arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۵۳۳۴۸
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۱۷ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۴

قربان اوغلی: در درک عربستان جدید ناکام بودیم

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سعیدجعفری: دکتر جاوید قربان اوغلی مدیر کل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه معتقد است در ماجرای رابطه با عربستان نباید همه تقصیر را گردن سعودی بیندازیم.

روابط ایران و عربستان به گره کور مناسبات منطقه ای بدل شده است. گویی روابط ایران و اعراب قرار نیست هیچگاه صمیمی و دوستانه باشد، روایتی که از زمان صدر اسلام تا به امروز به نوعی ادامه داشته است و حالا دو قدرت منطقه ای خاورمیانه بیش از همیشه جنگ نیابتی شان حنبه علنی گرفته و هیچ چشم انداز روشنی برای ادامه این مناقشه وجود ندارد. درگیری های متعدد دو کنشگر در حوزه های گوناگون همچون عراق و سوریه و دیگر مناطق این منازعه را در هم تنیده تر و پیچیده تر هم کرده است.

در پس تمام این تحلیل ها این پرسش کلیدی نهفته است که با این عربستان چه باید کرد؟ آیا راه حلی برای خروج از این وضعیت وجود دارد؟ آیا تمام تقصیر بر گردن عربستان سعودی است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش ها از مدیر کل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه خواستیم تا به کافه خبر بیاید و ماجرای روابط تیره و تار تهران و ریاض را بررسی کنیم. جاوید قربان اوغلی معتقد است نمی توان ماجرا را یکسویه تحلیل کرد و در این بحران ادامه دار شده ما هم کم بی تقصیر نیستیم.

مشروح گفتگوی مفصل خبرآنلاین با دکتر جاوید قربان اوغلی که قرار بود فقط درباره روابط ایران و عربستان باشد اما به ماجرای هسته ای انجامید را در ادامه می خوانید.  

ماجرای رابطه ایران و عربستان موضوعی چند وجهی است و به نظر می رسد نمی توان بدون در نظر گرفتن یک بخش، این مناسبات را تحلیل کرد. یک سمت قصه این است که رقابتی استراتژیک طبیعی و البته تاریخی بین ایران و عربستان وجود داشته و این محدود به زمان فعلی هم نیست و در زمان رژیم پهلوی هم بوده است. در زمان دولت سازندگی و اصلاحات اگر روابط تهران - ریاض کم تنش دنبال می شده به این دلیل بوده که منطقه هم خیلی بستر ناآرامی نداشته، البته سیاستمداری هم با تعقل بیشتری همراه بوده ولی به نظر می رسد عنصری کلیدی نبوده است. در زمان آقای احمدی نژاد هم منطقه درگیر تنش های شدید شد و هم در عین حال سیاستمداران ما به ویژه در حوزه سیاست خارجی از تدبر و مدیریت لازم برخوردار نبودند و در واقع بر آتش ایجاد شده بنزین ریختند. با روی کار آمدن آقای روحانی تصور غالب این بود که ایشان می توانند این قصه را تا اندازه ای سر و سامان دهند. آقای روحانی پیش از ورود به پاستور و در نخستین صحبت های خود در کنفرانس مطبوعاتی شان تاکید کردند عربستان کشور دوست و برادر ما است ولی این اتفاق نیفتاد و روابط ما با عربستان سعودی نه تنها بهتر نشده که بدتر هم شده است. تلاش ها از سوی دولت هم کم صورت نگرفته و در حوزه سیاست خارجی اقدامات زیادی انجام گرفت تا سیگنال های مثبتی برای سعودی ارسال شود گمانه هایی مبنی بر بهبود اوضاع بعد از مرگ ملک عبدالله به گوش می رسید ولی با آمدن سلمان فضا بدتر هم شد. در نتیجه نمی توان تحلیل سطحی و یک طرفه ارائه داد و همه مسئولیت را به گردن یک طرف انداخت. دست کم نخبگان حکومتی حاکم در ریاض علاقه چندانی به بهبود رابطه با ایران ندارند و بازی را با حاصل جمع صفر می بینند و فکر می کنند افزایش قدرت ایران مساوی است با انزوای بیشتر عربستان. با در نظر گرفتن این موارد شرایط را چگونه باید تحلیل کرد؟

من با شما موافقم که رابطه ایران و عربستان همواره یک رابطه رقابتی حتی در زمان شاه هم بوده است. منتهی بعد از انقلاب نگرش من به روابط ایران و عربستان قدری متفاوت است. اعتقادم این است ما می توانستیم و می توانیم در عین حفظ رقابت که هرگز منافع ما همسان و یکسو نخواهد بود، در موضوعات مختلف که وجه اختلافمان است (مسئله نفت، مسائل منطقه، جهان اسلام و رهبری آن، موضوع فلسطین) می توانستیم با عربستان روابط بدون تنشی داشته باشیم.

