پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
دستگيري يک خبرنگار آمريکايي در ايران در همان روزهاي اول توانست جنجال زيادي ايجاد کند و حتي آمريکا در مذاکرات هسته اي نيز خواستار آزادي وي شد؛ اما در اين ميان کسي به اين سوال پاسخ نداد که چرا «جيسون» براي آمريکايي ها اهميت دارد؟
به گزارش فارس؛ سي و يکم تيرماه سال 93 بود که جيسون رضائيان به همراه همسرش در تهران دستگير شد. اين فرد که به گفته معاون اول قوهقضائيه به اتهام مسائل امنيتي در بازداشت به سر ميبرد از سوي رسانههاي غربي به عنوان خبرنگار روزنامه وانشگتن پست معرفي شد.
علاوه بر جيسون و همسرش دو نفر ديگر نيز در اين پرونده بازداشت ميشوند. خبر اين دستگيري را اسماعيلي رييسکل دادگستري استان تهران در حاشيه راهپيمايي روز قدس اعلام و ميگويد: «اين موضوع در مرحله تحقيقات مقدماتي است و براي اطلاعرساني درباره آن بايد بررسيهاي فني و بازجويي صورت گيرد و پس از تحقيقات در اين زمينه ميتوانيم درباره آن اطلاعرساني کنيم.»
اما چهاردهم مهرماه برخي منابع از آزادي يگانه صالحي همسر رضائيان خبر دادند که معاون اول قوهقضاييه همان روز در نشست خبري خود در پاسخ به سئوال خبرنگاري در اين خصوص گفت: «در رابطه با خبر آزادي که شما ميگوييد اطلاعي ندارم اما از همان مجموعهاي که در روزهاي اول بازداشت شدند ابتدا يک نفر و مدتي بعد نفر ديگري آزاد شد و همچنين در رابطه با اين پرونده هنوز کيفرخواست صادر نشده است.»
24 ديماه نيز عباس جعفري دولتآبادي دادستان عمومي و انقلاب تهران اعلام کرد که پرونده جيسون رضائيان با صدور کيفرخواست جهت رسيدگي به دادگاه انقلاب اسلامي تهران ارسال شده است.
وي با اعلام اين خبر افزود: بر خلاف ادعاهاي برخي مجامع حقوق بشري در خصوص تضييع حقوق متهمان در ملاقات با خانواده هاي خود، مادر جيسون رضائيان که اخيرا براي ديدار فرزندش به ايران سفر کرده بود، دو نوبت با نامبرده ملاقات کرد و مادر متهم مذکور همچنين ملاقات کوتاهي با بازپرس پرونده فرزندش داشت.»
هشتم بهمن ماه نيز اسماعيلي رييس کلدادگستري استان تهران در حاشيه مراسم تجديد ميثاق رييس و مسئولان عالي قوهقضاييه با آرمانهاي امام خميني(ره) در جمع خبرنگاران از برگزاري جلسه محاکمه جيسون رضائيان خبرنگار واشنگتن پست در آينده نزديک خبر داد.
وي اظهار داشت: «متهمان پرونده با خانواده خود در ارتباط هستند و تماس دارند و به زودي نيز محاکمه ميشوند و بعد از رسيدگي به اتهامات و قطعيت يافتن حکم، نتيجه اعلام ميشود.»
اسماعيلي درباره آخرين وضعيت اين پرونده و زمان محاکمه متهمان آن گفت: «پرونده به دادگاه انقلاب ارجاع شده و قاعدتا نيز زمان رسيدگي تعيين شده است اما تاريخ دقيق برگزار دادگاه را نپرسيدهام.»
بر اساس اين گزارش، پرونده جيسون رضائيان براي رسيدگي در اختيار شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامي تهران به رياست قاضي صلواتي قرار گرفته است.
رضائيان؛ حلقه واسط خبرنگاران جاسوس يا جاسوسان خبرنگار؟
سر و صداي زياد عوامل رسانهاي غرب براي آزادي جيسون در همان روزهاي ابتدايي اين سوال را ايجاد کرد که او کيست و چرا در مذاکرات مهم هستهاي نيز طرف مقابل خواستار آزادي نامبرده شده است؟
جيسون رضائيان و اميد معماريان دو متهمي هستند که به جرم جاسوسي و اقدام عليه امنيت ملي توسط دستگاه امنيتي جمهوري اسلامي دستگير شدند. اين دو براي اولين بار در سال 2006 در ايالات متحده به واسطه يک درخواست کار تحقيقاتي توسط فردي که از هر دو براي استخدام مصاحبه ميکرد، آشنا شدند.
