پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پشت چراغ قرمز بر سر چهارراهی توقف مي كنيد و ثانيه هايي منتظر تغییر رنگ
چراغ های ناهماهنگ راهنمایی در شمارش معکوس حرکت ماشین به انتظار مي ايستي،
ناگهان و در يك لحظه شاهد حداقل سه یا چهار کودک خردسال و نوجوانی مي شوي
كه ناگهاني مثل قارچ سر بر مي آورند که با دسته های گل، اسباب بازی، دستمال
برای پاک کردن شیشه ماشین و... به طرف انبوه ماشین ها يورش مي برند تا
شاید فقط یک یا دو ماشین با چانه زدن گلی بخرند و دستمالی بر روی شیشه
ماشین کشیده شود و بدينوسيله با مظلوم نمايي كودكانه خودشان بتوانند شمارا
متقاعد به خريد ترحم كنند؛ و باز در تقاطعي ديگر و در پی تکرار رنگ چراغ ها
بارها و بارها نظاره گر این حرکت اتوماتیک وار انسانی هستيد.
به
گزارش «انتخاب اجتماعي»، سفره فروش مظلوميت و ترحم، نمايش و انعكاس چند
مولفه اي اين پديده برروي پل عابر پياده، كنار پياده رو يا ساير مكان هاي
پر رفت و آمد نيز گسترده شده است و تنها به چهار راه ها و تقاطع پر رفت و
آمد محدود نمي شود. سماجت آن ها در تحریک احساسات ما آنقدر آزار دهنده است
که مظلومیتشان را تحت الشعاع قرار میدهد.
براساس مطالعات صورتگرفته
فقط درشهر تهران بیشتر کودکان خیابانی ایرانی (61.2 درصد)، افغانی (38
درصد) بوده که در این مطالعه 76.8 درصد با خانواده زندگی میکنند و همچنین
براساس همین گزارش، آمار کودکان خیابانی پذیرششده در سال 93، 77 درصد
کودکان همراه خانوادههایشان زندگی میکردند.
براساس همين مطالعات
در شهر تهران 21 درصد از کودکان خیابانی تجربه رابطه جنسی داشته که از این
تعداد 11.3 درصد ارتباط با همجنس بوده و 24.1 درصد تجربه رابطه جنسی با هر
دو جنس را داشتهاند، ضمن اینکه میانگین تجربه جنسی پایین است که در
دختران 12.5 سال و در پسران 7/13 سال است و این وضعیت در انتقال
بیماریهای خطرناک، ایدز، هپاتیت و ... مؤثر خواهد بود.
البته این
عارضه ی شوم كودكان خياباني محدود به کشور ما نیست. از کوچه های غبار آلود
فقيرترين كشورها تا خیابان های پرزرق و برق نیویورک این پديده شوم در سراسر
پهنه ی گيتي قابل رصد است. و يكي از معمولترین آسیب اجتماعی در جهان است
که ريشه ها و نتایج یکسان و مشابهی دارد.
پدیده کودکان کار، معلولی
است که از دل صدها علت رنگارنگ برخاسته است. عامل خانوادگي مانند خانواده
هاي پر جمعيت گسسته وپر تنش سابقه بزهکاري و اعتياد در خانواده نا آگاهي
والدين از نيازهاي مناسب با آنها و نبود شغلی پایدار و امن برای سرپرستان
خانواده ها از جمله دلايل خانوادگي اين پديده به شمار مي رود. علاوه بر
عوامل خانوادگي، عوامل فردي يا زيستي رواني مانند ويژگي هاي شخصيتي کودکان و
عوامل اجتماعي نظير فقر، توزيع ناعادلانه ثروت، عدم فرهنگ سازی در این
حوزه، از جمله علت هایی هستند که معلولی به نام کودک خياباني يا كودك كار
را می آفریند. هر لحظه ای که یک سرپرست خانوار، به هر علتی شغل اش را از
دست بدهد، آنگاه پتانسیل بالقوه ای برای اضافه شدن یک کودک کار دیگر به
خیابان ها ایجاد می شود.
در واقع علي رغم تاثيرات ساير مولفه ها
بر اين پديده، وجود رابطه مستقیم بین امنیت شغلی سرپرست خانواده و عدم حضور
کودکان خیابانی، رابطه ای غیرقابل انکار است و علاوه بر آن احقاق حقوق اين
كودكان در جامعه و برخورداري از حداقل هاي مورد نياز در حد شعار باقي
مانده است.
«بطحايي» يكي از كارشناسان اجتماعي در اين زمينه به ما
مي گويد؛ «بدبختانه شرایطی پیش آمده است که بسیاری از افرادی که ادعای
فعالیت در راستای احقاق حقوق کودکان کار را دارند، تنها برای شهرت و نام و
نشان وارد این عرصه می شوند. يا بعد از مدتي كار در اين راستا قضيه براي
آنها عادي شده و منفعلانه با موضوع برخورد مي كنند. به دلیل سال ها فعالیت
در حوزه کودکان کار، شاهد هستم که بیشتر افرادی که در بسیاری از انجمن های
غیردولتی فعال هستند، تنها به این دلیل که به آن ها بگویند «فعال حقوق
کودکان» در جلسات و نشست های مختلف شرکت می کنند اما اگر واقعا در مقام
انتخاب قرار بگیرند و مجبور شوند که بین شهرت شان و رفاه واقعی کودکان کار،
یکی را انتخاب کنند، آنگاه مطمئن باشید به راحتی کودکان خیابان را زیر پا
له می کنند تا مبادا وجهه و اعتبارشان خدشه دار شود.»
