پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : روزنامه سیاست روز در تحلیلی، دولت را مقصر حمله به سفارت عربستان دانست.
به گزارش«انتخاب»، این روزنامه نوشت:موضوع حمله به سفارت عربستان سعودي در تهران همچنان سوژه اصلي رسانههاي داخلي و خارجي است و به بركت امپراتوري رسانهاي دنيا و البته بيتدبيري عدهاي در داخل، به راحتي موضوع اصلي اين ماجرا يعني اعدام يك روحاني جهان اسلام به حاشيه رفته است.
اما شايد بهتر باشد در چنين هياهوي رسانهاي گوشهاي دنج پيدا كنيم و كمي با منطق به محاسبه دقيق ماجرا و عوامل دخيل يا موثر در آن بپردازيم.
مرور اتفاقات اخير در روابط ايران و حاكمان عربستان و نوع برخورد و واكنش نسبت به اقدامات مخرب آنها ميتواند كليد مهمي براي ورود به اين ماجرا باشد.
آنچه در فرودگاه جده رخ داد و به دو نوجوان ايراني تعرض شد، از همان ابتدا موج خشم ايرانيها را همراه داشت. اما متاسفانه پاسخ محكمي از سوي دولتمردان ما رخ نداد. محكوم كردن يك حادثه، اولين اقدام ديپلماتيك است، اما بهترين راه و نتيجهبخشترين راه نخواهد بود. راستي از آن تاريخ چقدر گذشته است؟ نتيجه چه شد و ما در دادگاههاي بينالمللي چه اقداماتي انجام داديم؟ كاش اگر كاري رخ داده بود، به اطلاع مردم هم ميرسيد تا كمي از آتش خشم آنها را فرو بنشاند.
اما اين اتفاق عليرغم شنيع بودنش، در مقابل فاجعه بزرگي به نام كشتار حاجيان در منا چندان بزرگ نبود.
در حادثه منا آنقدر اتفاقات تلخ رخ داد و آنقدر مسئولان ما مدبرانه! برخورد كردند كه حد ندارد.
آيا واقعا مسئولان دولتي معتقدند آنچه در منا رخ داد و بعد از آن رفتارهاي حاكمان عربستان همه و همه را ميتوان بيتدبيري قلمداد كرد؟ اگر پاسخ مثبت باشد كه نهايت سادهانديشي است.
قتلعام مسلمانان و عدم رسيدگي به وضع مصدومان و مجروحان و جانباختن مردم در صحراي گرم منا جز برنامهاي حساب شده و سازمانيافته امر ديگري نبود.
حالا بياييد اتفاقات آن روزها را مرور كنيم. رئيسجمهور همزمان به نيويورك سفر ميكند. اما پس از مطلع شدن تصميم ميگيرد بماند و از راه دور كميته تشكيل يافته را مديريت كند و كار را به معاون اول ميسپارد. وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي ماموريت حضور در عربستان و پيگيري را مييابد، اما سعوديها به وزير اين مملكت ويزا نميدهند. وزير بهداشت تصميم ميگيرد به عربستان سفر كند و دست آخر هم با لطايفالحيلي خود را به حجاج ميرساند. وزير خارجه ما براي ديدار با وزير خارجه سعودي، امير يك كشور عربي ديگر را واسطه ميكند و آن تصوير ناراحتكننده را پيش چشم ملت ايران قرار ميدهد.
سعوديها اجازه پيگيري وضعيت حجاج ايراني را نميدهند و سازمان حج زيارت هر چه ميزند به در بسته ميخورد. خانوادههاي ايراني نگرانند و مسئولان حج هم اميد دارند تا بالاخره درب بيمارستانها و سردخانهها به رويشان گشوده شود. اما دستگاه ديپلماسي كشورمان همچنان تصميمي براي برخورد جدي ندارد.
تا آنكه رهبر انقلاب وارد ميدان ميشود و كمكاري مسئولان را جبران ميكند. تهديد به«پاسخ سخت و خشن» باعث ميشود تا سعوديها حساب كار دستشان بيايد و به اذعان مسئولان سازمان حج، نحوه برخورد با ايرانيها تغيير ميكند.
اما رئيسجمهور هنوز در سفر نيويورك به سر ميبرد و برخيها هم در راهروهاي سازمان ملل به طور اتفاقي حضور دارند.