اميد معماريان در آن هنگام مشغول تحصيل در رشته روزنامهنگاري در دانشگاه کاليفرنيا در برکلي بود که بسيار به منزل پدري جيسون نزديک بود. در آن هنگام جيسون اطلاعات زيادي از معماريان نداشته و تنها او را يک وبلاگنويس حرفهاي ميدانست که پيش از ورود به آمريکا مدتي در ايران در زندان به سر برده است.
اما جيسون که علي رغم سفرهاي چندباره به ايران از سال 2001 هنوز هيچ دوست ايراني نداشت، فرصت دوستي با يک همکار روزنامهنگار ايراني را مغتنم شمرد و موضوع کاري هر دو نفر يک چيز بود: ايران!
اميد معماريان دوستان فراواني در ايران داشت و همچنين با افراد زيادي از ايرانيان در آمريکا مرتبط بود که اين براي جيسون يک فرصت دست نيافتني قلمداد ميشد. اين دوستي تا آنجا عمق يافت که جيسون توانست به واسطه حضور اميد به کالج روزنامهنگاري برکلي تردد فراواني داشته باشد.
کم کم پاي اميد به خانه جيسون هم باز شد. اميد چندين بار در جشن هاي نوروز و کريسمس مهمان خانواده جيسون در منزل پدري وي بود.
اوايل سال 2008 ميلادي جيسون و اميد يک فکر مشترک داشتند و آن هم چيزي نبود جز به راه انداختن يک سايت خبري، تحليلي که به صورت ويژه به انعکاس اخبار جهت دار از ايران بپردازد اما به دليل مشکلات مالي هر دو از اين فکر منصرف شدند. البته جيسون هم از ته دل راضي نبود که اولين تجربه خود پيرامون حوزه خبري و روزنامه نگاري در رابطه با ايران را با فردي بدنام که سابقه بازداشت و زنداني شدن در ايران داشت، شريک شود.
پس از اتمام تحصيل، اميد کاليفرنيا را به مقصد نيويورک ترک کرد و ارتباطش با جيسون کم شد. البته جيسون هم ميدانست براي اين که کسي مزاحم رفت و آمدش به ايران نشود بايد دور افراد مسئلهداري مانند معماريان و کريم سجادپور که آن روزها خيلي با اميد حشر و نشر داشتند را خط بکشد.
البته ديدگاه اين دو نفر هم در مورد ايران و ضديت با آن متفاوت بود. جيسون اعتقاد به نفوذ داشت و اميد به برخورد. جيسون ميخواست به ايران برود و اميد از ايران بريده بود. جيسون به دنبال سرپلي مطمئن در ايران بود و اميد به دنبال سرپل در آمريکا!
البته اميد در آن روزها به واسطه آشنايي با کريم سجادپور از اعضاي بنياد کارنگي که مرتبط با سيا بود داراي تفکرات راديکال هولناکي شد که اين تمايلات وي به شدت بر ضد تاکتيک جيسون بود. اما اين دو دريافتند که علي رغم تفاوتهاي آشکار سخت به يکديگر احتياج دارند و در کنار هم کامل ميشوند.
جيسون به دوستان اميد در ايران و اميد به ارتباطات جيسون در آمريکا سخت محتاج بود. جيسون خيلي خوب انگليسي ميخواند و مينوشت و اميد خيلي در فارسي روان بود. آن روزها اميد به خيال خودش پاشنه آشيل ايران را يافته بود: حقوق بشر!
اين کلمهاي بود که وي ميتوانست به واسطه آن سري در سرهاي اپوزيسيون مقيم آمريکا در بياورد يا خود را براي بهائيان آمريکا به يک مهره تبديل کند و از اين راه جايگاه مادي و معنوي کسب کند. از نگاه جيسون نزديکي به بهائيان راهي بود که افرادي مانند اميد که تازه به آمريکا پناهنده شده بودند براي امرار معاش طي ميکردند و عمدتا هم جواب ميداد.
