي دايي؛ ناكام اما محبوب
علي دايي سرمربي پرسپوليس در ابتداي سال عملكرد خوبي داشت و تيم را به نايبقهرماني رساند اما پس از آن و در شروع فصل جديد، نتوانست يا شايد نگذاشتند موفق عمل كند. ناكامي او باعث شد موضوع اخراجش به وجود بيايد اما به طرز عجيب و غيرقابل باوري، او را كنار گذاشتند تا پرسپوليس سوژه شود.
حميدرضا سياسي؛ ماجرايش چه بود؟
ما كه متوجه نشديم قضيه چه بود؟ اصلاً چه شد كه او را بازداشت كردند؟ جرمش چه بود كه نتوانست هرگز از زندان خارج شود؟ چه شد كه بعد از سياسي، چند نفر ديگر از جمله سليمي و يك زن در فدراسيون گلف را دستگير كردند؟ به خاطر بازي با رئال؟ بدهي و فسخ يك قرارداد ساده؟ ماجرا چه بود؟
درخشان؛ فاتح دربي و بازنده بزرگ
حميد درخشان از زماني كه وارد پرسپوليس شد، با حواشي گستردهاي مچ انداخت. چند حاشيه دوست داريد در مدت مربيگري او بشمريم؟ درگيري، شعار، بزن بزن بازيكنان در تمرين، مصدوميتها و غيبتها و... با اين حال حميدخان همانطور كه قول داده بود، دربي را برد هرچند بازيهايي حساستر از دربي را باخت تا بازنده بزرگي شود.
اميررضا خادم؛ فيتيله پيچ كرد و تاباند!
دارنده دو مدال برنز المپيكهاي ۱۹۹۲ و ۱۹۹۶، از سوي وزير ورزش اين اجازه را گرفت تا هيأتمديره پرسپوليس و استقلال را انتخاب كند. او با انتخابهايش براي پرسپوليس نتوانست هيچ آرامشي به همراه داشته باشد. حالا هواداران اين باشگاه، خادم را مقصر بخشي از مشكلات باشگاه خود ميدانند.
مهدي طارمي؛ شكوفههاي استعداد
مهاجمي با چهرهاي جالب توجه، اهل بوشهر و بسيار باهوش. استعدادش در پرسپوليس شكوفه داد و توانست خيلي زود به مهاجم نوك تيم بدل شود. طارمي فصل بسيار خوبي را سپري ميكند و يك بازيكن جذاب براي هواداران است. اين بازيكن قدر خودش را بداند، ميتواند يك لژيونر موفق براي فوتبال ايران باشد.
هدايتي؛ ميخرد، نميخرد، ميخرد...
بلاتكليفترين پرسپوليسي سال نيز حسين هدايتي بود. هيچكس بالاخره نفهميد هدايتي ميخواهد پرسپوليس را بخرد يا نه؟ ۵ بار تا يك قدمي خريد باشگاه پيش رفت ولي در نهايت منصرف شد. البته كمكهاي مالي هدايتي، پرسپوليس را كمي آرام كرد ولي هدايتي واقعاً بلاتكليف بود.
علي كريمي؛ ميخي در قلب فوتبال
علي كريمي درست در روز ۲۹ تير ۹۳ براي هميشه از فوتبال خداحافظي كرد. نامه خداحافظياش با اين جمله شروع ميشد: «ميخي بر ديوار كوبيدم و كفشهايم را آويزان كردم» و با همين جمله كوتاه، به دوران فوتبالش پايان داد تا يكي از مهمترين چهرههاي ديگر پرسپوليس نتواند با پيراهن اين تيم از فوتبال خداحافظي كند.
عليرضا رحيمي؛ چرا آمد؟ چرا رفت؟
قرار بود در هيأتمديره جديد، محمد دادكان مديرعامل شود ولي او تلفن را بر روي اميررضا خادم قطع كرد تا عليرضا رحيمي از اصفهان بيايد و مديريت اين باشگاه را برعهده بگيرد. رحيمي نيز چهره خبرسازي بود، او به خاطر دخالتهاي سياسي دكتر روحاني رئيسجمهور، استمداد كرد و بعد هم به راحتي هرچه تمامتر اخراج شد!
مبين ميردورقي؛ بدون شرح!
در مورد اين بازيكن چه بايد نوشت؟ چه بگوييم؟ از جمع اميدهاي نيمكتنشين سايپا، سر از پرسپوليس درآورد و خيلي زود مشهور شد. فقط كافي است از اين راهها به پرسپوليس وارد شويد تا نامتان را آن طرف آبيها هم بشنوند. پرسپوليس، ميتواند هر كسي را مشهور كند؛ مشهور خوب يا بد هم چندان اهميتي ندارد!
نيلسون؛ خداحافظ پسر
گلر برزيلي پرسپوليس وقتي رفتارهاي سؤالبرانگيز اعضاي كادرفني را ديد، رفتن را به ماندن ترجيح داد و در دفتر روزنامه خبرورزشي از مردم خداحافظي كرد. او رفت و خاطرات خوبش از پرسپوليس را با خود برد تا ثابت شود هيچ بازيكني، نه تنها دايي، كريمي، باقري، مهدويكيا و... حتي نيلسون هم در اين تيم ميتوانند مورد بيمهري قرار بگيرند.
