پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : آنچه
در پی می آید متن منقح شده سخنان یادگار گرامی امام خمینی آیت الله سید حسن خمینی در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه ادیان و مذاهب در
قم است که در تاریخ 7 مهرماه 1394 ایراد شده است:
یکی
از مهم ترین سوالاتی که در روزگار فعلی ما مطرح است و برای یافتن پاسخ
مناسب باید مورد بحث و بررسی صاحب نظران قرار گیرد، این نکته است که موانع
همزیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان و مذاهب مختلف چیست؟
در
جامعه امروز جهانی این مسأله پررنگ تر می شود؛ اما واقعیت این است که
موضوع ذکر شده مختص امروز ما نیست. از روزهای ابتدایی شکل گیری ادیان مختلف
در جوامع انسانی در برخی جاها پیروان آنها همزیستی مسالمت آمیزی داشته
اند؛ ویل دورانت در «تاریخ تمدن» می گوید در کلیسایی در قرطبه، جمعه ها
نماز جمعه اقامه می شد و یکشنبه ها مراسم کلیسای مسیحی در آن برقرار بود.
اما در بعضی جاها به هیچ عنوان اینگونه نبوده و از همین رو در طول تاریخ
کشتارهای زیادی میان پیروان ادیان شاهد بوده ایم. در دوره هایی پیروان چند
دین علیه یک گروه دیگر با هم متحد شده اند و در دوره هایی دیگر از هم جدا
می شوند. در داستان فتح اندلس که آن تابلوی نقاشی معروف از آن به جا مانده
است (صحنه گریه کردن حاکم مسلمان در حالی که مادر شجاع او در کنارش ایستاده
است)، یهودی ها و مسلمانان همدست شدند اما در مقابل مسیحی ها شکست خوردند.
اگر
بخواهیم مثال هایی در این مورد بیان کنیم می توان به دوره هایی دیگر
(مانند داستان فلسطین در آغاز کار) اشاره کرد که مسلمانان و مسیحیان علیه
یهودیان با هم متحد بودند؛ یا در هند نزاع های خونینی بین مسلمانان و
هندوها شکل گرفت که تا دوره های اخیر هم بوده است. در حیدر آباد هند میدانی
وجود دارد که یکسوی آن معبد هندو هاست؛ یک ستون آن را هندوها گرفته اند و
سه ستون دیگر را مسلمانان گرفته اند، دور آن ایستاده اند و اگر کسی یک قدم
به آن ها نزدیک شود خون ریزی راه می افند ، اما چند صد کیلومتر آن سو تر از
حیدرآباد(که مسلمانان در آن همدست هستند)، در پاکستان شیعه و سنی یکدیگر
را به قتل می رسانند.
موانع این همزیستی مسالمت آمیز را باید شناخت؛ زیرا تا وقتی این موانع را نشناسیم نمی توانیم آنها را از پیش رو برداریم.
من
قصد شمارش کردن این موانع را ندارم، زیرا این امر نیازمند تلاشی جدی است؛
لذا پیشنهاد می کنم همه با هم بحث کنیم که چه عواملی باعث شده برخی فرق و
مذاهب با هم زندگی مسالمت آمیزی کنند اما برخی دیگر که تا هشتاد، نود درصد
به هم نزدیک بوده اند از هم جدا شده و بعضا به جنگ و ستیز خونین رسیده اند؟
ما
در میان خود شیعیان کشتارهایی میان اخباری ها و اصولی ها داشته ایم؛
بنابراین اینگونه نبوده است که در طول تاریخ فقط شیعه و سنی با هم بجنگند؛
مگر شیخیه با مجتهدین(بالا سری ها و پایین سری ها) نزاع و کشتار نکردند؟ در
دعوای میان اخباری ها و اصولی ها، سید محمد اخباری کشته می شود؛ چه رسد به
کشتار میان شیعه و سنی که نمونه های آن کم نبوده است؛ از جمله در دوره
صفویه که شیعیان غالب بودند و نام شهید اول و ثانی در مورد علمای آن دوره،
نماد خشونت فرقه ای است.
در
میان مسیحیان و یهودیان نیز، در دورانی یهودیان خون مسیحیان را می ریختند و
در مقطعی دیگر روند برعکس شد و مسیحیان کشتار یهودیان را آغاز کردند. در
داستانهای انکیزیسیون و داستانهای داخلی کاتولیک ها و بعد تر داستان
پروتستانها که به نزاع های سنگینی در اروپا تبدیل شد این نمونه ها دیده می
شود؛ در دوره جدایی پروتستانها خشونت های بسیار شدیدی را در کشورهایی چون
فرانسه و آلمان که دو گانه می اندیشیند شاهد بودیم؛ در سوئیس کالوینیست ها
گروهی به نام پروتستان تشکیل دادند و علیه کاتولیک ها خشونت هایی را ترتیب
دادند. شما مطالعه کنید که در دوره هنری هشتم در انگلستان جریان
پروتستاتیسم چگونه به خشونت روی آورده است و سپس در مقطعی دیگر که دختر او
روی کار آمد کاتولیک ها خشونت هایی علیه پروتستانها اعمال کردند.