آخرين بار که جيسون اميد را ديد، در مراسم ختم پدرش در سانفرانسيسکو در آوريل 2011 بود؛ جايي که اميد در آنجا فرد ديگري مانند خودش را به جيسون معرفي کرد و او کسي نبود جز عليرضا اشراقي. گويي دست تقدير فرد ديگري شبيه اميد را به جيسون معرفي کرده بود. عليرضا نيز مانند اميد در دانشگاه برکلي کاليفرنيا دانشجوي روزنامه نگاري بود.
اميد به واسطه همکاري با کريم سجادپور که در ميان ضد انقلاب آمريکانشين بسيار بدنام بود روز به روز منزويتر ميشد و کريم نيز از اين انزوا سواستفاده کرده و ارتباط اميد را با سيا تقويت مينمود.
از آن سو جيسون نيز دوستان همفکر خود را يافته بود. گروهي مانند «نايک» که اکثر اعضاي آن ايراني آمريکايي هاي دورگهاي بودند که جيسون در ميانشان احساس غريبي نميکرد. آنها دقيقا نقطه مقابل اميد در ارائه تاکتيتکهاي براندازي جمهوري اسلامي بودند. جيسون عليرغم منويات اميد از پشتيبانان اصلي «نايک» بوده و هست.
فتنه 88 تلاقي دوباره جيسون و اميد بود به ويژه آنجا که عمده فراريان جريان فتنه در اروپا و ترکيه به دنبال اخذ پناهندگي سياسي بودند. در آن سال هنگامي که روح الله شهسوار - از فعالان فتنه 88 در خراسان و مسئول شاخه جوانان حزب مشارکت مشهد که بدون هيچ اوراق هويتي به ترکيه گريخته بود – دست به دامان جيسون شد؛ جيسون از جان و دل براي اين عنصر فتنهگر مايه گذاشت، از رو انداختن به سفارت آمريکا در ترکيه تا کنسولگري آمريکا در دبي.
نقض حقوق بشر؛ شعاري مشترک
«نقض حقوق بشر در ايران» شعار مشترک شهسوار و اميد بود که جيسون را به صرافت برقراري رابطه اين دو تن در تاريخ 19 اکتبر 2009 انداخت. جيسون در آن هنگام در آمريکا بود به شهسوار گفت: «اميد از دوستان نزديک من است و هم اکنون در سانفرانسيسکو براي ديدبان حقوق بشر کار ميکند. او به روزنامهنگاران فراري و ساير فراريان ايراني مثل تو کمک فراواني کرده است، من در مورد تو با او صحبت کردهام»
معماريان بسيار منتظر شهسوار ماند تا به وسيله ايميلي که قرار بود جيسون به اطلاع شهسوار برساند، ارتباطشان برقرار شود. اميد در همان روز پيامي از شهسوار دريافت کرد که باتوجه به عدم تسلط وي به انگليسي بسيار گنگ بود. اما اميد دريافت که قرار است شهسوار در سوم نوامبر به پاريس برود و در آنجا نه فرانسوي بلد است و نه کسي راميشناسد. اميد به درخواست جيسون، «سينا.ت» را در پاريس به شهسوار معرفي کرد تا کارهاي اين مجرم فراري را انجام دهد.
اميد اين بار لطف جيسون در روزهاي پناهندگياش به آمريکا را در سايه لابي گستردهاش با اعضاي کنگره و ساير افراد مرتبط با دولت مردان آمريکا جهت اخذ پناهندگي از آمريکا براي شهسواري جبران کرد، اما در اين امر موفق نشد. جيسون، اميد، دبير اول نايک (تريتا پارسي) و... در نهايت همه و همه موفق شدند براي شهسوار از فرانسه پناهندگي بگيرند و شهسوار در تاريخ 3 نوامبر 2009 وارد پاريس شد.
جيسون ميداند در اين روزها اميد معماريان و کريم سجادپور و عليرضا اشراقي و روحا... شهسوار و... به پادوهاي وزارت خزانهداري و کنگره تبديل شدهاند تا هر لحظه بتوانند خبري را از راههاي دور زدن تحريم توسط ايران به قيمت ناچيزي به سيا بفروشند و يا خوش رقصي ديگري از خودشان نشان دهند.
فروش اطلاعات اقتصادي و صنعتي ايران در شرايط تحريم دقيقا مصداق فروش آذوقه به دشمن در شرايط جنگ را پيدا ميکند و ايران تنها نمونهاي از جاسوسي آقاي خبرنگار بود!