پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دلمان تنگ شده بود برای دیدن یک بازی درخشان دیگر از فاطمه معتمدآریا بر
پرده سینما. در این سالها معتمدآریا کم فیلم بازی نکرده اما بسیاری از
فیلمهایش یا هنوز اکران نشدهاند یا در توقیف بسر میبرند. با این حال
اکران «یحیی سکوت نکرد» تمام و کمال این دلتنگی را از بین برد و بار دیگر
معتمدآریا در قالب نقشی ظاهر شد که دیگر کسی را نمیتوان غیر از او قالب آن
تصور کرد.
به گزارش شهروند، معتمدآریا برای بازی در نقش عمه در این
فیلم موهای خود را کوتاه و با شمایلی کاملا متفاوت یکی از پیچیدهترین
نقشهایش به لحاظ شخصیتی را بازی کرده است. اولین تجربه کاوه ابراهیمپور
این روزها در سینماهای گروه «هنر و تجربه» روی پرده است و اکران فیلم،
بهانه خوبی بود تا در حاشیه یکی از نشستهای خبری فیلم به سراغ معتمدآریا
برویم و گفتوگویی با او درخصوص مسائل مختلف انجام دهیم.
در
سینمای جهان بازیگران معدودی مثل هلن میرن یا مریل استریپ وجود دارند که
بالا رفتن سن و سالشان باعث نشده از پیشنهادهای کاریشان کم شود و همچنان
پرکارند. در سینمای ایران هم شما نمونه بسیار خوبی برای این مسأله هستید و
با تمام محدودیتهایی که در این سالها با آن مواجه بودید و حتی بسیاری از
کارهایتان هم دیده نشدهاند اما باز هم پرکار هستید و پیشنهادات زیادی برای
بازی به شما میشود. به نظر خودتان این مسأله ناشی از چیست؟
البته
در تئاتر و سینمای ما هم از این دست بازیگران داشتهایم. نمونهاش خانم
جمیله شیخی یا خانم چهره آزاد هستند که تا آخرین روزهای زندگیشان بازی
میکردند. من هنوز خیلی زمان دارم تا به سن آن موقعهای استادهای خودم برسم
اما آنچه که باعث میشود یک بازیگر بتواند در این مسیر بماند
اعتمادبهنفسی است که در حرفهاش دارد و نه هیچچیز دیگر. من هنوز فکر
میکنم خیلی کار هست که باید انجام دهم و خیلی راههای نرفته وجود دارد که
باید آنها را طی کنم. ما چند بحث در بازیگری داریم: استار، سوپراستار و
بازیگر. اینها لزوما با یکدیگر یکی نیستند ولی کلا همیشه بازیگران باقی
خواهند ماند نه سوپراستارها. البته ممکن است یکی مثل خانم مریل استریپ یا
آمیتاب باچان در سینمای هند سوپراستار هم باشند ولی اول از همه بازیگرند و
اختلاف هنر بازیگری آنها با دیگران خیلی زیاد است. ضمن اینکه من هیچوقت
نمیخواهم عنوانم دو تا شود. یعنی هم بازیگر باشم هم کارگردان، یا هم
بازیگر هم تهیهکننده و خب شاید این مهمترین چیزی است که به آن اعتقاد
دارم. اینکه همیشه فقط یک بازیگر بمانم ولی سعی کنم بهترینش باشم. ضمن
اینکه بعید میدانم در سینمای ما همیشه برای من نقش باشد، خودم مدام تلاش
میکنم این چرخه را تغییر دهم، ٩٩درصد فیلمنامههایی که به دست من میرسد
یا ماجرای اعتیاد است یا ماجرای فحشا یا بزهکاری. هیچکس دریافتی از عمق
تاریخ نمایشی ما ندارد که بخواهد چیزی بنویسد. الان مشکل اصلی سینمای ما نه
کمبود بازیگر خوب است نه کمبود کارگردان خوب، مشکل ما نبود فیلمنامهنویس
خوب است. هیچکسی علاقهمند نیست برای من نقشی بنویسد، خب خودم باید دست به
کار شوم و مدام چرخه بازیگریام را تغییر دهم تا به تکرار نرسم.
