arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۳۲۸۳
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۱۵ - ۲۱ فروردين ۱۳۹۰

لیلی با من است!

داریوش سجادی: تراژدی «کشتی مرمره» و حمله غیرانسانی ارتش اسرائیل به این کشتی یکی از اثرگذارترین کارت هائی بود که آنکارا از آن طریق توانست پایمردی عملی خود در دفاع از مردم فلسطین در غزه را «جلوتر از ایران» برای مسلمانان خاورمیانه بنمایش بگذارد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ششم فروردین ماه جاری «رادیو زمانه» با اتکای بر این پیش فرض که: «علی‏رغم حمایت‏های آشکار و محکم دولتمردان ایران از فلسطین، دولت ترکیه و شخص طیب اردوغان، می‏رود تا نقش محوری را در این مناقشات برعهده بگیرد.» چرائی محوریت یافتن نقش ترکیه در مناقشه اعراب و اسرائیل را با «عباس عبدی» مورد بحث و پرسش قرار داده.
 


آقای عبدی در پاسخ ضمن صحه گذاشتن بر جایگزینی «آنکارا ـ تهران» در مناقشه خاورمیانه دلیل این جابجائی را معلول دو عامل تلقی کرده اند:

ـ قالب بودن وجه حمایت دولتی از مردم فلسطین در ایران

ـ ورود ترکیه به مسئله فلسطین با گفتمان مورد پذیرش دنیا.

هر چند برخی از تحلیل گران سیاسی همچون آقای عبدی معتقدند پیرو سیاست ورزی متعارف و حساب شده دولتمردان ترک، ترکیه اکنون موفق شده علم مبارزه با اسرائیل را از تهران به آنکارا منتقل کرده و خود را جلوتر از ایران در خط مقدم مبارزه با اسرائیل تعریف کند. اما شخصاً ضمن پذیرش چنین واقعیتی بر این باورم که این امر قبل از آنکه محصول حزم و فراست دولتمردان ترکیه باشد ناشی از دوراندیشی و خواست و تمایل استراتژیست های اسرائیلی است که تعمداً و به ظرافت در صدد گرفتن علم مبارزه «تهران با تل آویو» و دادن آن به پایوران حکومت در آنکارا بر اساس تئوری «دشمن متعارف» می باشند.

اسرائیل تا قبل از پدیده انقلاب اسلامی، تجربه موفق «دشمن متعارف» را در مبارزه با «ناسیونالیسم عرب» از سر گذرانده بود.

با توجه به تجربه قبلی و موفق اسرائیل در تقابل با «دشمن متعارف عربی» که اولاً فارق از تضاد آنتاگونیستی با تل آویو بوده و ثانیاً با پذیرش نظم تعریف شده بین المللی آن درجه از استعداد را داشت تا در زمان مقتضی ضمن برآورد «هزینه ـ فایده» تن به «کمپ دیوید» بدهد! طبیعتاً امروز نیز ترجیح اسرائیل آنست تا در صورت امکان بتواند پتانسیل های ضدیت با خود در منطقه خاورمیانه را از جانب گزینه «ایران ایدئولوژیک و سازش ناپذیر» متوجه گزینه «ترکیه سکولار و متعارف در نظام بین الملل» کند.

دولتمردان تل آویو با چنین رویکردی در صدد آنند تا در صورت امکان توجه مسلمانان منطقه را که طی 30 سال گذشته چشم امید شان به الگوی حکومتی ایران و رویکرد سازش ناپذیرش با موجودیت اسرائیل بوده معطوف به نظام سیاسی ترکیه کرده و الگوی کشورداری سکولار از نوع آنکارا را به مسلمانان منطقه پیشنهاد کنند.

بر این مبنا چنانچه ترکیه و مدل حکومتی اش بتواند در منطقه و در مقابل ایران الگو شود این امر بمعنای الگو شدن حکومتی است که علی الظاهر هم «اسلامی» است و هم «دمکراتیک» است. در عین حالی که متعارف نیز هست و در زمان مقتضی استعداد و آمادگی نشستن پشت میز مذاکره با اسرائیل را نیز دارد.

طبیعتاً چنین حکومتی برای تل آویو بمراتب ارجحیت بر جمهوری اسلامی دارد که با رویکردی ایدئولوژیک از اساس منکر مشروعیت و موجودیت دولت یهود است. تنها مشکل اسرائیل در الگو شدن ترکیه در مقابل ایران، خالی بودن پیشینه عملی مبارزاتی آنکارا در مقابل ایرانی است که طی 32 سال گذشته حجم و هزینه سنگینی از سیاست خارجی اش را صرف رویاروئی با اسرائیل کرده و اکنون این توفیق را یافته تا با تاسی از آموزه های انقلاب اسلامی، «حزب الهی» را در کنار مرزهای اسرائیل بپروراند که در جنگ 33 روزه تمامیت ارتش تا بن دندان مسلح و قدرتمند تل آویو را زمینگیر سلحشوری ایدئولوژیک و آرمانخواهانه وشهادت طلبانه اش کند.