محمدرضا خانزاده؛ يكهبزن!
خانزاده هم در اين فصل كلي مشهور شد. او تنها سهميه هميشگي پرسپوليس در تيمملي بود. هر اتفاقي در اردو رخ ميداد، كارلوس كروش فوراً خانزاده را دعوت ميكرد تا پرسپوليس هم در تيمملي يك سهميه (هرچند نيمكتنشين) داشته باشد. بعد هم استعداد ديگرش كشف شد؛ يكهبزن تمرينات پرسپوليس!
نوري؛ ستارهاي روي نيمكت
كاپيتان نوري، در زمان حضور علي دايي به عنوان سرمربي تيم، نيمكتنشين بود ولي وقتي حميد درخشان سرمربي پرسپوليس شد، به نوري بازيهاي بيشتري داد و انصافاً نوري نيز تولد ديگري داشت. او فوقالعاده بود و در سه، چهار بازي توانست بار تيم را يكتنه به دوش بكشد ولي خيلي تنها بود و حتي به تيمملي هم دعوت نشد.
علي پروين؛ نحسي مديرعاملي
سلطان فوتبال ايران هم سوي زشت اين رشته را ديد. او كه با سلام و صلوات به عنوان مديرعامل باشگاه تعيين شده بود، با حكم وزير ورزش از هيأتمديره كنار گذاشته شد تا جاي خود را به سياسي و ساير مديران سياسي بدهد. مديرعاملي براي پروين نحس بود و بعد هم گفتند سلطان، كلي بدهي بالا آورده است.
صادقيان؛ حاشيههاي بزرگ ، مرد كوچك
پيام فكر كرد به خاطر يك فصل درخشش در پرسپوليس، ديگر ميتواند زمين و زمان را بههم بدوزد. او يكباره خودش را در قالب بزرگان پرسپوليس قرار داد و تصور كرد چون مورد تشويق قرار ميگيرد، اگر حاشيههايي هم بسازد، ايرادي ندارد. او حاشيههاي بزرگي ساخت اما خودش به اندازه حاشيههايش بزرگ نشد.
استيلي؛ بيا برگرد به خونه...!
حميدخان شايد به اندازه علي دايي حامي و طرفدار داشته باشد اما زحمات زيادي كشيد تا گوشهاي از بار هيأتمديره را به دوش بگيرد. او را بازي ندادند تا مجبور به ترك پرسپوليس شده و مديرعامل و سرمربي راهآهن شود ولي آنجا هم شانس نياورد تا سال ۸۳، سالي بد براي استيلي باشد. او همچنان دوست دارد به پرسپوليس برگردد.
سوشا مكاني؛ بد بود، خوب شد
سوشا در نيمفصل اول افتضاح به بار آورد و گلهايي خورد كه هيچ جاي دفاعي باقي نميگذاشت. قبل از اينكه به پرسپوليس بيايد نيز در فولاد، گلهاي عجيبي در ليگ قهرمانان دريافت كرد. او اما پس از جدايي نيلسون، شرايط بهتري پيدا كرد و توانست خودش را پيدا كند. او حالا مرد شماره يك دروازه پرسپوليس است.
تادئو؛ ديكارمويي در قالب رونالدو
پرسپوليس اگر يك چهره فوقالعاده در سال ۹۳ داشته باشد، همين آقاي تادئو است. او با تبليغ فراواني به ايران آمد اما وقتي به تهران رسيد، ۸، ۹ كيلوگرم اضافه وزن داشت. ميگفتند او رونالدوي پرسپوليس ميشود اما حتي نتوانست ديكارموي اين تيم باشد. متأسفانه بايد نام تادئو را بدترين خريد سالهاي اخير باشگاه دانست.
محسن بنگر؛ به ياد فيلمفارسي!
اين مدافع شمالي، نشان داد تعصبش به پرسپولي/س در حد حرف و حديث نيست و او واقعاً اين تيم را دوست دارد. از دعواهاي شديد با بازيكنان استقلال تا كريخواني براي آنها و سپس مصاحبههايي داغ و خواندني، تنها بخشي از زندگي حرفهاي بنگر در سال ۹۳ بود. البته سوتيهايش در خط دفاع را فراموش نكنيد! او مثل قهرمانهاي فيلمفارسي رفتار ميكرد.
بهروز رهبريفرد؛ اينستاگرام را عشق است
...و در نهايت، بهروز رهبريفرد هم چهره شد. او هميشه از حميد درخشان حمايت ميكرد و دوست داشت اين مربي، روي نيمكت پرسپوليس بنشيند ولي وقتي درخشان اولين شكست را متحمل شد، همه چيز تغيير كرد و رهبريفرد شد مهمترين منتقد درخشان!
اينستاگرام بهروز، بهترين مكان براي گردهمايي مخالفان درخشان بود.