پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : بسیار بعید به نظر میرسد پیامدهای کودتایی که سلمان بن عبدالعزیز پادشاه جدید عربستان انجام داد و برای نخستین بار در ساختار سیاست این کشور بدعتگذاری کرد، به این زودی فروکش کند و این کشور را به آرامش نسبی گذشته بازگرداند. عربستان تا قبل از به قدرت رسیدن سلمان، به جز چند مورد ناآرامی که در پی بهار عربی در برخی مناطق آن اتفاق افتاد، تقریباً کشوری آرام بود و به دلیل صبغه مذهبی آن به ندرت درگیر مشکلات بزرگ میشد، اما اکنون به نظر میرسد به قدرت رسیدن سلمان، معادلات را در عربستان تغییر داده است؛ معادلاتی که تا همین جای کار هم اوضاع داخلی این کشور را به خصوص در میان شاهزادگان بیشمار آن متشنج کرده است. آرام کردن ۷۰۰۰ شاهزاده که چیزی حدود ۴ تریلیون دلار سرمایه دارند، کاری دشوار و چه بسا محال است و دستکم بعید به نظر میرسد سلمان که اوضاع جسمی و روحی مناسبی ندارد از عهده چنین کاری برآید.
پادشاه جدید این اقدامات تنشزا را در حالی در دستور کار قرار داده که هنوز چهار ماه از به قدرت رسیدنش سپری نشده است و این تعجیل در اجرای سیاستها و خواستههایش ممکن است سرنوشت عربستان را به گونهای که مورد دلخواه بسیاری از شاهزادههای سعودی نیست، تغییر دهد و این کشور را با بحرانهای پیشبینی شدهای مواجه کند. حمله به کشور فقیر یمن که از همان نخستین روزهای پادشاهی سلمان آغاز شد، ـ آنچنانکه رسانههای عربی گزارش دادهاند ـ مورد قبول و تأیید بسیاری از افراد خاندان سعودی نیست و بیشتر از اعضای این خاندان پرجمعیت حاضر نیستند رفاه و مکنتی را که از راه پولهای بادآورده نفت به دست آوردهاند، با جنگ و درگیری که پایان آن نامشخص است عوض کنند. علاوه بر شاهزادههای مخالف سیاست جنگطلبانه سلمان، مفتیها و رهبران مذهبی این کشور نیز تمایل ندارند وجهه مذهبی عربستان را به دلیل وجود اماکن مقدس در آن، از تقدس بالایی نزد مسلمانان و حتی دیگر ادیان برخوردار است، مخدوش شود و تاکید دارند پادشاه این کشور که خود را «خادم الحرمین الشریفین» میخواند باید ارزشهای این قداست را حفظ کند، اما وقتی زنان و کودکان بیدفاع یمنی را به خاک و خون میکشد دیگر این وجهه نزد افکار عمومی جهان اسلام، زیبایی و احترام گذشته را نداشته و نخواهد داشت. سلمان همزمان با صدور فرمان تجاوز به یمن، در داخل نیز شروع به پاکسازی همه افراد نزدیک به عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه قبلی را که در قدرت بودند برکنار کرد. پادشاه جدید چنان خیز برداشت که برای اولین بار در تاریخ پادشاهی سعودی، یک غریبه را که از آل سعود نیست بر شاهزادههای خاندان خود ترجیح داد و به عنوان وزیرخارجه مشغول به کار کرد.
این در حالی است که به اذعان اعضای خاندان سعودی، «عادل الجبیر» وزیر جدید خارجه، تجربه زیادی به ویژه در این شرایط که عربستان درگیر پروندههای مهم جهان عرب اعم از یمن، سوریه، عراق، بحرین و غیره است، ندارد. سلمان، در بدعتی دیگر برای نخستین بار برادرزادهاش «محمد بن نایف» را به جای برادر ناتنیاش «مقرن بن عبدالعزیز» ولیعهد این کشور کرد. به معنای دیگر به محض مرگ سلمان، محمد بن نایف پادشاه خواهد شد در حالی که به موجب قانون نانوشته «عبدالعزیز بن سعود» پدر پادشاهان عربستان، تا زمانی که پسران عبدالعزیز در قید حیات هستند، نسلهای دوم و سوم خاندان سعودی حق رسیدن به ولایت عهدی یا پادشاهی را ندارند و هر زمان که آخرین فرزند ذکور عبدالعزیز از دنیا رفت، نسلهای بعدی این خاندان میتوانند به قدرت برسند.
