arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۳۱۱۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۱۵ - ۱۹ فروردين ۱۳۹۰
در نشست نقد رمان «بهانه ای برای ماندن» نوشته حسن کریم پور عنوان شد:

حافظ، سعدی و فردوسی هم عامه پسند هستند

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پنجمین نشست از سری نشست های نقد آموت با موضوع نقد و بررسی رمان «بهانه ای برای ماندن» تازه ترین اثر حسن کریم پور، عصر پنج شنبه (18 فروردین) در نشر آموت بر گزار شد.

میثم نبی مجری و نویسنده در این نشست حضور داشتند. از دیگر چهره های حاضر در این نشست ر. اعتمادی و محمد مطلق بودند که به عنوان منتقد در جلسه سخنرانی کردند. نویسنده این رمان، پیش از این رمان مشهور «باغ مارشال» را در سه جلد منتشر کرده است و در حال حاضر مشغول نگارش جلد چهارم آن است. این اثر پر فروش پیش از این به صورت پاورقی در یکی از نشریات ایرانیان مقیم لندن منتشر شد و در حال حاضر در حال ترجمه نزد انتشارات پنگوئن است. انتشارات پنگوئن، علاوه بر ترجمه کتاب، آن را به آکادمی نوبل معرفی کرده است.

ر. اعتمادی، نویسنده پیشکسوت عامه نویسی در ابتدای این نشست تاریخچه ای از داستان های پاورقی و عامه پسند در ایران ارائه داد. وی در سخنانش گفت: رمان یک از عوامل پایه گذاری جامعه مدنی معاصر است. رمان با آغاز خود توانست به مردم عادی هویت بخشد. پیش از تولد این گونه ادبی، کتاب ها درباره پادشاهان و یا خدایان بود و مردم عادی در صفحات کتاب ها جایی نداشتند. برای نخستین بار ادبیات با خلق قهرمانانی از زندگی خود مردم تولد تازه ای یافت. به همین خاطر است که رمان در طول دوره حیات خود با مشکلات زیادی رو به رو بوده است. در این میان به خصوص سنت گرایان همیشه با رمان مشکل داشته اند زیرا مخاطب با رنج ها، دردها، کنش ها و واکنش های مردم عادی همراه می شود. از طرف دیگر رمان در تلاش است تابلویی از آینده ارائه دهد. با این حساب رمان نویسی در ایران پس از سال های 1320 رونق گرفت. البته پیش از آن هم تلاش هایی از سوی افرادی چون محمد علی جمالزاده انجام شد.

وی افزود: در حقیقت رمان برای ما نیست و از غرب آمده است. طبعا قواعد و اصول حاکم بر آن نیز وارداتی است. از زمان سال های دهه بیست به دلیل شرایط خاص اجتماعی و سیاسی ایران، که ناشی از حضور متفقین، ورود آثار تازه ادبی به کشور و همسایگی با کشور شوروی، ایدئولوژی حاکم بر کشور ما کمونیست بود. این ایدئولوژی چپ می خواست رمان در ایران بر اساس قواعد و باورهای کمونیسم قوام گیرد. عامل این حرکت هم حذب وابسته توده بود. بسیاری از نویسندگان در همان سال ها به خاطر منعکس نکردن این ایدئولوژی منزوی شدند و استعدادشان به هدر رفت. این نویسندگان یا مهر ابتذال خوردند و یا درباره شان توطئه سکوت اجرا شد.

ر. اعتمادی در ادامه به استقبال مردم از پاورقی ها در برهه های زمانی مختلف اشاره و تصریح کرد: ما پاورقی نویس هایی داشتیم که مردم آثارشان را مثل برگ زر می بردند. به عنوان مثال حسین قلی مستعان در مجله تهران مصور، «شهر آشوب» را می نوشت. زمانی که این پاورقی چاپ می شد شرایطی مانند زمان پخش سریال های پر مخاطب امروز بر جامعه حکم فرما می شد. امروز می بینیم که زمان پخش قسمت های پایانی این سریال ها، شهر خلوت می شود. در آن زمان نیز مردم با شور و حرارت خاصی مجله را می خریدند و داستان را پیگیری می کردند.

