پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : هفدهم ربیعالاول میلاد مسعود پیامبر رحمت به روایت شیعه و دوازدهم همین ماه میلاد آن حضرت به روایت اهل سنت است و فاصله میان این دو روز «هفته وحدت» نامیده شده است. بدیهی است که این نامگذاری معلول یک ضرورت و نیاز اجتماعی سیاسی بوده و صرفاً جنبه صوری و تشریفاتی نداشته است. به بیان دیگر، نظام ما این ضرورت را احساس کرده که اختلاف و تفرقه میان مسلمانان و خصوصاً اهل تسنن و تشیع یک توطئه استعماری است که استعمارگران خواب آن را از دهها و بلکه صدها سال پیش دیده و نقشههای شوم خود را جهت تعبیر این خواب کشیدهاند. ضربالمثل معروف «تفرقه بینداز و حکومت کن» بهترین مصداق خود را در این قضیه نشان داده و عملاً شاهد بودهایم که چگونه استعمار قدیم و جدید، با این حربه کاری دمار از روزگار مسلمانان درآورده است. تجزیه کشور بزرگ عثمانی به کشورهای کوچک از طریق تحریک تعصبهای مذهبی و نژادی و سپس مستعمره نمودن این قطعات جداشده از پیکر واحد اسلامی، یک نمونه آشکار و گواه زنده این واقعیت تلخ به شمار میآید. در شرایط حاضر نیز رشد گروههای تکفیری داعش و امثال آن که به سان خنجری از پشت به قلب مسلمانان فرو رفتهاند، محصول چنین دسیسه خائنانهای است.
پس آنچه مسلم و قطعی است این است که دشمنان قسم خورده اسلام پس از تجربه انواع روشها به این نتیجه رسیدهاند که تنها راه تضعیف امت اسلامی و اجرای طرحها و برنامههای توسعه طلبانهشان، پاشیدن بذر تفرقه و تحریک احساسات مذهبی است. بنابراین باید دید که پادزهر این زهر هلاهل و سمّ قاتل چیست و چگونه میتوان نقشههای شوم استکباری صهیونیستی را در این باب خنثی نمود. این واقعیت هم روشن و بدیهی است که دشمن در میان شیعیان و اهل سنت، عواملی نفوذی دارد که در لباس خیرخواهی و دفاع از حقیقت، نیات پلید او را برآورده میسازند. در واقع این عوامل داخلی و ایادی پیدا و پنهان دشمن، خود را حامی سینهچاک و دوآتشه حقیقت – چه در بین شیعیان و چه در میان سنیها – جلوه میدهند و هردو به رغم خصومت ظاهری با یکدیگر، عملاً پازل اربابان مشترک خود را تکمیل میکنند و تیشه به ریشه اسلام میزنند.
حال در این میان کسانی هم هستند که نه از سر عناد و غرضورزی، بلکه از روی جهل و ناآگاهی آتش بیار معرکه میشوند و ناخواسته آب به آسیاب دشمن میریزند. این دسته تنها از راه روشنگری و بصیرتافزایی است که متوجه خبط و خطای بزرگشان میشوند و از جرگه عمله بیجیره و مواجب دشمنان اسلام خارج میگردند.
مصلحان و متفکران مسلمانی همچون سید جمال الدین اسدآبادی در سدههای اخیر ضرورت اتحاد مسلمانان را به خوبی تشخیص داده بودند و از این رو مرکز ثقل فعالیتهای فرهنگی سیاسی خود را بر این نقطه حساس متمرکز کرده بودند. به قول استاد شهید مطهری «ظاهراً ندای اتحاد اسلام را در برابر غرب اولین بار سید جمال بلند کرده. منظور از اتحاد اسلام، اتحاد جبههای و سیاسی بود، یعنی تشکیل صف واحد در مقابل دشمن غارتگر.» (نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص 30).
خود استاد مطهری نیز با تأسی به تعالیم حیاتبخش قرآن و سیره پیامبر اکرم(ص)، در صف و جبهه مصلحانی قرار داشت که برای تحکیم وحدت اسلامی همت گمارده و تلاشی خستگیناپذیر کردهاند. از دیدگاه استاد، آن چیزی که مانع وحدت است بیشتر سوء تفاهماتی است که فرقههای گوناگون اسلامی با یکدیگر دارند؛ یعنی وقتی شیعه سنی را ناصبی بداند و سنی شیعه را مجوسی، بدیهی است که وحدتی حاصل نمیشود (یادداشتهای استاد مطهری، ج 7، ص 413). استاد شهید بر این باور است که رفع این سوء تفاهمها از این راه امکانپذیر نیست که شیعه و سنی هرکدام خود را حق مطلق بدانند و دیگری را باطل محض؛ مثلاً شیعیان بگویند تنها ما تابع پیغمبر هستیم زیرا پیغمبر خلیفه معین کرده است و ما تابع واقعی پیغمبر و خلیفه منصوب او هستیم. از نگاه استاد مطهری این گونه اقدامات چون مستلزم تحقیر و تخطئه طرف مقابل است، هر اندازه هم که مستدل باشد تجربه نشان داده که اثربخش نخواهد بود (همان، ص 414). راه حل استاد، تأکید بر نقاط اشتراک به مثابه ملاک وحدت اسلامی یعنی قرآن، سیره و سنت رسول اکرم(ص)، کعبه و حج است (حج، ص 66 و 67).
تعامل و همکاری متفکران شیعه و سنی در تحکیم وحدت و تقریب مذاهب اسلامی، خود میتواند زمینهساز رفع سوء تفاهمات و پیوند هرچه نزدیکتر قلوب مسلمانان باشد. استاد مطهری اقدامات آیتالله بروجردی (مرجع تقلید بزرگ تشیع) را از یک سو و شیخ عبدالمجید سلیم و شیخ محمود شلتوت (مفتیان اعظم مصر) را از سوی دیگر، تلاشهای مؤثر شخصیتهای بزرگ اسلامی در راه ایجاد وحدت برمیشمارند و تداوم این مسیر را فریضه ذمّه همه شیعیان دلسوز میدانند (شش مقاله، ص 260-263؛ حج، ص 81 و 82).
این نوشتار را با سخنی از استاد شهید به پایان میبرم که جان کلام در باب وحدت است: «ما این را باید بدانیم که در این عصر از هر عصر دیگر، مسلمانان بیشتر به اتحاد و رفع اختلاف احتیاج دارند. ما شیعیان این افتخار را داریم که علی(ع) بزرگترین گذشتها و فداکاریها را در زمینه خلافت انجام داد، در نهایت خلوص نیت با رقبای خود همکاری و همگامی کرد، یعنی مصلحت اسلام را بالاترین مصلحتها دانست» (همان، ص 82 و 83).