من
در همین زمینه مطالعه دو حوزه مطالعاتی در کلیسای غرب را رهنمون می شوم
چرا که خصوصا برای روحانیون بسیار درس آموز است:1 - مناشی و و ریشه های
جدایی پروتستانها از کاتولیک ها؛ باید ببینیم چه فسادی درون دربار پاپ
الکساندر از سال 1500 میلادی شکل می گیرد و آرام آرام جلو می آید و حتی
ماکیاولی کتاب خود را در خصوص زندگی همین فرد و پسرش نوشته است. باربارا
تاکمن نیز در کتاب «تاریخ بی خردی» به این مقطع اشاره می کند.
2-فضای
کلیسای انگلستان؛ هنری که در دوره ای مدافع ایمان و فضای سفت و سخت مسیحیت
کاتولیک است پروتستان می شود و لذا انگلستان(در مقابل ایرلندی های
کاتولیک) همچنان پروتستان است.
مثال
های ذکر شده جهت طرح موضوع بیان شد؛ باید بررسی کنیم عوامل مانع همزیستی
مسالمت آمیز میان پیروان ادیان و مذاهب چیست؟ من امروز به یک عامل آن اشاره
می کنم و سایر عوامل را به آینده واگذار می کنم.
«مطلق
انگاری» یکی از موانع همزیستی است؛ مطلق انگاری در حوزه عقاید لازمه دین
است و یک دین اگر عقاید خود را سالم، صحیح و کامل نداند دین نیست. لذا
مراد من مطلق انگاری در حوزه عقاید نیست و به پلورالیسم اعتقادی نمی خواهم
اشاره کنم، چرا که در این حوزه معتقد هستم حقیقت یکی است و بعضی ها به آن
دسترسی پیدا می کنند و برخی دیگر دسترسی پیدا نمی کنند؛ مقصود من مطلق
انگاری رفتاری است. اینکه ما فکر کنیم موحدان و مسلمانان بطور اعم، شیعیان
بطور اخص و دوستان ما به طور اخص الخواص هر کاری انجام می دهند درست است،
مطلق انگاری است. هیچ ملازمه عقلی میان عقیده و رفتار وجود ندارد. ممکن است
عقیده شما درست باشد اما رفتارتان(حتی با فرض عدالت) غلط باشد؛ زیرا عدالت
مانع خطا نبوده و مانع گناه است. ممکن است شما عادل باشید اما خطا می
کنید؛ آنچه مقابل خطا قرار دارد عصمت است. اگر ما فکر کنیم هر آنچه پیروان
یک مکتب، مذهب، دین و فرقه در طول یک دوره چند صد ساله انجام داده اند،
درست بوده، اشتباه است.
ما
از عقاید خودمان دفاع می کنیم، اما بسیاری مسلمانان در طول تاریخ اشتباه
کرده اند. اینکه ما تصور کنیم دفاع از اسلام دفاع از هر چیزی است که در هر
کجا مسلمانان انجام داده اند غلط است. ممکن است مسلمانان در اروپا (هنگام
حاکمیت اموی) اشتباه کرده باشند که قطعا اینگونه بوده است. محمود غزنوی می
گوید «انگشت در عالم کنم و قرمطی همی جویم»؛ تمام جنگ او با قرمطی ها بوده
است. البته خود قرمطی ها هم اعجوبه هایی هستند که سنگ حجر الاسود را
دزدیدند و به مدت چندین سال آن را پس ندادند و دست آخر با دریافت پول حاضر
به انجام این کار شدند. لذا لزومی ندارد بگوییم که تمام مسلمانانی که به
جنگ رفته اند درست عمل کرده اند.
مطلق انگاری در حوزه رفتار آغاز دگماتیسم غلط است. چرا باید از هر کاری که کسانی در طول تاریخ کرده اند دفاع کنیم؟
بعد
دوم مطلق انگاری، مطلق انگاری رقیب است. طبری می گوید مأمون می گفت اگر می
خواهید یکی از مرجئه(☆) قبل از مرگش بمیرد، جلوی او اسم علی(ع) را
بیاورید( از شدت بغض به ایشان) آیا همه مرجئه اینگونه بودند؟ ابوحنیفه هم
یکی از مرجئه است و نسبت به امیرالمؤمنین(ع) بغض ندارد و بسیار سر سپرده
ایشان است. البته ما او را تقدیس نمی کنیم زیرا قطعا اشتباهاتی داشته است،
اما او و تابعینش نسبت به علی(ع) بغض ندارند. پیامبر(ع) تعبیری خطاب به
علی(ع) دارند که می فرمایند « یا علی لا یحبک الا مومن و لا یبغضک الا منافق ».