اسرائیل برای پر کردن این خلاء و جبران عقب ماندگی ترکیه از ایران، چاره ای نداشته و ندارد تا با گشاده دستی برای آنکارا مشروعیتی بیشتر و فراتر از ایران «ابتیاع» کند.

طبیعتاً مدل حکومتی ترکیه زمانی در عرصه ضدیت با اسرائیل قابل عرضه در مقابل جمهوری اسلامی ایران خواهد بود تا بتواند عملاً نقشی جسورانه تر از ایران را در مقابل تل آویو و در منظر مسلمانان منطقه ایفا کند.

تراژدی «کشتی مرمره» و حمله غیرانسانی ارتش اسرائیل به این کشتی یکی از اثرگذارترین کارت هائی بود که آنکارا از آن طریق توانست پایمردی عملی خود در دفاع از مردم فلسطین در غزه را «جلوتر از ایران» برای مسلمانان خاورمیانه بنمایش بگذارد.

تنها نکته مبهم در «تراژدی کشتی مرمره» تصنعی بودن آن است.

اساساً آنچه که اسرائیل را طی تمامی دوران گذشته در مواجهه با دشمنانش در منطقه روئین تن کرده حمایت سنگین آمریکا از آن بوده است.

بر همین مبنا تحت هیچ شرایطی نمی توان حمله اسرائیل به کشتی مرمره را در چارچوب «منافع ملی اسرائیل»! فهم کرد.

قهراً این امر پنهانی برای دولتمردان اسرائیل نبود که حمله نظامی به یک کشتی حامل کمک های انساندوستانه برای مردم غیر نظامی غزه، آن هم در آب های بین المللی و با شیوه ای خشن و جنایت آمیز که منجر به کشته شدن شهروندان ترکیه شود، امری بغایت هزینه زا در افکار عمومی و کریدورهای سیاسی خواهد شد که اسباب ترشروئی جامعه جهانی علیه اسرائیل را با دُزی بالا فراهم می کند.

تنها توجیه منطقی چنین توحش نامتعارفی را می توان در چارچوب «پروژه خلق اعتبار» برای ترکیه محسوب کرد تا از آن طریق تل آویو بتواند ضمن برخوردار کردن ترک ها از پیشینه مبارزاتی با اسرائیل، کفه آنکارا را در مقابل ایرانی که خود را در خط مقدم مبارزه با اسرائیل تعریف کرده، سنگین تر کند.

در غیر این صورت افکار عمومی از این حق برخوردار خواهد بود تا طعنه نظامی گنجوی را خطاب به ترک ها بازخوانی کنند که:

اگر با من نبودش هیچ میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی

در واقع اسرائیل می توانست با چنین ترفندی، قرینه همان کاری را انجام دهد که ایرانی ها 30 سال پیش تر با اشغال سفارت آمریکا موفق به انجام آن شده بودند.

اهمیت روانی اشغال سفارت آمریکا در آن بود که تعدادی جوان دانشجوی مذهبی از دل یک انقلاب اسلامی و با زعامت یک رهبر دینی، نظام دو قطبی جنگ سرد را به چالش کشیدند.

نظامی که در آن کمونیست ها خود را در خط اول مبارزه با جهان سرمایه داری تعریف کرده و در این میان برای مذهب نقش افیون توده ها را تعریف می کردند که در تحلیل نهائی در خدمت جهان سرمایه داری قرار خواهد گرفت.

با اشغال سفارت آمریکا بود که اینک مذهبیون در کارنامه عملی خود از این اعتبار برخوردار شدند که بسیار جلوتر از کمونیست ها به مصاف عملی با جهان سرمایه داری رفته و بالتبع موفق به انتقال پرچم مبارزه با آمریکا از مسکو به تهران شدند.

تنها پازل نامانوس در «پروژه کشتی مرمره» در قیاس با حماسه «اشغال سفارت آمریکا» تصنعی بودن آن بود.

موافقان و مخالفان اشغال سفارت آمریکا در این نکته اتفاق نظر دارند که آن واقعه توسط جوانان مذهبی و با گرایشات ناب اسلامی و استظهار به حکومتی انقلابی شکل گرفت. اما نکته محل مناقشه در طلایه داری امروز ترکیه در مصاف با اسرائیل «مخنث بودن رویکرد مذهبی حکومت ترکیه» است.

