پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پايگاه اطلاعرساني KHAMENEI.IR در آستانه سالروز شهادت امير سپهبد شهيد علي صياد شيرازي، گزيدهاي از بيانات رهبر انقلاب اسلامي درباره اين شهيد بزرگوار را منتشر کرد. اين گزيده را در ادامه مي خوانيد:
او را از اوايل پيروزي انقلاب ميشناختم
من تقريباً از اوّلين روزهاي پيروزي انقلاب اين شهيد را شناختم. از اصفهان پيش ما ميآمد، گزارش ميداد و کمک ميخواست؛ از آن وقت ما با ايشان آشنا شديم. او سپس به کردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحميلي فعّاليت کرد؛ بعد از جنگ هم که معلوم است. اينکه شما ميبينيد يک ملت، بزرگش، کوچکش، زن و مردش، جوانش، پيرش، امروزيش، ديروزيش، براي ابراز احترام به پيکر اين شهيد، يک اجتماع عظيم را به وجود ميآورند - که جزو تشييعهاي کم نظير در دوران انقلاب بود - بهخاطر همين اخلاص و همين صفاست. خداي متعال دلها را متوجّه ميکند. ما اين را لازم داريم و الحمدلله امروز هم افرادِ اينگونه داريم.
بيانات در ديدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵
نبوغ نظامي
شايد امروز هم بعضي خيال کنند - که عملياتي مثل عمليات بيتالمقدّس، فقط يک هجوم انبوه انساني بود! اينها سخت در اشتباهند. هيچ امواج انساني، بدون فرماندهيِ قادرِ قاطعِ هوشيار، نميتواند هيچ عملي را انجام دهد. در جنگ نظامي، سازماندهي و عمليات و فرماندهي و تاکتيک و دقّتنظر و موقعشناسي و دهها عامل در کنار هم، دانش نظامي را به وجود ميآورد و استعداد و نبوغ نظامي را نشان ميدهد. اين اتّفاق، در عمليات فتح خرّمشهر - يعني همان عمليات بيتالمقدّس - روي داد، که همين شهيد عزيزِ اخيرِ ما - شهيد صيّاد شيرازي - يکي از کارگردانان اصلي اين عمليات بود و خودِ او مثل ظهر چنين روزي، از آنجا با تلفن با بنده تماس گرفت و مژده پيروزي را داد و گفت سربازان عراقي صف طولاني کشيدهاند تا بيايند اسير شوند! ببينيد اين عمليات چقدر هوشمندانه و قوي و همهجانبه بود که نيروهاي دشمن احساس اضطرار ميکردند که براي حفظ جان خودشان بيايند خود را تسليم اسارت کنند! که در آن روز هزاران نفر از نيروهاي دشمن متجاوز - که آن همه با غرور و تکبّر، فرياد سر داده بودند - آمدند دودستي خودشان را تسليم رزمندگان اسلام کردند!
بيانات در ديدار خانواده شهدا - ۱۳۸۴/۳/۳
شير همهي بيشهها
کشتن کسي مثل «صيّاد شيرازي» خيلي هنر و توانايي و پيچيدگي تشکيلاتي نميخواهد. آدمي از خانهاش بيرون ميآيد، سوار اتومبيلش ميشود و بدون محافظ راه ميافتد و ميرود. در اين ميان اگر دو نفر آدم، نامردانه و مخفيانه و با فريبگري تصميم بگيرند او را به قتل برسانند، کار سادهاي است، والّا اگر ميخواستند مردانه جلو بيايند، صيّاد شيرازي يک نفري جواب امثال آنها را ميداد.
کسي مثل اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام را هم يک نفر آدم با يک همدست ميتواند بکشد؛ چون او شير همهي بيشههاي مردانگي و شجاعت بود. بنابراين کشتن کسي مثل صيّاد شيرازي، نه دليل قوّت سازماني و نه دليل طرفدار داشتن کسي است. اين کار جز خباثت و شقاوت و دوري روزافزون آنها از مردم و ارزشها، چيز ديگري را نشان نميدهد.