مهمترین ویژگی شخصیت عمه در فیلم «یحیی سکوت کرد» چه بود که حضور در آن را پذیرفتید؟
یکی
از جاذبههای سناریویی که خواندم چندگانگی این شخصیت بود و نکته جالبتر
این بود که او در ارتباط با یک کودک قرار میگیرد. از سالهای دور به
شخصیتهای چندگانه علاقه داشتم. برخی شخصیتها در فیلمهایی که بازی
کردهام چنین خصوصیاتی داشت که البته بسیاری از آنها دیده نشد. شخصیت
چندگانه باعث میشود که شما در ظاهر قضاوتی را نسبت به او داشته باشید ولی
درونش چیز دیگری در جریان است. عمه، عاطفهای در ارتباط با اطرافیانش و
بهخصوص این بچه دارد که پشت یک لایه خشن ظاهری که به دلیل قضاوت همان
جماعت اطرافش به وجود آمده پنهان شده، این مسأله برایم بسیار جذاب و جالب
بود. اینکه بتوانم به جزییات درونی یک شخصیت ظاهرا خشن، منفی و به دور از
عاطفه بپردازم چالش خوبی برایم بود. با اینکه همه انسانها از این دست
پیچیدگی شخصیتی جذاب در خود دارند اما متاسفانه شخصیتها در فیلمنامههای
ما همیشه تک بعدیاند، اینجا شخصیت عمه چند بعدی بود و این مسأله برایم
اهمیت زیادی داشت.
سالها بود که
حضور شما را تا این اندازه نزدیک در کنار بچهها ندیده بودیم. حتی در فیلم
جدید کلاه قرمزی هم که ما به حضور شما در آن عادت کرده بودیم، حضور
نداشتید...
عدم حضورم در کلاه قرمزی به این دلیل بود که اجازه نداشتم بازی کنم.
شما واقعا رکورددار ممنوعالکار بودن شدهاید.
فکر میکنم درست است. (میخندد)
بگذریم.
همیشه در کارهایی که یک طرف ماجرا کودک بوده شما حضور بسیار موفقی داشتید،
مثل «مهرمادری»، «شهرموشها»، «کلاهقرمزی» و حتی سریال «گلپامچال»،
انگار یک حس کودکانه خاصی وجود دارد که در مواجهه شما با کودک آن حس متبلور
میشود. اولا چه اتفاقی میافتد که این حس به وجود میآید و ثانیا چرا
اینقدر کم در کارهای کودک حضور دارید؟
برای من کار با کودک یک
ویژگی مهم دارد. کودکان دلیلی برای بازیکردن ندارند و یک نوع شور و شعف
خالصی در آنها وجود دارد. منطقی پشت بازی کردن آنها نیست، نه میخواهند
پولدار شوند نه معروف. اکثر بچهها به شکلی کاملا اتفاقی وارد این عرصه
میشوند. اما تنها آنهایی ماندگار میشوند که هم شعور این کار را پیدا
میکنند (یا دارند) و هم ذاتا بچههای باهوشی هستند. من برای بازیکردن
انتخاب نمیکنم که دوست دارم با کودک بازی کنم یا بزرگسال، فقط سناریوهایی
که بازی میکنم گاهی شخصیت کودک در آنها وجود دارد و گاهی نه.
ماهان
نصیری بازیگر کودک این فیلم از اینکه در کنار شما بازی کرده خیلی خوشحال
است. با سن و سالی که دارد شاید چندان جایگاه شما در سینما را نمیشناسد
اما مدام درخصوص خصوصیات مثبت شما مثل مهربانی و داشتن اعتمادبهنفس حرف
میزند. این حرفها را از زبان حسین سلیمانی بازیگر «مهرمادری» هم به کرات
شنیدهایم. در مواجهه اولیهتان با بازیگران کودک چه میکنید که چنین
تاثیری بر آنها میگذارید؟
واقعا کار خاصی نمیکنم. تنها چیزی که
به آن اعتقاد دارم این است که کودک برای من انسانی است که فقط کمی قدش از
من کوتاهتر است. ضمن اینکه در بازیگری بچهها هستند که باید ما را
بپذیرند ما حق نداریم بگوییم آنها را نمیپذیریم. ماهان هم در این فیلم
پذیرفت که با من رابطه خوبی داشته باشد.
در
جشنواره سیوسوم دو فیلم از شما اکران شد که کارگردانان هر دو، جوانهای
کار اولی بودند. یکی «یحیی سکوت نکرد» به کارگردانی کاوه ابراهیمپور و
دیگری «بهمن» به کارگردانی مرتضی فرشباف. اولی کاملا درگیر داستان بود و
دومی خیلی به مقوله فرم اهمیت داده بود. دو وجه مختلف فیلمسازان جوان فعلی.
