پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سعودیها با بهره گیری از اقدامات عوامل ناآگاه و شاید هم آگاه در ایران قصد تعمیق راهبرد درگیری شیعی و سنی و کمک به اسراییل را دارند و هرگونه اقدام محاسبه نشده در داخل می تواند در راستای استراتژی سعودی و به زیان ایران باشد.
به گزارش«انتخاب»، تداوم جنگ در سوریه، حمله عربستان و ائتلافش به یمن، فاجعه کشتار حجاج در منا، و ورود ایران به فاز اجرایی تفاهمنامه برجام و در نهایت اعدام شیخ نمر رهبر شیعیان عربستان بدست آل سعود؛ اینها را که کنار هم بگذاریم؛ اندکی می توان ماهیت تشدید تنش در فضای روابط ایران و عربستان را تحلیل کرد.
سعوديها آنگونه که عادل الجبير وزیر خارجه سعودی ادعا نموده، ايران را در موضع ضعف مي بينند وهمگام با جمهوريخواهان آمریکایی و دلواپسان ایرانی و صهیونیستها برجام را بر نمي تابند و به هر طريق و با تمام توان با آن و با هژموني و برتری ايران بعد از برجام مقابله مي كنند.
ریاض در واقع از یک سو برای تثبیت موقعيت رهبری خود در جهان اسلام از طريق مقابله با شيعه، سناریوهایی را تنظيم و به مورد اجرا گذاشته است. و از سوي دیگر با توجه به مشکلات عمیق ساختاری، اجتماعی واقتصادی عربستان سعودی تحت اداره سلمان بن عبدالعزیز که بسیار فراتر از ظلمی است که بر شیعیان مظلوم این کشور می رود درصدد است با اقداماتی تعمدی از قبيل اعدام شیخ نمر با فرافکنی مشکلات بنیادین خود را به سطح مقابله شیعه و سنی تقلیل دهد تا در صورت توفیق در این راه، نه تنها از مشکلات دیگر تا حد قابل توجهی خلاصی يابد بلکه حمایت اهل تسنن را نیز با خود همراه کند.
اگرچه عربستان بيمار خاورميانه است اما امكانات و قابليت هاي زيادی در چرخش بازی و فرار از شرايط تحت فشار خويش دَارد، جهالت برادران سني و حركت های احساسي شيعيان بهترين ابزارهاي آن كشور در تغيير صحنه هستند.
اگر به این نکته توجه شود که برخلاف تصور برخی مبنی بر اینکه همکاری عربستان و ترکیه در سوریه و عراق شکست خورده است، به نظر ميرسد در مقايسه وضعیت این دو کشور و موقعیت ایران در عراق و سوریه در ده سال اخير، سیاست تخریبی و سلبی آنکارا و ریاض به موازات هزینه هایی که برای آنها داشته است تا حدود زیادی نیز منافع این دو کشور را تأمين کرده است.
اصولا عربستان درطول سالهای اخیر و بویژه در دوره پسا عبدالله بن عبدالعزيز سعی نموده با ایجاد فضا بحرانی به اجرای سياستهای خود در مورد ايران و پنهان كردن مشكلات خود بپردازد و در واقع حوادث تجاوز به عنف دو ايرانی در جده، فاجعه منجر به 400 کشته در منا و اعدام شیخ نمر رهبر شیعیان عربستان در همین راستا صورت گرفته است.
عربستانِ نگران از تقویت موقعیت منطقه ای و جهاني در دوره پسا برجام و ایفای نقش ایران در روند بحران سوریه در کنار قدرتهای جهانی و منطقه ای و همراهی روسيه و ايران در سوریه به نفع بشار اسد، عداوت را درقبال ایران به اوج رسانده و تقریبا در تمامی صحنه ها علیه منافع حیاتی کشورمان حرکت میکند و نزاکت، احتیاط، احترام، تعارف و سوابق دوستی گذشته و آینده روابط در رویکرد این کشور نسبت به ايران جایی ندارد.
ترديدي نیست که اقدامات عربستان و اعراب منطقه همسوی این کشور و نيزآمریکا، اسرائیل و ترکیه در راستای سیاست تضعیف و مهار ایران و جلوگیری از نفوذ اين کشور در خاورمیانه در دوره پسا برجام و حتی سقوط نظام سیاسی ایران است. ایران باید با واقع بینی و بهره برداری از خلأ عربستان در ارزیابی اشتباه در رابطه با نفوذ روزافزود ایران در منطقه و اندک انگاری قدرت ایران و فزون انگاری از توان خود بهره برداری نموده و در جهت ایجاد شکاف میان عربستان و حامیان منطقه ای و جهانی اش اقدامات موثری محقق سازد.