عجيب آنكه كوچكترين اعتراض برخي مقامات دولتي به رفتار عربستانيها با واكنش وزير خارجه سعودي مواجه ميشود و او به راحتي ايران را زير رگبار انواع و اقسام كلمات به دور از ادب و همراه با تهديد ميگيرد.
نتيجه چه ميشود؟ هيچ آنها طلبكارند و «عادلالجبير» را مامور حمله به ايران و مديريت جنگ رسانهاي ميكنند. او هر روز عليه ايران حرف ميزند اما اينجا ظاهرا عليرغم راضي نبودن، سكوت ميكنند! سكوت ديپلماتيك! اگر هم حرفي بزنند، آنقدر پيچ در پيچ و غير مستقيم هست كه بخاري از آن بلند نميشود.
همه اين اتفاقات ميافتد و ما همچنان معتقديم بايد با سعوديها مهربان باشيم و دست دوستي دراز كنيم و از تقويت روابط سخن بگوييم. اما طرف مقابل با همان فرمان ادامه ميدهد و حتي براي ما مصوبه ضد حقوق بشري ميگيرد. گريهآورترين لطيفه عمر! عربستان از حقوق بشر حرف بزند و ما همچنان در حال لبخند.
حالا به اينها كاهش قيمت نفت، جلوگيري از فرود هواپيماي ايراني در يمن و جلوگيري از ورود كشتي كمكهاي غذايي ايران به يمن (كه با يك تماس مشكوك تغيير مسير داد) را اضافه كنيد.
در قبال بحرانسازيهاي منطقهاي عربستان چه كرديم؟ ما در اين مدت جز چند موضع نرم و سراسر رودربايستي چه كردهايم؟
پس از اين همه اهانت و جنايت سعوديها دولت براي آرام كردن فضاي جامعه در مقابل اقدامات ضد ايراني، ضد اسلامي و حتي ضد انساني حاكمان عربستان چه واكنش قاطعي نشان داد كه دلمان را به آن خوش كنيم؟
مشكل اينجاست كه دولتمردان ما در بزنگاههاي مهم نقش خود را به خوبي ايفا نكردند. آنقدر حواسمان به مذاكره و برجام و پسابرجام بود كه يادمان رفت بايد جلوي وقاحت برخيها را در منطقه بگيريم.
راستي پيام تسليت رئيسجمهور به خاطر شهادت شيخ نمر را هم به اينها اضافه كنيد. زمان آن را با پيام تسليت اتفاقات پاريس بسنجيد. بعد هم به متن آن نگاهي بيندازيد. يكسوم آن محكوميت اعدام عالم جهان اسلام است و دوسوم آن محكوميت حمله به سفارت عربستان. آيا اين دو اتفاق هموزن بودند؟ آيا دومي مهمتر از اولي بود؟ و آيا نميشود بخش دوم را در پيام ديگري بگنجانيم؟
كسي در محكوميت اقدامات خودسرانه شكي ندارد. اما يادمان باشد، اين كبريت را بيتدبيري عدهاي به دست چندنفر داد تا سفارت سعودي را به آتش بكشند. ضمن آنكه يادمان نرود كه سعوديهايي كه براي هزينه تحصيل فرزند وزير اسبق اين مملكت پول خرج ميكنند، برايشان كاري ندارد كه عدهاي را در اينجا اجير كنند تا با حمله به سفارت عربستان، حاكمان سعودي را از فشار رواني خارج كنند و توپ را به زمين ما بيندازند. آنوقت هم آلسعود برنده اين بازي است، هم رسانههاي ضد ايراني سوژه دارند تا اين اتفاق را به نام بسيجيها بزنند و البته برخي «دلآرام» در داخل هم بهانهاي پيدا كنند و آنرا «افراطيگري» عوامل خودسر جناح رقيب قلمداد كنند.
حالا هم كه سعوديها در اقدامي پيشدستانه، قطع روابط ديپلماتيك با ايران را اعلام ميكنند، باز هم عدهاي سكوت ميكنند و لبخند ميزنند و يادشان ميرود كه بايد در مقابل توهين بيگانگان ايستاد.
اگر قرار بر قطع روابط بود ما خيلي وقت پيش بايد اين كار را ميكرديم، اما چه كنيم كه اينجا «برخيها» معتقدند «خنده بر هر درد بيدرمان دواست!»