حالا دیگر همه از نزدیک آقا را دیدهاند؛ و همانطور که ایستادهادند، فرمانده کل چند جملهای در ستایش شجاعت فرزندان خود میگوید: «بچهها شجاعت به خرج دادند، فقط هم شجاعت نبود. شجاعت همراه با ایمان و همراه با درک بهنگام. یعنی در وقت عمل کردن. خیلی از کارهای ما انجام میگیرد منتها نه در وقت خودش. وقتی در کاری تأخیر افتاد آن وقت دیگر فایدهای ندارد. شما به لحظه عمل کردید، بسیار کارتان عالی و جالب بود و درست در وقت خودش هم این کار انجام گرفت. خدای متعال پشت گردن آنها زد و آنها را به آبهای ما کشاند که شما را به جان شان بیندازد و آنطور دستهایشان را روی سرشان بگذارند. این حادثه کار خدا بود و در وقت خوبی انجام گرفت و شما هم عالی عمل کردید. زنده باشید.» رزمندههای قدیمی و سرداران، یاد آن روزی افتادهاند که امام(ره) فرمود: «خرمشهر را خدا آزاد کرد.»
پاسداران جوان هم مزد شجاعت، ایمان و موقعشناسیشان را گرفتهاند و با انرژی و نشاطی چند برابر به مرزهای آبی باز میگردند؛ کارِ کارستانشان، آنقدر عالی بوده که حالا شده مثَل؛ آقا برای مسئولان، مثالشان میزند که جلوی دشمن باید اینگونه بود؛ و هر جا تجاوز کرد، با قدرت جلویش را گرفت.