در ابتدا که سلمان، مقرن را از ولیعهدی خلع کرد ادعا میشد که چون مقرن مخالف حمله به یمن بود یا اینکه چون مادرش اصالتاً عربستانی نبود، کنار گذاشته شد اما واقعیت فراتر از اینهاست و براساس اخباری که از درون خانواده پادشاهی به بیرون درز کرده است، پادشاه جدید قبل از مرگ پادشاه قبلی، تصمیم به خلع مقرن و تغییرات گسترده در ساختار حاکمیت گرفته بود. بزرگترین هدف سلمان این بود که جناح قدرتمند «سدیریها» را که در زمان ملک عبدالله منزوی شده بودند، البته با چهرههای جوان به قدرت بازگرداند.
موضوع دیگری که سلمان اخیراً مطرح کرده و البته سر و صدای زیادی هم در محافل داخلی عربستان و رسانههای منطقه و جهان به راه انداخته است، «امام خواندن» خود به جای «پادشاه خواندن» است. براساس دستوری که سلمان چند روز قبل صادر کرد، از این پس محافل داخلی عربستان حق ندارند او را پادشاه خطاب کنند و باید به او بگویند «امام سلمان»!
این بدعت هم در حالی است که تا قبل از این هیچ یک از پادشاهان سعودی چنین لقب و عنوانی را برای خود قائل نبودند و به کمتر از عنوان پادشاه بخاطر کاریزما نشان دادن خود، راضی نمیشدند. سلمان اگر بیشتر از پادشاهان پیشین عربستان علاقه به تاج و تخت و عنوان پادشاهی (همچنانکه تغییراتش در بدنه و ساختار حکومت حاکی از این امر است) نداشته باشد، کمتر از آنها ندارد. بنابراین میشود حدس زد که هدف وی از اطلاق عنوان «امام» بر خود، این است که یک وجهه معقول مذهبی برای خود قائل شود تا از این پس اقدامات نقض حقوق بشریاش را در لابهلای این عنوان گم کند و سرپوشی بر سیاستهای داخلی و خارجی خود بگذارد. بر کسی پوشیده نیست که عنوان «امام» بر کسی اطلاق میشود که در مسائل فقهی و دینی به درجهای از اجتهاد رسیده و در علم الهیات سرآمد باشد. اما با مطالعهای گذرا درباره پیشینه سلمان میتوان فهمید که وی در حد یک «امام» نیست و همه این کارها و رفتارهایش صرفاً برای فریب افکار عمومی است تا اگر از این پس همچنان به حملات خود علیه یمن ادامه داد، از سرکوب مردم بحرین توسط رژیم آل خلیفه حمایت کرد، از تروریسم در منطقه به خصوص سوریه پشتیبانی کرد یا اینکه حکم به اجرای اعدام شیخ «نمر باقر النمر» روحانی برجسته شیعه عربستان داد کسی معترض وی نشود و در پناه عنوان «امام» این گونه اقدامات را توجیه کند.
با همه اینها عربستان در دوران زمامداری ملک سلمان با چالشهای زیادی روبروست. نارضایتی و اعتراضات در مناطق شیعهنشین، جنگ در یمن که نمیتوان پایانی برای آن متصور بود، کاهش بودجه به دلیل هزینه هنگفت آل سعود برای ساقط کردن دولتهای سوریه و عراق و حتی ناکام کردن مذاکرات هستهای ایران و دهها مورد دیگر از این دست، از جمله مشکلات و چالشهایی است که سلمان و دو ولیعهد جوان و تازهکارش با آن مواجه خواهند بود و سلطنت آلسعود را با بحرانهایی پیشبینی نشده روبرو میکنند.
*نادر مازوجی
با ال سعود هرگز کنار نخواهیم امد.
آن مرد بزرگ