به نظر شما کدام یک بیشتر به درد سینمای ایران میخورد. داستانپردازی یا
فرمگرایی؟
واقعا نمیتوان تکلیف تعیین کرد. کاملا بستگی به
سناریو دارد. یک کارگردان دوست دارد به فرم توجه بیشتری کند. این سلیقه
اوست. به نظرم باید هر دو وجود داشته باشد و ترکیب درست فرم و داستان
ایدهآلترین شکل آن است. ولی درنهایت این سلیقه کارگردان است که برای
فیلمسازی کدام روش را انتخاب کند.
شما
بهعنوان یک بازیگر با تجربهای که دارید و درک شرایط مختلف سینمای ایران
در مقاطع گوناگون بهنظرتان در دورهای که هستیم کارگردانان به کدام سمت
بروند بهتر است؟
بیشتر و کمتر ندارد. در هر دورهای هر کسی احساس
کند میتواند اثر متفاوتی را ارایه کند باید آن را انجام دهد. فرقی هم
ندارد که در فرم باشد یا داستان.
بیش
از سه دهه میشود که در سینما حضور دارید. شرایط اجتماعی- سیاسی مختلف و
کاملا متفاوتی را تجربه کردهاید. اگر بخواهید نگاهی کلی به وضع سینمای
اجتماعی ایران بیندازید طی اینسالها به نظرتان چه تفاوتهایی در این
زمینه ایجاد شده؟ چقدر فیلم ساختن با موضوعات اجتماعی سختتر یا سهلتر
شده؟
بهنظرم سختتر یا سهلتر نشده، نگرش بیان آنها متفاوت شده
است. مثلا ما در سینمای اجتماعی یک زمان فیلمی مثل «اجارهنشینها» اثر
آقای مهرجویی را داریم که با اینکه ساختاری کمدی دارد اما از چارچوب محکم،
جذاب و دلنشینی برای مخاطب برخوردار است اما هر چه میگذرد این نگاه
اجتماعی به جامعه در هر قالبی که هست سطحیتر میشود تا جایی که امروز این
نگاه تنها به اتفاقات خیلی سطحی و سیاه جامعه میپردازد.
بهنظر شما چرا نگاه سینمای ایران در این زمینه چنین زاویهای پیدا کرده است؟
دلیلش حتما مسائل اجتماعی است که تاثیر خودش را بر مسائل فرهنگی هم گذاشته است.
یعنی هنرمندان در این اتفاق چندان مقصر نیستند؟
نه
نیستند. البته نمیخواهم بگویم که اصلا مقصر نیستند. ولی به هر جهت
هنرمندان ما به واسطه سیاستگذاریها و کنترل و چارچوبی که برای مسائل
فرهنگی ایجاد کردهاند باید در همان مسیر تعیین شده حرکت کنند و خیلی قادر
نیستند این چارچوبها بشکند و فراتر برود.
خب
بهنظر شما در این ٣٠سال آیا این سختگیریها و گذاشتن چارچوبهای سفت و
سخت موثر بوده؟ آیا هنوز هم نمیشود به هنرمندانی که در اینسالها کار
کردهاند اعتماد کرد؟
معلومه که باید به هنرمندان اعتماد کرد. چه
کسی را میتوان سادهتر و صادقتر از هنرمندان پیدا کرد. اتفاقا من خیلی
موافقم و دوست دارم که چارچوبهای مشخص وجود داشته باشد ولی چارچوبی که در
آن منع ابتذال وجود داشته باشد نه منع خلاقیت. دلیلی که خیلی از هنرمندان
ما نمیتوانند جلو بروند این است که در سالهای نه چندان دور نه منع
ابتذال، بلکه منع خلاقیت علت اصلی مشکلات آنها بود. اتفاقا جالب است که اگر
درست دقت کنید از یک جایی به بعد دریچههای ابتذال به وفور باز و یک نوع
بیفرهنگی اشاعه داده شد. حالا بهنظر میرسد که خدا را شکر دوباره این منع
فقط به سمت ابتذال درحال حرکت است نه خلاقیت.