بزرگان پاورقی نویس ادبیات دنیا

«ر. اعتمادی» درباره منتقدان این شیوه ادبی نیز گفت: بسیاری از کسانی که بدون مطالعه کتاب های عامه پسند، مهر ابتذال بر آن می زنند هنوز همان کسانی هستند که آبشخورشان از عقاید دهه بیست است. بسیاری از منتقین کشور را می شناسم که بیش از بیست سال است تنها درباره 5 نویسنده می نویسند، گویا که دیگر نویسندگان ایران، اصلا وجود نداشته باشند. اگر ملاک استقبال مخاطب باشد بنابراین اصطلاح تحقیر آمیز عامه پسند را می توان درباره حافظ، سعدی و فردوسی نیز به کار برد. پیش از این نیز گفته ام نویسندگان بزرگی همچون داستایوسکی، بالزاک، ویکتور هوگو، رومن رولان و ارنست همینگوی پاورقی نویس بوده اند. زیرا نویسنده باید چنان قدرتی داشته باشد که بتواند انبوهی از مردم را به دنبال خود بکشد. به عقیده بنده نویسنده ای که نتواند مخاطب داشته باشد نویسنده نیست. او تنها در حال تجربه است. به عنوان مثال یک نفر می تواند در نقاشی نیز تجربه کند.



این حرکت تجربی می تواند موفق شود و یا نشود. به هر حال با آن برداشت اولیه که ایدئولوژی در ایران متولی ادبیات شد ما گرفتاری های زیادی در رمان پیدا کردیم که هنوز با آن دست و پنجه نرم می کنیم. همه جریان های کشور اعم از راست و چپ از نویسندگان می خواهند که در خطر فکری آن ها رمان بنویسند و اگر این کار نکند حتی با وجود صد بار تجدید چاپ، آن را در تعریف رمان نمی گنجانند. این موجب شده که رمان روز به روز قدرتش را در جامعه ما از دست بدهد. خیلی غم انگیز است که بهترین رمان های ایرانی، در شمارگان 1500 چاپ می شود. آن هم در یک کشور 75 ملیونی که 5 ملیون دانشجو دارد.

ادبیات ایران متاسفانه متولی دارد

«ر. اعتمادی» ادامه داد: برخی بهانه می آورند که فروش اندک کتاب در کشور ما ناشی از ورود اینترنت است. این بهانه خوبی نیست. مگر در کشور های دیگر اینترنت وارد زندگی مردم نشده است. در اروپا و امریکا هر روز ابتکارات تازه ای برای فروش کتاب به کار برده می شود و بسیار کتاب فروشی ها نقش کتابخانه را نیز ایفا می کنند. مشکل اساسا از اینجاست که ادبیات در کشور ما متولی دارد و هر جریانی تنها آن چه را که خود می پسندد به عنوان رمان می پذیرد. بنده به عنوان یک نویسنده باید یک کتاب بنویسم و منتشر کنم. حالا مردم یا از آن استقبال می کنند و یا نمی کنند. اگر مخاطب از آن استقبال نکند، کتاب می میرد. هیچ کس نباید بیاید بگوید این کتاب مبتذل است و نباید چاپ شود. حالا ممکن است کسی از ضوابط اخلاقی جامعه پا فراتر گذارد و یا مطلبی بنویسد که به وحدت ملی آسیب برساند. در این گونه مواقع دادگاه است که تصمیم می گیرد کتاب نباید دیگر چاپ شود و یا ناشر آن باید جریمه شود. متاسفانه ما عادت کرده ایم دیگران را بکوبیم و به خود اجازه می دهیم درباره هر مساله ای اظهار نظر کنیم. بسیاری از روزنامه نگارانی که علیه من نقد نوشته اند حتی کتاب هایم را نخوانده اند.

