پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
در حالي که به ظاهر آلمان پس از جنگ جهاني دوّم با وجود دوپارگي و اتحاد مجدّد، نه در اتحاديه اروپا و نه در نظام بينالملل، در مقايسه با رقباي سياسي و تجاري خود فرصتي را براي ايفاي نقش راهبردي و سياسي تأثيرگذار نداشت، امّا با اين حال با انجام تحرکاتي نظير عضويت در اتحاديه اروپا به عنوان موتور محرکه، عضويت در ناتو، گروه هشت و بالأخره گروه 1+5 توانست هم تصوير سياسي امنيتي خود ناشي از جنگ را تغيير دهد و هم با رشد اقتصادي چشمگير دوباره به جمع بازيگران موثر در عرصه بينالملل تبديل شود.
خبرآنلاين نوشت: در ابتدا سعي ميشد که آلمان تنها به عنوان قدرت اقتصادي صادرکننده تلقي شود، امّا به مرور زمان با نقشآفريني در تشکيل نهادهاي مختلف از جمله سياست دفاعي و امنيتي اتحاديه اروپا، گسترش ناتو و پيمان ورشو، سازمان همکاري و امنيت اروپا و مداخله جهت پايان دادن جنگ کوزوو و مذاکرات هستهاي ايران نقش سياسي خود را پررنگتر کرد. سياسي شدن وجههي آلمان و اثرگذاري آن در نظام بينالملل تنها به مسائل اقتصادي و امنيتي برنميگردد، بلکه مباحثي چون حفظ محيط زيست، کمکهاي بشردوستانه و غيره را نيز در بر ميگيرد. به طور مثال در اجلاس سران گروه هشت مباحث زيستمحيطي بسيار مورد توجّه آلمان است، تا جايي که به عنوان مثال استفاده از سوخت و انرژي اتمي از سال 2000 به شدت در اين کشور مورد انتقاد قرار گرفت و در ميان شش کشور مذاکره کننده با ايران، با داشتن 9 رأکتور کمترين تعداد را در اختيار دارد.
در بحث تحليل نقش آلمان و موضوع پروندهي هستهاي ايران ميتوان از دو زاويه به اين جايگاه نگريست: اول نقش آلمان در قالب عضوي از اتحاديه اروپا و دوم به عنوان کشوري مستقل. هرچند اين دو موضوع در زمينههايي به شدّت به هم گره خوردهاند، يعني آلمان بالأخره سياستهاي کلّي اتحاديه اروپا را دنبال ميکند، امّا همواره ميل به ايفاي نقشي مستقل از اين اتحاديه نيز دارد. در بين 15 شريک مهم تجاري آلمان به جز آمريکا و چين بقيه از قاره سبز هستند و از اين 13 کشور 10 کشور عضو اتحاديه اروپايياند. در اين بين منطقي به نظر ميرسد که سياست خارجي مستقل و مشترک آلمان در چارچوب کلّي اتحاديه اروپا و يا حتّي شرکاي تجاري آن پيش برود. همسويي با سياستهاي آمريکايي و اروپايي بخشي از واقعيت نگاه آلمان به پرونده هستهاي ايران است، امّا همواره نگاهي سازهانگارانه همراه با توجه به ارزش و هويت دارد. وزير خارجه آلمان، اشتاينماير از معدود سياستمداران غربي بود که رمضان و عيد فطر را به مسلمانان تبريک گفت. هرچند که موضوع اسرائيل براي آلمان مانند شرکاي آن بحثي تعيينکننده به شمار ميآيد، اما اشتاين ماير در مصاحبهاي و در واکنش به نارضايتي اسرائيل از توافق، در جواب اظهار داشت که اسرائيل بايد اين توافق را بپذيرد.