عربستان پیش از برجام تصور می کرد موضوع هسته ای ایران منجر به یک برخورد نظامی و نهایتا نابودی دولت ایران می شود. زمانی که برجام تا حدود زیادی این تهدید را ازمیان برداشت، رياض به راهبرد استفاده از عامل نفت و ایجاد تنش و بحران و بهانه جویی برای کشاندن منطقه به درگیری با هدف گرفتن فرصت از ایران در بهره برداری از آثار برجام به ویژه پس از حضور نظامی روسیه در سوريه و همراهی ایران با این کشور روی آورد.
هرچند که تشدید اقدامات تروریستی در سوریه و عراق از سوی عربستان، مخالفت جدی این کشور با توافق هسته ای و مخالفت با حضور جمهوری اسلامی ایران برای حل مشکل سوریه، تشکیل ائتلاف برای جلوگیری از نفوذ ایران، اهانت های آشکار وزیر خارجه عربستان به ايران، حمله به یمن و قتل عام حوثی ها و قبل از آن کشتار مردم بحرین، ائتلافهای آشکار و پنهان با ترکیه و رژيم صهیونیستی و ساير اقدامات مشابه، نشانگر عمق اختلافات ایران و عربستان است اما دو کشور باید ضمن تفکیک مسائل داخلی و خارجی بتوانند در فضای اختلاف انگیز به سوی حل اختلافات و اجتناب از دشمنی حرکت کنند.
البته اختلافات دو کشورصرفاً نه مربوط به زمان حاضر و نه فقط موضوع شیعه و سنی و یا سوریه و عراق و یمن و...است، بلکه این نزاع از گذشته و قبل از انقلاب اسلامی وجود داشته و ریشه در ماهیت رقابت منطقه ای و ژئوپولیتیکی دارد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی این رقابت به خصومت و رویارویی با ماهیتی ايدوئولوژيکي - ژئوپوليتيکي نیز تبدیل شده است.
آیا حمله به سفارتها آخرین راه حل است؟
نکتۀ قابل تأمل دیگری که ذکر آن خالی از لطف نیست، توییت ریچارد هاس، سیاستمدار آمریکایی در اوج حوادث یکی دو روز اخیر بود. هاس در توئیت خود ضمن اشاره به حمله برخی هموطنان مان به سفارت عربستان نوشت: باید تدبیری برای نضج گرفتن موج احتمالی کمپین عدم ایمنی و امنیت دیپلماتیک در ایران داشته باشیم. توئیت این سیاستمدار آمریکایی نشانگر این است که آمریکاييها درصدد زنده کردن حوادث مربوط به اشغال سفارت این کشور و ارائه تصویری ناامن و ضد حقوق بین المللی از ایران هستند لذا در اوج هیجانات ناشی از شیخ نمر می توانستیم با تأمين امنیت کامل سفارت و سرکنسولگری عربستان در ايران، چنین فرصتی را برای ترسیم چهره ای منفی از ایران از آنها سلب کنیم.
بسیار مايه تأسف است که برخی آتش زدن سفارت سعودی در تهران را توجیه می کنند؛ آنهم در حالیکه این اقدام خیانت به خون شهید شیخ نمر، ضربه به منافع ایران و شیعیان و تبلورعینی عهدشکنی مصونیت ناشی از کنوانسیون وین است.
فراموش نکنیم که سعودیها با بهره گيري ازاقدامات عوامل نا آگاه و شاید هم آگاه در ایران قصد تعمیق راهبرد درگیری شیعی و سنی و کمک به اسراییل را داشته و هرگونه اقدام محاسبه نشده در داخل می تواند در راستای استراتژی سعودی و به زيان ایران باشد.
به یاد بیاوریم، زمانی که طرح مجلس مبنی بر الزام دولت به کاهش سطح روابط با انگلیس به تصویب رسید، همزمان مساله حمله و تخریب سفارت این کشور در تهران نیز مطرح بود. انگلیس در آن مقطع با مصوبه مجلس در تنگنا قرار گرفته بود و تلاش زيادي می کرد که چنین اتفاقی که مایه تحقیر این کشور بود به وقوع نپيوندد، اما فرصت طلایی که برخی در تهران با حمله به نمایندگی سیاسی انگلیس ایجاد کردند، سبب شد در موضع طلبکار قرار بگیرد وبا اخراج دیپلمات های ایرانی و بستن سفارت ایران در لندن، دست پیش بگیرد تا پس نیفتد.