او در ادامه ترویج مطالعه را بزرگترین دستاورد این گونه از رمان دانست و تشریح کرد: موضوع دیگری که این روزها مطرح می شود این است که رمان باید درسی داشته باشد. رمان به خودی خود یک درس است. اگر رمان «هری پاتر» را بنده می نوشتم، به من ایراد می گرفتند که قصد دارم مکاتب جادو گری را میان مردم ترویج دهم. اما همین کتاب در جهان ملیارد ها فروش رفته و همین منتقدانی که علیه عامه نویسی نقد منتشر می کنند، روز انتشار آن صف می ایستند.


زمینه تولد رمان، سنت اعتراف در غرب است

در ادامه این نشست، محمد مطلق، منتقد و روزنامه نگار ضمن اشاره به تعریف درست «ر. اعتمادی» از مفهوم رمان، گفت: گسترش رمان مرهون افزایش قشر تحصیلکرده جامعه است. نگاه این قشر به تاریخ، نگاهی تهدید آمیز بود. به هرحال تا آن زمان تاریخ، پرچم طبقه فئودال بوده است و طبقه متوسط تحصیل کرده نگاهش به چنین تاریخی توام با شک و تردید بوده است. حاکمان اگر شکست خورده اند، تاریخ را به گونه ای نوشته اند که به التیام ناکامی شان بپردازد. اگر هم پیروز شده اند، در گزارش پیروزی شان اغراق کرده اند. عامه مردم در تکوین تاریخ هیچگاه نقشی نداشتند. نخستین بار این نقاشان بودند که به زوایای پنهان زندگی آن طبقه نفوذ کردند. البته در این نقاشی ها حاکمان همیشه بر روی تخت کشیده شده اند و قسمت های خصوصی زندگی آن ها به هیچ وجه سوژه کار نقاشان نبوده است. نویسندگان اما پا را فراتر گذاشتند. به همین خاطر است که عده ای معتقدند وقتی به یک جامعه بی طبقه و فراصنعتی برسیم، رمان خواهد مرد.

مطلق ادامه داد: رمان، یک سنت غربی است زیرا این گونه هنری مبتنی بر اعتراف است و شما اگر بخواهید به زوایای پنهان اندیشه و حس یک نفر نفوذ کنید باید از او اعتراف داشته باشید. رمان از دو حال خارج نیست و نویسنده یا در حال واکاوی دیگران است و یا اعتراف به خود. شاید این به این خاطر است که فرهنگ غرب به واسطه اعتراف در کلیسا مبتنی بر سنت اعتراف است. شرق این اعتراف را نمی پذیرد زیرا فرهنگش مبتنی بر پنهان کاری و تقیه است. «لویی اشتراوس» هم معتقد است تفاوت غرب و شرق در میزان قدرت اعتراف است.

ساختار ضعیف مشخصه اصلی رمان است

این منتقد درباره ساختار رمان گفت: مدتی قبل مصاحبه ای از یک نویسنده امریکایی می خواندم که در آن گفته بود: رمان اساسا ساختار ضعیفی دارد. این برایم جالب بود. فورستر نیز معتقد است رمان یک توده بی شکل است. یعنی ما آن وسواسی که می توانیم درباره ساختار شعر داشته باشیم را در رمان نمی بینیم. فورستر ادامه می دهد این توده بی شکل مانند یک توده بی شکل است که دو رشته کوه آن را محصور کرده اند. یکی از رشته کوه ها شعر است و دیگری تاریخ. درواقع شعر و تاریخ در دو سر نمودار روایت ایستاده اند و رودخانه هایی از آن ها به دشت بی شکل رمان جاری می شود که گاهی حتی می تواند آن را تبدیل به باتلاق کند.


