پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
«ماه عسل» در هفتمين روز از ماه مبارک رمضان، پنجره هفتم برنامه خود را با يک اتفاق غير منتظره به روي چشمان مشتاقان خود گشود.
شب گذشته در هفتمين روز از ماه مبارک رمضان، «ماه عسل» پنجره هفتم را به روي چشمان مشتاقان خود گشود.
عليخاني پس از سلام به روي ماه هموطنان عزيز و آرزوي قبولي طاعاتشان برنامه را آغاز کرد.
پس از کنار رفتن دکور ماه عسل ١٢مهمان فرعي در انتهاي دکور و سه مهمان اصلي در روبروي مجري نشسته بودند.
با پخش مستندي مشخص شد که تمام اين مهمانان در خانه ي بهزيستي زندگي ميکنند و فردي با نام آقاجون سرپرستي آنها را به عهده دارد.
مهمان اول حامد محمدي ٢٤ساله و داراي ليسانس حقوق بود او بعد از طلاق پدرومادرش ،مدتي نزد پدرش زندگي مي کند اما بعداز ازدواج پدرش گويا نامادري اش حاضر به نگهداري او نبوده بنابراين روزي که حامد از مدرسه به خانه برمي گردد متوجه مي شود کسي در خانه نيست و پدر و نامادري اش از ان خانه نقل مکان کردند، بنابراين حامد نزد مادرش که ازدواج مجدد کرده ميرود اما چون مادرش هم شرايط نگه داري او را نداشته حامد را به بهزيستي ميسپارد.
بنابراين حامد از اول راهنمايي در بهزيستي زندگي مي کند و بعد از ١٨سالگي از بهزيستي بيرون مي آيد و سه سال در يک مغازه کار مي کند تا اينکه از طريق يکي از دوستانش با اقاجون سرپرست اين خانه و بچه ها آشنا مي شود و تا الان هم تحت سرپرستي اين فرد زندگي مي کند.
آقاجون که سرپرست اين بچه ها بود تا سن پنجاه سالگي به قول خودش زندگي خوبي نداشته اما از پنجاه سالگي به بعد متحول مي شود و سرپرستي دختر و پسرهايي که بعد از سن ١٨سالکي از بهزيستي بيرون مي آيند را در شهر مشهد به عهده مي گيرد.
رضا مهمان بعدي ،١٢سالگي بعد از جدايي پدرومادرش به بهزيستي مي رود و در حال حاضر تحصيلدار شرکت مهندسي بود.
مهمانان انتهايي دکور تمام بچه هايي بودند که در اين خانه و به سرپرستي آقاجون زندگي مي کردند و هر کدام در زندگي موفق بودند.
آقاجون درباره ازدواج چندين نفر از دختران و پسران آن خانه گفت: روزي يکي از پسران از من خواست تا يکي از دختران را براي او خواستگاري کنم. بنابراين از آن زمان چندين نفر با هم ازدواج کردند که سه تا از آن زوج هادر برنامه حضور داشتند.
بعد عليخاني رو به حامد گفت تو که ليسانس حقوق گرفتي قصد ازدواج نداري ؟بنابراين وقتي حامد اعلام کرد که به يکي از دخترهاي بهزيستي علاقمند است ولي الان اينجا حضور ندارد در اين لحظه عليخاني خواست اسم دختر را در گوش آقاجون زمزمه کند و بعد از آقاجون خواست در صورت رضايت شماره دختر را بدهد تا حضورا در برنامه از جانب حامد از او خواستگاري کند و بعد با هيجان خاصي تلفن عاطفه دختر مورد علاقه حامد را گرفت تابه او زنگ بزند و زماني که عاطفه گوشي را جواب داد از جانب حامد از او خواستگاري کرد و با اين جمله عاطفه که بعدا جواب مي دهم مواجه شد بعد عليخاني با مزاح گفت: در اين بازار شوهر نيستا جواب بده ،بعد از اينکه چندين بار از اوسوال کرد بالاخره با پاسخ بله دختر مواجه شد و همه مهمانان و عوامل پشت صحنه کف زدند.
عليخاني گفت خانم واقعا قبوله؟ وگرنه حامد ديگر نمي تواند جايي براي خواستگاري برود چراکه الان رسوا شد .
بعد زماني که عاطفه گفت: من بايد بازهم فکر کنم. عليخاني در پاسخ به اين جمله عاطفه افزود:تا زماني که خواستگار ندارند، مي گويند چرا خواستگار نمي ياد وقتي هم خواستگار مي آيد ادا درميارن.
وقتي عليخاني از دختر خواست که براي مراسم ازدواج دربرنامه حضور پيدا کنند او به خاطر نگاههاي بد مردم حضور در ماه عسل را نپذيرفت.
عليخاني پس از خروج از قاب ماه عسل گفت:برخي عاشقانه تر از قلب آتش عبور کردند که خيلي پخته تر از من و شما هستند فقط با نگاهمان اذيتشان نکنيم.
اینکار شما بسیار اشتباه بوده
یعنی چی که از طریق تلویزیون از یکی خواستگاری کنی، شاید اون دختر به یکی دیگه فکر میکنه
درست نیست یکی رو این شکلی توی منگنه بذاری و اون از روی ناچاری قبول کنه ولی بعدش بزنه زیر همه چی
ازدواج هم زوری چون میخاد برنامه رو عاشقانه کنه؟
چرا طرفو در محذوریت قرار میدی برادر من
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
مشمئز کننده است که شوخی های خیابونی رو توی یک برنامه به اصطلاح معنوی! بیاری.
افرین به ما که خودمون خوب بلدیم انتخاب کنیم طرف مقابلمونو
در دنیا آنتن ملی یک شبکه را در حوزه اجتماعی ابدا به جوان جویای نام نمی دهند.