این کارشناس
علوم اجتماعی، راه حل کمک رسانی عملی به این دسته از کودکان بی پناه را در
برعهده گرفتن ريشه كني اين معضل توسط يك نهاد دولتي و همكاري سازمان هاي
مردم نهاد و خيريه مي داند و تصریح می کند: «تا وقتی که یک نهاد رسمی،
شجاعانه پای به میدان نگذارد و تمام مسئولیت های کودکان کار را برعهده
نگیرد، وضع به همین منوالی که می بینید باقی خواهد ماند و روزبروز بر آمار
اين كودكان افزوده خواهد شد.
در هیچ کجای جهان، مسئولیت رفع یک
مسئله مهم اجتماعي را بین ده ها اداره با ربط و بی ربط تقسیم نمی کنند. اگر
تنها دو اداره را براي رفع و ريشه كني اين معضل در جامعه قرار دهيم كافي
است در نبود توافق نحوه برخورد با اين پديده در عرض يك سال شاهد گسترش
دامنه اين پديده باشيم چه برسد به اينكه چندين مجموعه در اين موضوع دخيل
باشند. باید وظیفه رفع این بحران را به یک سازمان خاص واگذار کرد و یا حتی
می توان یک سازمان جدید برای رفع این بحران سنگین تأسیس کرد تا مبادا
روزگاری وضعیت هشداردهنده کودکان خیابان در ایران، به مرحله غیرقابل کنترل
منتهی شود و آنگاه همه از عمق فاجعه، انگشت حیرت بگزیم».
در جمهوري
اسلامي ايران قوانين كيفري مشخص در خصوص كودكان خياباني وجود ندارد اما
درباره مصاديق آن همچون ولگردي و گدايي ، قوانيني به تصويب رسيده كه به
آنها اشاره مي كنيم:
طبق ماده 217 قانون اصلاح مواردي از قانون آيين
دادرسي كيفري مصوب شهريور ماه 1361 ، كميسيون امور قضايي مجلس شوراي
اسلامي ، ولگردي جزئ اعمال خلاف ذكر شده در حاليكه در كشوري مثل فرانسه
ولگردي جرم است.
همچنين در كشورهاي پيشرفته ، گدايي به خصوص گدايي
اطفال و جوانان يك عمل ضد اجتماعي خطرناك محسوب مي شود لكن در كشورهاي
آسيايي و آفريقايي جرم نيست و مجازات ندارد. در فرانسه طبق ماده 277 مجموعه
قوانين كيفري ، گدايي جرم و مجازات آن از 3 ماه تا 6 ماه حبس است. مجازات
گدايي در اماكني غير از محل اقامت دائمي از 6 ماه تا 2 سال حبس مي باشد.
در
ايران پديده نو ظهور و شوم كودكان خياباني ، محصول سياستگزاران مناقص ،
فقدان برنامه ريزيهاي مناسب ، سوء مديريتها ، و ناهماهنگي در ابعاد مختلف
اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي ، جمعيتي و .. است. كه موجب شده ايران نيز
مانند بسياري از كشوهاي در حال گذار در معرض اين پديده نابهنجار قرار گيرد.
زندگی روزمره کودکان خیابانی مملو از خطرات، فشارها و استرسها
است و کودکان کار و خیابانی ممکن است جذب مواد و یا سایر رفتارهای
مخاطرهآمیز شوند و کودکان باید راهکارهای مشابهی داشته باشند. تداوم کار
کودکان یا تکدیگری آنان علاوه بر شکلگیری شخصیت ناهنجار و بزهکار در آنان
زندگی توأم با احساس ناامنی روانی و اجتماعی را به همراه خواهد داشت و
قانون گریزی در این کودکان و رعايت هنجارهاي اجتماعي نيز بسیار زیاد خواهد
بود.
آموزش صحيح اجتماعي، بيدار نگهداشتن وجدان انساني از جمله
وظايف تربيتي و فرهنگي در رسانه ها در اين زمينه است. توجه دقيق مسئولان
اشتغال و كا در جامعه به نحوه استخدام كارگزاران و كارگران و اجراي دقيق
مفاد قانون كار نيز مي تواند عامل كاهنده اين پديده به شمار رود.
صرف
نظر از نقش ساير عوامل ، مهمترين عامل ظهور پديده كودكان خياباني، وجود
عامل دافعه و بحران در نهاد خانواده مي باشد كه خود ، معلول عوامل اجتماعي ،
اقتصادي ، فرهنگي و سياسي موجود در جامعه مي باشد. به عبارت ديگر ،
خانواده به عنوان اولين پايه گذار شخصيت و ارزشها و معيارهاي فكري ، نقش
مهمي در تعيين سرنوشت و خط مشي زندگي آينده فرد دارد و اخلاق و صحت و سلامت
رواني فرد تا حدود زيادي در گرو آن است. البته اين پديده در عين آنكه خود
معلول بسياري از عوامل و متغيرهاي اجتماعي ديگر است، مي تواند به عنوان يك
منبع عمده آسيب رسان در جامعه عمل كند. بنابراين، حل اين معضل نيازمند
اقدام جمعي و اصلاح سياستهاي اجتماعي، در سطوح گوناگون مي باشد. بديهي است
چنانچه تمهيداتي براي كنترل يا تعديل اين مشكل اجتماعي انديشيده نشود،
بايد منتظر بحران اجتماعي در جامعه بود.