به نظر میرسد برخی دلواپسان ایرانی و خارجی که نگران تفاهم هسته ای ایران بودند از هر فرصتي در دوره پیشا انتخابات ریاست مجلس بهره برده و درصدد اعمال استراتژي "هر نه روز یک بحران " در دوره دولت اصلاحات برای دولت تدبیر و امید هستند.
به هر تقدیر عرصه نظام بین الملل و عنصر قدرت حکم ميکند که اگر دولت ايران در برابر تمامی اقدامات غیرانسانی که عربستان علیه منافع حیاتی کشورمان انجام میدهد، سکوت کند آنها این موضع انفعالی ایران را نشانه ضعف ارزیابی و به اينگونه تلاشهای ایذایی ادامه خواهند داد.
هرچند که پس از تهدید عربستان از سوی رهبری نظام در حادثه کشتار 400 ايراني در منا دولت سعودی تا حدودی گام در مسیر پاسخگویی نهاد، اما بدون اقدام بایسته ای پاسخگوی خونبهاي کشته شدگان نشد و اینک نیز رهبر شیعیان این کشور اعدام شده است. پرسش اینجاست در شرایطی که دولت ایران از تامین حقوق اتباع خود در عربستان ره بجایی نبرده است چگونه ميخواهد و ميتواند حقوق اتباع عربستانی دولت این کشور را مطالبه کند؟ و از لحاظ حقوق بین المللی تا چه حد اجازه چنین کاری را دارد؟
به نظر میرسد دیپلماسی رسمی و عمومی جمهوری اسلامی، به جای بازی در زمین سعودی ها، باید به گونه ای باشد که مشکلات ساختاری حکومت سعودی درافکارعمومی جهان و منطقه باچالش روبرد شود.
برپایه چنین رویکردی، اعدام شیخ نمر بیشتر باید به عنوان استاندارد نبودن روند رسیدگی قضایی در عربستان از جهات حقوق انسانی محکوم شود و نه صرفا به عنوان عالم شیعی بودن او.
در همین راستا نبايد از افكار عمومي داخل كشور غافل شد. بلکه بايد به احزاب سیاسی و گروههای حقوق بشری میدان داد تا در فضای مستقل، آزاد و امني به اینگونه اقدامات ضد بشری در جهان واکنش مدنی و غیر خشونت آمیز نشان دهند تا از این رهگذر همه به اين اقناع برسند كه دولت و دستگاه ديپلماسي به بهترين وجه موضوع را تحت پيگيري دارد.
در عین حال که اعدام شیخ نمر اقدامی غیرانسانی و محکوم است، اما باید توجه داشت که این موضوع داخلی عربستان هم هست، پس مناسب است با ظرافت و دقت بیشتری نسبت به واکنش به آن اقدام کرد، بديهی است واکنش منفی و غیرخشونت آمیز افکارعمومی بدون تهاجم به مراکز دیپلماتیک این کشور درايران، اقدامی معطوف به هدف است.
البته که اقدام عربستان سعودی در اعدام شیخ نمر، اقدامی ضد حقوقبشری و برخلاف مبانی آزادی بیان و اندیشه است و ریاض نمیتواند آن را به هیچ وجه توجیه کند، اما تهران و ریاض روابط سرد و تنش آمیزی داشتهاند که با این اتفاق، این وخامت می تواند افزایش یابد. هرچند که در شرایط کنونی گرهگشایی از روابط ایران و عربستان بسیار سخت شده است٬ ولی باید دانست که افزایش تنشها، به نفع دوکشور، خاورمیانه و نظام بین الملل نيست و باید دو طرف از موضع عزت، حکمت و مصلحت نسبت به فرونشاندن تنشها مساعی جمیله مبذول نمایند.
با توجه به آنچه ذکر شد، به عقیده نگارنده فضیلت همان رعایت اعتدال یعنی عدم افراط وتفریط است که افلاطون فيلسوف نامی یونان باستان در پنج قرن پیش از ميلاد حضرت مسیح بر آن تاکید کرده و پیامبر گرامی اسلام نیز با عبارت خيرالامور اوسطها بر پیشه کردن اعتدال به عنوان یک امر نیک صحه گذاشت.
رهبران جهان اسلام باید شایستگی خود را در اداره کشورهای اسلامی در سايه مشی اعتدال از طریق دموکراسی و عقل محوری به اثبات رسانند تا سلطه گران جهانی بیش از این نتوانند از سیاست "تفرقه بینداز و حکومت کن" از مسلمین بهره برداری کنند.