مطلق در ادامه به اظهار نظر «جیمز جویس» درباره هدف رمان نیز اشاره و تصریح کرد: جویس می گوید که تصمیم دارد تاریخ اخلاقی کشورش را بنویسد. شما وقتی از واژه بسیار گسترده تاریخ اخلاقی استفاده می کنید قطعا ساختار برایتان معنای زیادی ندارد. یا حتی بالزاک در جایی می گوید پروژه ای برای خود تعریف کرده که ضمن آن می خواهد دائره المعارف اخلاق و رفتار جامعه فرانسه را تدوین کند. البته بعدها بالزاک اشاره می کند که در این پروژه شکست خورده است.

محمد مطلق ساختار ضعیف را مشخصه رمان دانست اما خاطر نشان کرد: باید در این باره بحث کرد که اساسا «ساختار ضعیف» به چه چیزی گفته می شود. ساختار ضعیف به اعتقاد من یعنی رمان های داستا یوسکی. اگر ما امروز بخواهیم با آن وسواس های ساختاری که داریم، «برادران کارامازوف» را بررسی کنیم باید خیلی از فصل ها را حذف کنیم. اما داستا یوسکی تجربه زندگی را به ساختار ترجیح می دهد. مقصود از ساختار ضعیف این است که نویسنده خیلی از وسواس های نوشتاری را کنار بگذارد تا تجربه مورد نظر ثبت شود.

نگاه کریم پور به رمان سهل انگارانه است

این منتقد میزان وسواس ساختاری در نوشتن را مانند آرسنیک در پزشکی توصیف کرد و توضیح داد: توصیه نگاه به رمان از نقطه نظر ساختار ضعیف به میزان وسواس نویسنده بستگی دارد. به عنوان مثال نویسنده ای مثل جویس که به نوشته اش بسیار وفادار است و طوری می نویسد که گویا در حال خود کشی است، باید بپذیرد که ساختار رمان از اسا ضعیف است. این برای او مفید است. اما برای کسی که به موضوع رمان سهل انگارانه نگاه می کند، این موضوع سم است و مثل میزان زیاد آرسنیک کشنده است. حسن کریم پور از دسته دوم است و هیچ گاه نباید این جمله را بشنود زیرا اساسا نویسنده سهل انگاری است.

مطلق تصریح کرد: من به قوانین معتقد هستم. اگر قاعده ای برای نوشتن وجود نداشته باشد سنگ رو سنگ بند نمی شود. ولی این که نویسنده ای قوائد را بشکند با این موضوع که از اساس آن ها را نشناسد دو موضوع مختلف است. زمانی یک شاعر عروض را نمی داند و به همین خاطر سپید می نویسد. در مقابل زمانی هم هست که ما با نیما روبه رو هستیم که از اساطیر علم عروض در زمانه ما است اما پا را از آن فراتر می گذارد و خارج از قوائد عروض می نویسد.

این منتقد همچنین استفاده از زبان ژورنالیستی را در رمان عیب محسوب نکرد و گفت: اگر نویسنده بخواهد زبان داستان را به سمت زبان ژورنالیستی ببرد این برای او عیبی محسوب نمی شود. زبان ژورنالیستی یعنی یک زبان شسته رفته، بدون استفاده از صفت و استعاره. «گوستاو فلوبر» در جایی می گوید، صفات و استعاره ها مثل شپش از سر و کول «مادام بوآری» بالا می روند و باید وقت بگذارم تا آن را تمیز کنم. یا مثلا همینگوی در جایی می گوید در این دو سالی که پاریس بودم، از «ازرا پاوند» خیلی چیز ها یاد گرفتم. به شهادت کتاب « پاریس جشن بی کران» دو چیز است. یکی این که درباره چیزی که بلدم بنویسم و دیگر این که صفت به کار نبرم. این یعنی نزدیک شدن به زبان روزنامه نگاری.

