arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۵۲۴۳۴
تاریخ انتشار: ۵۲ : ۱۰ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۴

نگاهی به چیستی و گونه های مختلف تبیین

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : گذر از توصیف محض پدیده ها به کشف علل آن را «تبیین» گویند و نظریه و قانون در توضیح و تبیین پدیده ها نقشی محوری دارند.

به گزارش مهر، متن پیش رو گفتاری از حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه، استاد و پژوهشگر فلسفه دین و رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه است؛ این گفتار برگرفته از متنی است که در کانال شخصی تلگرام ایشان منتشر شده است.

گذر از توصیف محض پدیده ها به کشف علل آن را «تبیین» گویند و نظریه و قانون در توضیح و تبیین پدیده ها نقشی محوری دارند. این رأی ریشه در نظریه ارسطو در باب رابطه برهان و علیت دارد، به پیشنهاد ارسطو علم با ارائۀ فهمی از اشیاء از طریق علل چهارگانه، از صِرفِ دانستنِ چیستی به دانستنِ چرایی گذر می کند و شناخت حقیقی پاسخ به پرسش از چرا (مطلب لمّ) است، صرف دانستن چیستی (مطلب ما) اولین پرسش است و زمانی کامل می شود که علل شیء شناخته شود.  در این نگاه رابطه میان توضیح خواه و توضیح گر از جهتی رابطه ای منطقی و استنتاجی است و از سوی دیگر الگوی رابطه علت و اثر در «تبیین» وجود دارد.

مدل قیاسی ـ قانونی مشهورترین الگویی است که برای تبیین‌های علمی ارائه شده است. بر اساس این مدل حُكمی كه بیانگر پدیده توضیح خواه است، نتیجه منطقی مجموعه ای از احكام است كه بیانگر قوانین طبیعت و شرایط اولیه هستند، یعنی توضیح استنتاجی قیاسی است كه مقدمات آن را یك یا چند قانون طبیعت و یك ‌سری احكامِ بیانگرِ شرایطِ اولیه تشكیل می‌دهند و نتیجه آن حكمی است كه پدیده توضیح خواه را بیان می‌كند. به این مدل اشکالات متعددی مطرح شد و تلاش‌های متعددی برای جرح و تعدیل شرایط فوق برای رسیدن به شرایط لازم و کافی و ارائه مدل‌های جدید برای توضیح علمی مانند مدل‌های ربط آماری، مکانیسم علّی، وحدت گرا، توضیح نظری و مانند آن ارائه شده است.

در مقابل تبیین گرایی برخی فیلسوفان علم معتقدند که علوم اساساً پاسخی برای این پرسش که چرا یک رویداد رخ می‌دهد یا چرا اشیاء به شیوه‌هایی خاص به یکدیگر مربوط‌اند، ندارند. آنان معتقدند که پرسش‌های علوم این است که رویدادها چگونه و تحت چه شرایطی رخ می‌دهند و هدف علم صرفاً توصیف است نه تبیین.

فلسفه های تبیین گرا عموماً طبیعت گرا نیز هستند، طبیعت گرایی در علوم اجتماعی به دو معنا استعمال می شود: معنای اول ایده طبیعت گرایی هستی شناختی را مفروض می گیرد و مدعی است پدیده های اجتماعی نیز از سنخ دیگر پدیده های طبیعی هستند و برای توضیح آنها باید از مفاهیم فیزیکی استفاده کرد یعنی امور اجتماعی به امور فیزیکی فروکاهیده شود. اما معنای ضعیف تری نیز برای طبیعت گرایی وجود دارد. این نگاه وجود عناصری غیرقابل تحویل به امور فیزیکی مانند باور، میل، انتخاب گری و قصد را در پدیده های انسانی می پذیرد، به همین خاطر مدعی است قواعد و معیارهای روش شناسی در علوم طبیعی با علوم اجتماعی تفاوتی ندارند.

در پدیده های انسانی میان سه عنصر «علت»، «دلیل» و «کارکرد» تفکیک کرده اند. تفاوت دلیل از علت به وجود عنصر غیرفیزیکی قصد برمی گردد، بر این مبنا آنچه باعث انگیزش و انتخاب و قصد می شود «دلایل» هستند، قائلان به این تمایز میان «کنش» و «رفتار» تفکیک قائل میشوند، یعنی رفتارها بر اساس مکانیسمهای علّی برانگیخته و شناسایی می شوند، اما در «کنش‌ها» قصد و اراده مدخلیت دارد. تفکیک «کارکرد» از علت و دلیل نیز در این امر ریشه دارد که کارکرد به نتیجه و اثر مربوط میشود و ریشه در انفکاک مقاصد فردی از نتایج عملی آنها دارد.

تبیین علّی. نگاه رایج و متعارف در باب تبیین علمی این است که توجه دانشمندان علوم اجتماعی معطوف به کشف و اثبات رابطه علّی میان امور اجتماعی است. در تبیین علّی این مدعا وجود دارد که «شرط ع علت پیامد پ است»، این مدعا به سه صورت می‌تواند تصویر شود: مکانیسم علّی، نظم استقرائی و شرط لازم و کافی.

تببین جمعی. برخی وجود «اراده آزاد» را مخلّ موجبیت علّی می دانند. بر این اساس چهره حیات جمعی متکی به حاصل جمع افعال سنجیده فاعلان بسیار است که عواقب ناخواسته افعال کنشگران میباشد و آن را «تبیین جمعی» گویند. در این مدل هرچند قصد و میل آدمیان دخیل است که عنصری شبه تفسیری است ولی چون با الگوی به‌کاررفته تحقیق در پیامد این افعال است نه خود آن افعال، به همین خاطر در زمره الگوهای تبیینی می گنجد.

تبیین کارکردی. منظور جامعهشناسان از مفهوم كاركرد در كاركردگرايى اثر پديده‌هاى اجتماعى است. «تبيين کارکردی» نیز پیامدهای مفید یک امر اجتماعی را برای يک نظام اجتماعی به عنوان يک کل يا زيربخشی از نظام اجتماعی نشان می دهد. اما صحت این نحوه از تبیین توسط پاره ای از جامعه شناسان و فیلسوفان به شدت انکار می-شود و برخی نیز نسبت به تبیین‌های کارکردی سوءظن دارند و چنین تبیین‌هایی را کامل نمي دانند، مگر آنکه به صورت علّی و با تشريح جزئيات فرآيندهای اجتماعی بازسازی شوند.

آیا تبیین کارکردی تفاوتی جوهری با تبیین علّی دارد؟ تبیین کارکردی هر پدیده، تبیینی است که تبیین خواه را در دل نظام میان کنش‌ها و کنش‌های متقابل می نشاند که خود در حال تعادلی دینامیک یا تحولی کنترل شده است و اگر روابط علّی میان این کنش‌های متقابل وجود نداشته باشد، آن تبیین کارکردی ناقص خواهد ماند. تبیین‌های کارکردی بیشتر به کار سیستم ها و نظام‌هایی میآیند که «شبه غایت شناسانه» هستند.

نظرات بینندگان