آیا مطلق انگاری رقیب به اینکه هر آنچه هر یک از آنها می گویند به تمام
آن رقبا سرایت دهیم، صحیح است؟ نه خوبی ها ونه بدی ها را به همه نمی توانیم
سرایت دهیم.
این نوع مطلق انگاری که بیان شد یک آفت در فضای ذهنی ماست؛ همانگونه که کانت می گوید «ذهن ما اشیاء را بر ادراک خود منطبق میسازد». ما
همواره دلمان می خواهد از امور کلی سازی کنیم و اصولا یکی از آفات علم کلی
سازی های غلط است؛ با دیدن چند مصداق کلی سازی می کنیم: 6 نفر مسلمان یا
مسیحی را وقتی دیدیم که کاری انجام می دهند می گوییم مسلمان ها یا مسیحی ها
اینگونه هستند.
دلیل
این نوع استنتاج این است که انسانها از نظر روانی علاقه مند به ساختن امور
کلی هستند. در فلسفه غرب گفته می شود که منشاء های روانی افراد آنها را به
سوی ساختن جوهر، کلی، ذاتی و عرضی سوق می دهد. گرچه ممکن است به این ایده
هم نقدهایی وارد باشد اما این یک واقعیت است که کلی سازی از امور به راحتی
قابل تحقق نیست و این استقراء ناقص است که شما را به کلی سازی غلط می
رساند. حال ممکن است این غلط در حوزه اندیشه باقی بماند، اما مشکل این است
که گاهی به حوزه رفتاری کشیده می شود. وقتی چند نفر هندو دیدیم که
مسلمانان را می کشند فورا این نتیجه کلی را می گیریم که هندو ها مسلمانان
را می کُشند و نتیجه آن می شود که هر جا هندو دیدیم به قتل برسانیم! این
غلط است؛ بلکه باید بگوییم بخشی از هندو ها نسبت به مسلمانان کینه دارند.
یکی
از مهم ترین موانع همزیستی این است که انسانها به مطلق انگاری رفتاری نسبت
به رقیب برسند و همه را با یک چوب برانند و به یک چشم ببیند؛ ما در طول
تاریخ آدم هایی خوب یا بد داشته ایم و هر دو در ظاهر یک عقیده داشته اند.
جریان
غیر عقلانی داعش و امثال آن در جهان اسلام نتیجه همین مطلق انگاری است؛
آنها می گویند هر چه شیعه وجود دارد، باید کشت! این روش بر اساس این الگوی
ذهنی است که هر کس از ما نیست بد است.
به
طور کلی دو حوزه در جوامع اسلامی منشاء بیشترین تشتت بوده اند:1- صوفیه
2-خوارج. صوفیه به خاطر آنکه ملاکشان سر سپردگی بود مدام شعبه شعبه می
شدند. خوارج نیز به سرعت همدیگر را تکفیر می کردند و بعضا علل مضحکی برای
کارشان وجود دارد؛ به عنوان نمونه در یکی از گروههای خوارج برخی معتقد
بودند اگر زنی همسرش خارجی باشد می توان او را به قتل رساند و عده ای مخالف
بودند و نتیجه این تقابل، درگیری، قتل و غارت میان آنها در یمن بود.
اینگونه
اتفاقات در تاریخ، نتیجه مطلق انگاری خود و حریف است که منحصر در حوزه
اندیشه نمی ماند؛ اساسا اگر ادیان مطلق انگاری نداشته باشند دین نمی شوند
اما بحث ما در حوزه رفتار است. چرا کسی که هم عقیده من است همواره درست عمل
کرده و کسی که هم عقیده من نیست تمام کارهایش غلط است؟ و اگر یک نفر از
کسانی که هم عقیده من نیستند کار غلطی را مرتکب شد چگونه می توانم آن را به
سایر هم کیشان او تسری دهم؟
-------------------------------------------------------------------------------
☆-
فرقه ای است با عقایدی ویژه و مولود اوضاع سیاسی و اجتماعی قرن اول هجری.
در پس رویدادهای سیاسی در جامعه اسلامی و روی کار آمدن بنیامیه، و در
جریان اختلاف میان علی (علیه السلام) و معاویه کسانی ادعا کردند که حقیقت
بر ایشان مشتبه شده است. پس در خانه نشستند و درباره امور جامعه قضاوت
نکردند. اینان میگفتند، ما از عقیده باطنی کسی خبر نداریم و نمی دانیم چه
کسی در دل، مسلمان و مؤمن است و چه کس، کافر و فاسق؛ زیرا همگی به ظاهر،
مسلمان اند. پس سزاوار است ثواب و عقاب آنان را تا قیامت به تأخیر اندازیم
تا خدا درباره آنان داوری کند.
بدین سان، مرجئه در این دنیا به ثواب یا گناه مسلمانان حکم نمی کنند و تنها ایمان را برای مسلمانان کافی میدانند
ابومحمّد حسن بن محمّد بن حنیفه از نخستین کسانی بود که این نظریه را مطرح کرد.
*جماران