فرانسه اولين، آمريکا دومين، انگليس سومين، چين پنجمين و روسيه يازدهمين شرکاي مهم تجاري آلمان در سال 2014 ميلادي به شمار ميآيند. در مقابل اين پنج کشور مذاکرهکننده، ايران چهل و نهمين شريک تجاري آن کشور است و به طور مثال در مقايسه با فرانسه (حدود 101 ميليارد يورو واردات از آلمان و حدود 67 ميليارد يورو صادرات به آنجا) ايران (تنها حدود 5/2 ميليارد يورو واردات و کمتر از نيم ميليارد يورو صادرات) رقم ناچيزي را در تجارت با اين کشورها دارد. البتّه در مقايسه با ده سال گذشته، به طور مثال در سال 2005 اين رقم (حدود 5/4 ميليارد يورو واردات و حدود 426 ميليون يورو صادرات به آلمان) به دليل اجراي تحريمهاي مختلف عليه ايران کاهش چشمگيري داشته است. براي فهم بهتر اين موضوع و اين مقايسهها شايان ذکر است که بودجه سالانه اين کشورها و نابرابري ارزش نرخ ارز و واحد پولي ايران بايد در نظر گرفته شود. در ميان کشورهاي خاورميانه نيز ايران پس از امارات متحده و عربستان صعودي سومين شريک تجاري آلمانهاست. همواره پتروشيمي، راه و ساختمان، مشارکت در ساخت نيروگاهها، مخابرات، کشتيسازي، پزشکي، ماشينآلات صنعتي و صنايع غذايي مهمترين حوزههاي همکاري و اقتصادي دو کشور بوده است.
در تبيين انگيزه و نقش مستقل آلمان در روابط با ايران و يا پروندهي هستهاي ميتوان به تأثير متقابل تحريمها در آلمان و تجارت با ايران نيز اشارهاي کرد: طبق آمارها در سال 2008 تحريمهاي اقتصادي عليه ايران بيش از ده هزار شغل براي آلمان هزينه داشته و تأثير منفي در رشد اقتصادي اين کشور در سالهاي گذشته در بر داشته است. علاوه بر آن تعداد زيادي از دفاتر تجاري و نمايندگي شرکتهاي آلماني در ايران وجود داشتند (که به خاطر اعمال تحريمها بسته شدند) و يا هنوز وجود دارند. همچنين تعداد زياد گردشگران از آلمان که در اصطلاح گردشگران فرهنگي هستند، اين کشور را در بين ملل غير مسلمان، به عنوان مشتاقترين کشورها به فرهنگ و تاريخ ايران معرفي ميکند. از بحث تبادلات فرهنگي و پيوندهاي ادبي حافظ و گوته که بگذريم، آلمان را ميتوان به عنوان يکي از مهمترين مراکز اسلامشناسي و ايرانشناسي در اروپا و يا حتّي جهان قلمداد کرد.
گذشته از اين موارد سفر هيئت تجاري آلمان به ايران به سرپرستي معاون صدراعظم و وزير اقتصاد آن کشور پيامآور چند نکته بوده است: اول؛ آلمان به عنوان يک بازيگر مهم بينالمللي به دنبال تثبيت و حفظ جايگاه خود در منطقه و بحث مهم هستهاي ايران است. دوم؛ منافع تجاري و بازار مصرف ايران وسوسهي شرکتهاي منفعل و يا مسکوت آلماني را پس از فروپاشي سازمان تحريمها برميانگيزاند. سوم؛ حفظ امنيت خاورميانه و ايران براي آلمان (به عنوان يک قدرت اقتصادي) يعني پايداري اقتصادي و ثبات نسبي در نظم جهاني (اين کشور به تنهايي مجبور به پذيرش چندين هزار پناهنده سوري، عراقي و افغاني ناشي از جنگ شده). چهارم؛ با توجه به وابستگي اين کشور به شرکاي تجاري، خود را نيز مسئول حفظ امنيت و مصالح آنان ميداند (به طور مثال تأکيد زيگمار گابريل براي به رسميت شناختن موضوع اسرائيل در ديدار با زنگنه وزير نفت).
و نکته آخر اينکه آلمان سياست خارجي و بينالمللي مستقل خود را سياستي مسئولانه ميبيند، صرف نظر از منافع خود در امور بينالملل، در مسائل مشترک جهاني حضوري فعّال داشته و به دنبال تغيير نقش اقتصادي خود به نقشي سياسي و اقتصادي ميباشد. همراهي و مشارکت سياسي در حل و فصل موضوع هستهاي ايران نيز فصل مشترکي در نقش مهم بينالمللي اين کشور به وجود آورد.