پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع)
به سراغ کتاب «سیری در سیره ائمه اطهار» استاد مطهری رفتم تا دو کلمه حرف حساب
درباره رئیس مذهب بشنوم (چون کتاب مذکور مجموعه گفتارهای استاد است، تعبیر «شنیدن»
را بر «خواندن» ترجیح میدهم). حال بگذریم از این که پژوهشگران و مبلّغان دینی ما
تا چه اندازه در معرفی شخصیت این بزرگان - که هرکدام میتوانند عالَمی را از نور
علم و فضیلت و تقوای خود روشن کنند- کوتاهی کردهاند و این که در محافل و منابر ما
بیشتر به تجلیل این قلههای سترگ انسانیت پرداخته میشود تا به تحلیل زندگی و
اندیشههای آنان که میتواند راهنمای عمل واقع گردد.
از جمله نکات برجستهای که در حیات
پربرکت امام صادق(ع) مشهود است و استاد مطهری در این کتاب بر آن انگشت تأکید نهادهاند،
برخورد اصولی و منطقی آن امام بزرگوار با افکار و عقاید گوناگونی است که در آن
دوره حساس از تاریخ اسلام رواج داشتهاند. به همین مناسبت، ایشان بحث تسامح و
تساهل را طرح کرده و یادآور میشوند که این یک سنت جاری و رویه معمول بوده است که
ائمه اطهار(ع) به اصحاب و شیعیان خود نیز آموزش میدادهاند و آنان را با این روحیه
و تفکر تربیت میکردهاند. شاهد مثال، حکایتی است که استاد در همین ارتباط نقل میکنند:
«سید رضی – که مردی است در ردیف مراجع تقلید و مرد فوقالعادهای است و برادر سید
مرتضی است – وقتی که دانشمند معاصرش «ابواسحق صابی» وفات یافت قصیدهای در مدح او
گفت. ابواسحق صابی مسلمان نبود، صابئی بود و بسیار دانشمند و مرد مؤدبی بود. سید
رضی در مدح این مرد غیرمسلمان گفت:
اَرَأیْتَ مَن حَمَلوا عَلَی الْاَعْوادِ اَرَأیْتَ کَیْفَ خَبا ضِیاءُ النّادی
«دیدی این چه کسی بود که روی این چوبهای تابوت حملش کردند؟! آیا فهمیدی
که چراغ محفل ما خاموش شد؟! این یک کوه بود که فرو ریخت...». برخی آمدند به او عیب
گرفتند که آیا یک سید، اولاد پیغمبر، یک عالم بزرگ اسلامی، یک مرد کافر را این طور
مدح میکند؟! گفت: «اِنَّما رَثَـیْتُ عِلْمَهُ» من علمش را مرثیه گفتم، مرد عالمی
بود، من او را به خاطر علمش مرثیه گفتم. (در این زمان اگر کسی چنین کاری کند از
شهر بیرونش میکنند.) سید رضی شاگرد علی بن ابیطالب است که نهجالبلاغه را جمع کرده. او از همة مردم به دستور جدش پیغمبر و علی بن
ابیطالب آشناتر است که میگوید حکمت و علم در هرجا که باشد محترم است.» (سیری در
سیره ائمه اطهار، ص 145-146).
وقتی این قطعه تاریخی را از استاد
شنیدم، ناخودآگاه فضای کنونی حاکم بر اصحاب فکر و اندیشه و سیاست را در نظر آوردم
و با خود گفتم واقعاً چقدر میان ادعا و عمل میتواند فاصله باشد! ادعای ما این است
که شیعه امام صادق و امیرالمؤمنین هستیم، اما عمل و رفتار ما این ادعا را نقض میکند.
راستی ما چقدر در قضاوت نسبت به دیگران جانب انصاف و عدالت را نگه میداریم و چه
اندازه آدمها را بدون عینک تعصب و پیشداوری و حب و بغض نگاه میکنیم؟ در عالم
سیاست، این بداخلاقی نمود بیشتری دارد؛ به این معنا که وابستگان به حزب و جناح
متبوع خود را از هر عیب و نقصی عاری میدانیم و برعکس، کمترین حسن و هنری را در
وابستگان به جناح رقیب خویش نمیبینیم. به عنوان نمونه، این آسیب فرهنگی در قضاوت
نسبت به عملکرد دولت تدبیر و امید کاملاً مشهود است.
کافی است همین امروز به تیتر
یکِ روزنامهها و مجلات سری بزنید و عمق فاجعه را دریابید. روزنامه اصولگرایی که
در دولت سابق، جناح رقیبِ اصلاحطلب خود را به سیاهنمایی در باب عملکرد دولت نهم
و دهم متهم میساخت، امروز خود همین رفتار را با دولت یازدهم میکند، چنان که گویی
هیچ نقطه روشنی در کارنامه عملکرد دو ساله دولت کنونی وجود ندارد و در تمام حوزهها
اعم از سیاست و اقتصاد و فرهنگ و... سیر قهقرایی را طی میکنیم. در مقابل، روزنامه
اصلاحطلبی که دیروز دولت سابق و هواداران او را به عدم پذیرش نقد متهم میکرد،
امروز خود در مقابل منتقدان دولت یازدهم سینه سپر میکند و هیچ نقدی را نسبت به
این دولت برنمیتابد، تو گویی تمام برنامهها و سیاستهای این دولت عین صواب است و
صلاح.
نگارنده این رویه معمول و متداول در
میان اصحاب قلم و فرهنگ را که در تعارض با آموزههای دینی و فرهنگ ملی ماست، یک
آفت جدی اما قابل رفع و اصلاح میداند و راه حل آن را نیز در چشمپوشی از منافع
زودگذر شخصی و باندی و ترجیح مصالح کلی و منافع عمومی کشور تلقی میکند. بیاییم از
سیدرضیها درس تساهل و انصاف را بیاموزیم و اگر همچون او نمیتوانیم حسن و هنری را
در کافر بنگریم و ارج نهیم، دست کم در برادر و خواهر مسلمان خود ببینیم و بدان
اعتراف کنیم.