نثر زیبا به تنهایی هنر نیست

وی درباره نثر رمان «بهانه ای برای ماندن» نیز گفت: چه در سنت عمومی جامعه ما و چه در جریان های خرده روشن فکری، نثر را به معنای مطلق کار هنری می پندارند که این به نظر بنده اشتباه است. به عنوان مثال در عامه جامعه می گویند «فلانی دست به قلم خوبی دارد". این یعنی نفی عناصر داستانی، روایت، جهان بینی و هستی شناسی. یعنی یک نفر فقط بلد است بنویسد و این که پشت این نوشته چه چیزی است مهم نیست. باید پشت نوشته داستان باشد و پشت داستان اصول زیبایی شناسی رعایت شود و پشت اصول زیبایی شناسی نیز یک جهان بینی نهفته باشد. رمان مانند ساختمان است. شما در این ساختمان، ستون ها، ملات و دیگر اجزای اساسی ساختمان را نمی بینید و تنها دکور و نمای نهایی ساختمان به چشم می آید. اگر ساختمان از هر دو جنبه اجزای سازنده و نیز دکور و نما ضعیف باشد این یک فاجعه است. در برخی مواقع بنیان اثر خوب است ولی نمای آن زیبا نیست. عکس آن هم در داستان ممکن است.

محمد مطلق در ادامه با اشاره به روایت داستان از زبان چند راوی نیز گفت: راوی این داستان اول شخص است. همان طور که راوی سوم شخص به ما این اجازه را می دهد که تسلط بیشتری بر روایت داشته باشیم، راوی اول شخص نیز به نوبه خود جنبه نمایشی تری به یک رمان می دهد. این نوع روایت به زمان حال نزدیک تر است. «من» نشان از حضور دارد و این یعنی درام. درام با روایت فرق دارد. خبر، احادیث و رمان ها جز روایت ها محسوب می شوند ولی تئاتر روایت نیست و درام است. زیرا هر اتفاقی که قرار است بیوفتد روی صحنه می افتد. راوی سوم شخص الزاما از گذشته روایت می کند و نه حال. یکی از کاستی های شیوه روایت اول شخص این است که راوی متهم به دروغ گویی می شود. خواننده از خود می پرسد: این نظر راوی است و من چرا باید آن را باور کنم؟ البته مگر این که آن من راوی خارج از اثر آن قدر بزرگ باشد که مخاطب گفته اش را قبول. مثلا سارتر در «تهوع» می گوید: وقتی دستگیره را در دست گرفتم، سرد بود و چندشم شد. ما این را قبول می کنیم زیرا شخصیتی مثل سارتر گفته است. اما وقتی کریم پور همان اول داستان می گوید از بوی قلیان بدم می آید این موجب پس زده شدن مخاطب از رمان وی می شود. در رمان «بهانه ای برای ماندن» مرز «من» راوی و «من» نویسنده بسیار به هم نزدیک شده است. وقتی نوینسده قرار است خود راوی باشد باید بسیار احتیاط کند تا درباره چیزی قضاوت ارائه نکند. راوی من اگر صادق باشد، الزاما فراموشکار است. یعنی در واقع راوی نمی تواند ماجرایی از بیست سال گذشته را روایت کند، در حالی که همه جزئیات آن را به یاد دارد. در جایی نویسنده این رمان نام تمام افرادی که برای کار ثبت نام می کنند با تخصصشان را روایت می کند. هیچ حافظه ای نمی تواند تا این حد جزئیات را به خاطر بسپارد. در کتاب دا هم این اتفاق افتاده است. در جایی راوی جزئیات نام و لباس افراد را تعریف می کند. در حالی که این حادثه سی سال قبل اتفاق افتاده. مخاطب به سرعت با خود می گوید خانم راوی شما داری به من دروغ می گویی.