وقتي مردم به اين حادثه، اين طور جواب ميدهند، خيلي چيزهاي بزرگ به دست ملت ميآيد. خون شهيد حقيقتاً چيز مبارک و عجيبي است. شما ببينيد در تشييع شهيد صيّاد شيرازي چه اجتماعي تشکيل شد! همه متأثّر بودند و گريه ميکردند. هيچ کس به خاطر رودربايستي و براي نشان دادن خود نيامده بود؛ همه با يک انگيزهي قلبي آمده بودند.
بيانات در ديدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵
معجزه اخلاص
بنده وقتي به تلويزيون نگاه ميکردم، سيل عظيم و خروشان جمعيت را ميديدم. من چند جا اين حالت را ديدهام که يکي از آنها اينجا بود. ديدم يک عامل معنوي اثر ميگذارد و آن، اخلاص است.
برادران عزيز! اخلاص چيز عجيبي است؛ يعني کار را براي خدا کردن و همان چيزي که مضمون عاميانهاش در شعري آمده است: «تو نيکي ميکن و در دجله انداز». انسان براي خدا کارِ خوب و درست و صحيح بکند و در پي اين نباشد که حتماً به نام او ثبت شود و امضاي او زير آن بيايد؛ اين بلافاصله اثر ميدهد. خداي متعال بعد از شهادت اين مرد، در همين قدم اوّل، به او اجر داد.
البته خودِ شهادت بزرگترين اجري بود که خدا به او داد؛ چون اين طور کشته شدن، براي انسان خيلي افتخار است. بالاخره صياد شيرازي، يک مرد پنجاه و چند ساله، ده سال ديگر، بيست سال ديگر، سي سال ديگر - که با يک چشم به هم زدن ميگذرد - از دنيا ميرفت و از همين دروازه عبور ميکرد؛ منتها با يک ناخوشي، با يک بيماري، با يک تصادف، يا با يک سکتهي قلبي؛ از اين حوادثي که دائم اتفاق ميافتد.
بيانات در ديدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵
حيف بود صياد بميرد
دو هفته پيش شهيد کاظمي پيش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: يکي اينکه دعا کنيد من روسفيد بشوم، دوم اينکه دعا کنيد من شهيد بشوم. گفتم شماها واقعاً حيف است بميريد؛ شماها که اين روزگارهاي مهم را گذرانديد، نبايد بميريد؛ شماها همهتان بايد شهيد شويد؛ وليکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتياج دارد. بعد گفتم آن روزي که خبر شهادت صياد را به من دادند، من گفتم صياد، شايستهي شهادت بود؛ حقش بود؛ حيف بود صياد بميرد. وقتي اين جمله را گفتم، چشمهاي شهيد کاظمي پُرِ اشک شد، گفت: انشاءاللَّه خبر من را هم بهتان بدهند!
فاصلهي بين مرگ و زندگي، فاصلهي بسيار کوتاهي است؛ يک لحظه است. ما سرگرم زندگي هستيم و غافليم از حرکتي که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات ميکنند؛ هر کسي يک طور؛ بعضيها واقعاً روسفيد خدا را ملاقات ميکنند، که احمد کاظمي و اين برادران حتماً از اين قبيل بودند؛ اينها زحمت کشيده بودند.
بيانات در مراسم تشييع پيکرهاي فرماندهان سپاه ۱۳۸۴/۱۰/۲۱
مرگ تاجرانه
بنده از قديم ميگفتم شهادت مرگ تاجرانه و مرگ زرنگهاست. آدم همين روغن ريخته را نذر امامزاده ميکند. انسان جانِ رفتنيِ از دست دادنيِ نماندني را به گونهاي به خداي متعال ميسپرد؛ در صورتي که اين متعلّق به اوست و او بالاخره انسان را ميبرد. بنابراين اوّلين اجري که خدا به شهيد داده، خودِ شهادت است؛ يعني روغن ريختهي او را قبول کرد و هديهاي را پذيرفت و در نتيجه شهيد در عالم وجود و تا قيامت، انسان با ارزش و ماندگاري شد.
بيانات در ديدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