هر چند در جدول تقسیمات حکومتی، دولت ترکیه «دولتی دینی» تعریف شده اما بواقع دولت و حکومت در ترکیه را به همان اندازه می توان دینی تلقی کرد که امروز قاطبه شهروندان در آمریکا را مذهبی می دانند.

اینکه به کرات گفته شده و به درستی نیز گفته شده که علی رغم حکومت سکولار در آمریکا «بدنه اکثریتی شهروندان در آمریکا ملتی مذهبی و پیرو مسیحیت و مقید به مسیحیت اند» ادعائی بغایت برخوردار از صحت است اما هیچکس کمترین حرفی از غلظت و ماهیت «این دین» و «آن دین ورزان» نمی کند.

در واقع مسیحیت موجود در آمریکا و عموم کشورهای مسیحی آنقدر رقیق شده که اینک بود و نبودش علی السویه است و هیچ آبی از چنین دینی گرم نمی شود. مسیحیتی که امروز صرفاً محدود شده به «انجام غسل تعمید» و «یکشنبه ها به کلیسا رفتن» آن هم بیشتر بمنظور دادن اعانه جهت استفاده از فرصت Tax Deductible و کسر هزینه از درآمد و تقلیل مالیاتی!

طبیعتاً از دل چنان مسیحیت مخنث شده ای نباید و نمی توان توقع داشت فریاد اعتراضی عدالت خواهانه و ظلم ستیزانه از جنس فریادهای عیسی بن مریم در مقابل قیصر شنید. چنین مسیحیت مخنث و بی خاصیتی است که به دولتمردان آمریکا این اجازه را می دهد تا با فراغ بال به هر عمل غیراخلاقی و غیر انسانی و زیاده خواهانه ای در داخل و خارج آمریکا اهتمام بورزند و هیچ صدای اعتراضی از جانب دین ورزان مسیحی در آمریکا بلند نشود.

ایضاً جنس اسلام موجود در حکومت ترکیه نیز از جنس همان اسلام سکولاری است که توان گرم کردن هیچ آبی را ندارد. نوعی اسلام آنتروپومورفیزم و آئینی و شعائری که صرفاً به درد مراسم بزم و سلام می خورد.

بر همین اساس است که باید و می توان با این بخش از اظهارات آقای عبدی همدلی داشت که حمایت دولت ترکیه از مردم غزه، فارغ از معنائی ایدئولوژیک بوده و برخوردار از معنائی سیاسی و انسانی است. لذا قابل توقع خواهد بود تا کُنش عاری از سویه های ایدئولوژيک در بزنگاه مقتضی بتواند مُبدل به «ابزار معامله» در مواجهه با حقیقت و باطل شود.

طبیعتاً چنین رویکردی در سیاست، منجر به همان فرجام محتومی برای «حقیقت» خواهد شد که سالها پیش تر توسط «محمد جواد لاریجانی» که علی الظاهر در جبهه سیاسی مقابل آقای عبدی قرار دارند، به شکل زیر نسخه پیچی شود:

«حقیقت در سیاست برعکس علوم و فلسفه که مطلق است، یک امر اعتباری است و وقتی که حقیقت قراردادی و اعتباری می شود در آن حالت می توانیم برای حقیقت پیشنهاد داشته باشیم»! *

در مجموع می توان چنین استنباط کرد دولت اسرائیل با خلق «پروژه کشتی مرمره» کوشید از سوئی ایران را در بحران خاورمیانه بنفع ترکیه منزوی کند و با محوری کردن نقش ترکیه، الگوی حکومتی آنکارا را در مقایسه با ایران موفق نشان دهد که با اتکای بر سکولاریسم توانسته قهرمانانه تر از ایران با اسرائیل گلآویز شده و محتملاً در آینده ای مطلوب با ایشان پشت میز مذاکره نیز نشسته و به فرجامی مرضی الطرفین نیز برسد.
داریوش سجّادی
20/فروردین/90
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ـ مصاحبه دکتر محمد جواد لاریجانی با روزنامه رسالت ـ سوم مهر ماه 67
 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوماً دیدگاه خبرگزاری انتخاب نیست
نظرات بینندگان
انتشار یافته:
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۵
jalal
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۲/۰۵
0
1
eee. Mr. sajjadi you were absent for nearly two years after presential election in iran.can you please write an article about what happened in iran in last two years. To be honest we do not care any more about Israel and Palestine
اوختای بابایی
|
Canada
|
۲۰:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۰۵
0
0
آقای سجادی آیا ما آذربایجانیهای ایران هم به اندازه فلسطینی ها و اسرائیلی ها برایتان مهم هستیم که از حقوق مدنی ما هم صحبت بکنید؟ آیا آموزش به زبان ترکی هم غیراسلامی است یا شما غیراسلامی اش کرده اید؟
با تشکر
نظرات بینندگان