گاهی از سرنوشت قهرمان هایم تعجب می کنم

«حسن کریم پور» در پایان گفت: کسی که داستان را تعریف می کند من نیستم بلکه شخصیت های داستان من هستند. این شخصیت ها نیز با توجه به شرایط اجتماعی و سطح سواد خود داستان زندگی شان را تعریف می کنند. من نمی تواند سواد خودم را وارد گفته های این افراد بکنم. هیچگاه نمی دانم در ادامه چه به سر قهرمان هایم می آید و گاهی خودم از سرنوشت آن ها تعجب می کنم.



ر. اعتمادی نیز گفت: رمان باید فرم و محتوای خوب را توامان داشته باشد. من کتاب «شب ایرانی» خود را برای مرحوم جمالزاده نوشتم، نقدی که وی درباره اثر من نوشت در روزنامه اطلاعات چاپ شد زیرا خطاب آن به تمام نویسندگان بود. وی گفته بود نویسندگان نباید دیالوگ را به لهجه خاصی بنویسد و باید از فارسی معیار استفاده کرد تا همه فارسی زبانان آن را بفهمند. البته بسیاری نویسندگان این نظر را قبول ندارند. اما باید این موضوع را در نظر داشت. آقای کریم پور مشکلات و روابط خانوادگی را به خوبی تجسم بخشیده است. اما ایرادی که به رمان آقای کریم پور وارد است و من آن را پیش از این در جمع برخی نویسندگان زن هم بیان کردم، بیان گزارشی صرف است. باید توجه کرد که رمان ادبیات است و نیاز به زبان فاخر دارد. غروب یک پدیده ثابت است ولی آن غروبی که در داستان می آید باید با شرایط روحی قهرمان هماهنگ باشد و به طبع توصیف آن نیز متفاوت است. یکی از وظایف رمان این است که به توصیف و انتقال زیبایی بپردازد و هنر نویسنده نیز در همین است.

در ادامه این نشست محمد مطلق نیز پس از نقد مفصل خود، حُسن رمان را صداقت آن دانست و گفت: نویسنده در این رمان قصد تقلب نداشته است و می توان به داستان او اعتماد کرد. در ادبیات خرده روشنفکری ما گاهی داستان کوتاه دویست کلمه ای را به نام رمان تحویل مخاطب می دهند. یعنی آن گستره تجربه ای که آدم از یک رمان انتظار دارد در آن پیدا نمی شود.

شخصیت های داستان از تیپ فراتر رفته اند

میثم نبی، نویسنده و مجری این جلسه نیز گفت: در برخی قسمت های داستان روایت از تصویر سازی پیشی گرفته است. اگر در جایی مثل صحنه های سیستان و بلوچستان نویسنده بیشتر به ترسیم فضای نا مانوس می پرداخت مسلما نتیجه بهتری می گرفت. البته چون روایت تک خطی است، گره افکنی بیشتری را در طول رمان می طلبید. مثلا در قسمتی که مربوط به گروگان گرفته شدن قهرمان است تعلیق و کش مکش کافی وجود ندارد.

وی ادامه داد: شخصیت های این رمان در تیپ باقی نمانده اند و می بینیم که شخصیت آدم ربای داستان با این که یک شخصیت منفی است در جاهایی از داستان تعصبات قومی و قبیله ای و اعتقادات خود را بروز می دهد.

نبی در پایان سخنش گفت: این اثر زمینه مطالعات فرهنگی بیشتری دارد.

نویسنده رمان «بهانه ای برای ماندن» گفت: هدفم از نوشتن این رمان ترسیم روابط بین خواهر و برادر بود. زیرا معتقدم این روابط خانوادگی باید صمیمانه تر شود.

رمان «بهانه‌اي براي ماندن» نوشته «حسن کریم پور» در 342 صفحه با قيمت 7000 تومان بهمن‌ماه سال گذشته از سوي نشر آموت به چاپ رسيده است. از این نویسنده به زودی رمان «خانه روبرو» در نشر آموت منتشر می شود.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
1
1
خوب
نظرات بینندگان