سینمای
ایران در سالهای پس از انقلاب مسیر پرفرازونشیبی را تا امروز طی کرده
است. یکی از نگاههایی که در بین مدیران دولتی نسبت به هنرمندان-که
سینماگران بخش مهمی از آن هستند- وجود دارد و گاهی بهشدت موجبات حاشیه را
فراهم میکند این است که هنرمندان و اخصتر سینماگران انسانهایی متبختر با
تمایلات اپوزیسیونی هستند که هیچگاه حاضر نیستند در هیچ زمینهای اشکالات
خود را بپذیرند. بهنظر شما این نوع نگاه به جماعت هنرمند از کجا سر رشته
میگیرد؟
من فکر میکنم به این دلیل است که بخش عظیمی از مدیریت
فرهنگی ما به دست هنرمندان نیست. الان تازه هنرمندان به این نکته رسیدهاند
که کار عجیب و غریبی نیست اگر اموراتشان را خودشان در دست بگیرند. هیچ
اتفاقی هم رخ نمیدهد. هنرمند نمیخواهد کار سیاسی انجام دهد یا دیدگاه
سیاسی جلو ببرد. هنرمند میخواهد به جامعه آگاهی دهد تا سختیهایش را
راحتتر تحمل کند و نسبت به محیط اطرافش برخورد آگاهانهتری داشته باشد. با
دادن آگاهی نسبت به زندگی سهلتر، همزیستی مسالمتآمیزتر یا بیآزاری کمتر
اتفاق بدی نمیافتد، جامعه رو به رشد میرود و حتی کمک میکند که اقتصاد
بهتری هم داشته باشیم.
بهعنوان بازیگر بهنظرتان چه موضوعاتی باید در سینمای ایران بیشتر مورد توجه قرار گیرد؟
بهنظرم
مهم موضوع نیست بلکه مهم چگونگی ارایه آن است. به نظر من باید موضوعاتی
کار شود که دریافت و دقت کامل نسبت به ارایه آن موضوع وجود داشته باشد.
میتواند یک موضوع ساده راجع به حیوان باشد یا یک موضوع پیچیده درخصوص
فلسفه وجودی. آگاهی داشتن نسبت به موضوعی که قرار است درخصوص آن کاری انجام
دهید از همه چیز مهمتر است.
شما
ازآن دسته بازیگرانی هستید که همیشه یک پای کمپینها و حرکات خیرخواهانه
درخصوص مسائل و معضلات اجتماعی بودهاید. بهنظر شما جماعت هنرمند چقدر
باید خودش را موظف بداند که درخصوص مسائل و آسیبهای اجتماعی پیشقدم
باشد؟
بهنظرم در این زمینه هیچ اجباری برای کسی وجود ندارد. همه
جای دنیا هم برخی هنرمندان هستند که دوست دارند درخصوص مسائل و معضلات
اجتماعی سهیم باشند چون برد اجتماعیشان قویتر از آدمهای کمتر شناخته شده
است و بیشتر این سهیمبودنها هم برمیگردد به کارهای خیریه و امور
عامالمنفعه. برخی این اعتقاد را دارند که برای این مسائل وقت بگذارند و
برخی نه. نمیتوان کسی را در این زمینه مجبور کرد ولی شناختهتر بودن
هنرمندان باعث میشود که مردم بیشتر به حرکتهایی از این دست اعتماد کنند و
در آن مشارکت داشته باشند.
چه چیزی درون شما وجود دارد که باعث میشود همیشه در این راه حضور پررنگی داشته باشید؟
تربیت
خانوادگی. پدر من... (بغض فاطمه معتمدآریا در این لحظه شکست و چند لحظهای
به یاد پدرش اشک ریخت و سکوت کرد) پدر من رئیس ایستگاه آتشنشانی بود.
خیلی از آتشنشانیهای تهران را پدرم تاسیس کرده بود و اولین چیزی که به ما
در خانواده یاد داد این بود که میزان ارزش هر آدمی به اندازه کمکی است که
به دیگران میکند. این تربیت من است به همین دلیل هم در مسائل اجتماعی سعی
میکنم حضور پررنگی داشته باشم چرا که همیشه پدر و مادرم را درحال کمک به
دیگران دیدهام.
دلمان تنگ شده مثل سالهای اوج کاریتان در دهه هفتاد باز هم شما را در کارهای کمدی ببینیم.
خودم
هم خیلی دلم برای کار کمدی تنگ شده است. شنیدم آقای هنرمند قرار است یک
کار کمدی بسازد خیلی دلم میخواهد ببینم چه کاری قرار است انجام دهد. خودم
که خیلی دوست دارم کار کمدی انجام دهم ولی متاسفانه در این سالها از آن
جنس کمدیهایی که دوست دارم بازی کنم نه دیدم و نه نوشته شده است.
پس از همینجا اعلام کنیم یک نفر اگر کمدی خوب بنویسد میتواند روی بازی شما در آن حساب کند.
اگر خوب باشد، حتما.