پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : راهبرد و اهداف سياست خارجي دولت آمريکا در دوره جرج بوش اگر چه تهاجمي ولي شفاف و صريح بود اما اوباما با اتخاذ سياستي خاکستري، سايرکشورها وحتي متحدان آمريکا را نيز در ميان گرد و غبارشديد قرارداده است. مخالفان اوباما اين امر را نشانه ناتواني او در اتخاذ سياست خارجي بلند مدت ميدانند اين استدلال البته تا حد زيادي صحيح نيست. با وجود آنکه دولت آمريکا امروز بيش از هر زمان ديگري با مخالفين ومتحدانش بويژه درخاورميانه وارد درگيري واختلاف شده است اما اين نتيجه انتخابي است که اوباما شش سال براي آن تلاش کرده است.بنظر ميرسد او درک بهتري از تمام روساي جمهور قبلي آمريکا در لزوم پرهيز از جنگهاي پرهزينه براي پيشبرد سياست خارجي آمريکا دارد. اين واقعيتي است که سياست خاورميانهاي اوباما امروز ميان بيم واميد، تهديد و تطميع، انتخاب گزينه نظامي و پيشبرد تلاشهاي ديپلماتيک، ادامه کمکهاي اقتصادي به متحدان سرکوبگر و انتقاد دائم از وضع حقوق بشر سرگردان است. مذاکره با چنين شخصيتي که «سياست قلم و تلفن» او موجب عصبانيت تندروهاي آمريکايي است اگرچه سخت و دشوار است اما قطعاً ميتواند سودمند نيز باشد.دولت آمريکا پس از «توافق ژنو» پذيرفت که عليرغم اختلافات شديد با ايران در موضوعاتي نظير موجوديت اسرائيل، تعاريف متفاوت دو دولت ازمسائلي نظير تروريسم و حقوق بشر تنها در موضوع هستهاي با ايران مذاکره کند وامروزپس از «بيانيه سوئيس» رهبران کنگره نيز چنين رويکردي را پذيرفتهاند واين امري است که فقط يکبار آنهم در مذاکره آمريکا با شوروي در دهه 1970 رخ داده است.
کميته روابط خارجي سناي آمريکا با تصويب طرح لزوم ايفاي نقش در توافق هسته اي، سرانجام به توافقي با کاخ سفيد دست يافت که بموجب آن کنگره متعهد خواهد شداز تصويب هرگونه تحريم جديد عليه ايران در جريان مذاکرات پيش رو خودداري نمايد. عقبنشيني وانعطاف تندروها در آمريکا اگر چه با نرمش و انعطاف متقابل کاخ سفيد همراه شد اما اين نشانهاي از کارآمدي سياست اوباما محسوب ميشود.
اوباما امروز در خاورميانه به چهار نقطه نگاه ميکند: اسرائيل، ايران، عربستان و مصر. در ديدگاه او عراق، سوريه، يمن و اردن در اولويت نيستند. در حاليکه اوباما از سياست نتانياهو در موضوع مذاکرات به بنبست رسيده با فلسطينيها بشدت سر خورده است اما اسرائيل نيز بشدت نگران آن است که جايگاه رفيع خود در ديدگاه منطقهاي واشنگتن را از دست بدهد. عربستان نيز نگرانيهاي مشابهي دارد ودقيقاً به همين دليل بود که از سياست سنتي خود يعني پرهيز از ورود به درگيري مستقيم نظامي، منحرف و به کارزار با حوثيها وارد شد. رئيسجمهوري آمريکا تمام انرژي و تلاش خود را معطوف پيش بردن مذاکره با ايران نموده است. او بدنبال توافقي جامع با ايران است زيرا دموکراتها بشدت به آن نياز دارند. به همين جهت او سياست آرماني آمريکا در برچيدن کامل برنامه غنيسازي ايران را رها و با واقعنگري واقعيت ايران هستهاي را پذيرفت و ميداندکه در خاورميانه ايجاد «تعادل قدرت» و يا «امنيت جمعي» بدون ايران اقدامي اگر نگوئيم ناممکن اما بسيار سخت و دشوار است. به همين جهت ميتوان گفت عقبنشيني اخير او در برابر کميته روابط خارجي سنا نرمشي است که حتي ميتواند راه را براي جلب نظر مساعد کنگره در برچيدن فوري تمام تحريمها باز کند. اگر اقدام اخير کاخ سفيد را عقبنشيني تلقي کنيم بايد به عقبنشيني تندروهاي جمهوريخواه و دموکرات نيز توجه کرد. دليلي براي نگراني از تصويب طرح لزوم نظارت کنگره بر توافق جامع هستهاي وجود ندارد.اگر مقامات و مذاکرهکنندگان ايراني مايلند تا همه تحريمها لغو شود لازم است که کنگره آمريکا نيز در اين جريان نقش خود را بازي کند. اگر اين طرح در سنا و مجلس نمايندگان بتصويب برسد که به احتمال زياد به تصويب خواهد رسيد، قوه مقننه آمريکا ديگر قادر به بر هم زدن توافق نيست زيرا هر گونه اقدام اجرايي ايران ميتواند منوط به اعلام نظر نهايي کنگره باشد.
سؤال اصلي در برچيده شدن تحريمها اين است: کي و چگونه. آقاي ظريف ميگويد اينکه تحريمها کي برچيده ميشوند به ما مربوط است اما چگونگي آن به ما ربطي ندارد. نتيجه اين مذاکرات اگر توافقي تاريخي نباشد حداقل در حافظه تاريخي ملت ايران باقي خواهد ماند. بنابر اين توجه به تمام جزئيات و اقدامات بازيگران اصلي ازجمله کنگره آمريکا نيز لازم وضروري است. بنظر ميرسد لغو دستور ممنوعيت ارسال اس300 به ايران و نرمش اخيرتندروهاي آمريکا از نتايج «هنر مذاکره و تعامل با دوستان و دشمنان» است. درهرحال امروز ديدگاهي مشترک ميان طرفين مذاکرات هستهاي وجود دارد هيچکس نميخواهد اولين طرفي باشد که مذاکرات را ترک ميکند.
*عباس نجاري سيسي