آنچه که به نظر من عامل مشکلات اخیر شده برجسته تر شدن رقابت های ایران و عربستان در مسائل منطقه ای است. عربستانی ها مشخصا از دو چیز نگران شدند. یکی مسئله بهار عربی یا بیداری اسلامی است. سعودی تصور می کرد این تحولات در راستای منافع عربستان نیست و باعث کاهش نفوذ این کشور در سرزمین های عربی و افزایش حضور ایران در این کشورها خواهد بود. البته مداخله عربستان در تونس که رهبر سابقش به ریاض فرار کرد، یا در مصر بر هیچ کس پوشیده نیست یا در مسائل مربوط به عراق نقطه راس تقابل میان ایران و عربستان است. چون عراق همیشه منطقه تعادل روابط ایران و عربستان بوده است و اگر ما در این منطقه سه راس داشتیم (ایران و عربستان و عراق) همواره یک بالانس قدرتی میان اینها وجود داشت ولی بعد از سقوط صدام این موازنه به سود ایران تغییر کرد. بااتفاقات بعدی تحلیل های امنیتی عربستان اظهار می داشت ایران خیزهای بلندی برای کنار زدن عربستان بر می دارد. که از آن جمله می توان به مسئله سوریه و بعد مسئله خطرناک تر و مهم ماجراهای یمن اشاره کرد. در یمن هیچگونه انعطافی از ایران دیده نشد ضمن اینکه جنگ نیابتی ایران و عربستان در سوریه کاملا مشخص شد و این باعث شد بحران در روابط ایران و عربستان اوج بگیرد. یمن هم که دیگر واقعا برای عربستان غیرقابل تحمل بود. هر کسی که جغرافیای سیاسی منطقه را بداند می داند که یمن امتداد و حیاط خلوت عربستان است. اتفاقاتی که در یمن افتاد باعث شد عربستان واقعا حالت جنگ علنی را با ایران آغاز کند. همانطور که قبلا هم خدمتتان گفتم امکان اینکه سوریه به اینجا نرسد وجود داشت، در مورد یمن هم چنین شرایطی وجود داشت. 

متاسفانه آن بخش سیاسی در وزارت خارجه ما که مسئولیت امور خاورمیانه را به دست دارد، صحبت های منطبق بر جایگاه یک دیپلمات را به زبان نمی آورد و بیشتر ما را به یاد ادبیات نظامیان می اندازند. مثلا در ماجرای اعزام هواپیمای کمکی به یمن، سعودی ها خویشتن داری کردند که آن هواپیما را نزدند وگرنه یک فاجعه واقعی پیش می آمد در حالیکه طبق قعطنامه شورای امنیت سعودی می توانستند این حماقت را انجام دهند و آن هواپیما را بزند.

نکته دیگر اینکه در حوزه دیپلماسی دو اتفاق افتاد. یکی در دوره هشت ساله آقای احمدی نژاد و آن هم این بود که ایشان از ابتدا فضا را بین تهران و ریاض متشنج کرد هر چند بعدا خواست با حرکات غیر متعارف دیپلماتیک خودش را به عربستان نزدیک کند و هرگز هم پاسخی نگرفت. این در حالیست که در دوره آقای خاتمی ما توانستیم با عربستان قرارداد امنیتی امضا کنیم، کسانی که با ادبیات قراردادها آشنا هستند می دانند قرارداد امنیتی زمانی امضا می شود که ما از تمام پل های سیاسی عبور کرده باشیم. 

جاوید قربان اوغلی

حضور آقای احمدی نژاد با شعارهایی که به زعم خودشان بازگشت به ارزش های انقلابی بود به شدت عربستان را نگران کرد. در حالی که ما خوب می دانیم اصلا چنین چیزی نبود و موضوع بازگشت به شعارهای انقلاب مطرح نبود، بلکه استفاده از چنین فضایی بود. بعد از آن ماجرای بحرین پیش آمد، در مسئله بحرین قطعا ورود عربستان سعودی هم غلط و اشتباه بوده است. عربستان اجازه ندارد ورود نظامی داشته باشد ولی واکنش ما آیا باید به آن شکل می بود که ما به این شدت خود را حامی بحرین نشان دهیم؟ سیاست هایی که در عمل به ضرر خود شیعیان بحرین هم تمام شد. 

یا در مورد یمن قطعا من اقدام عربستان را محکوم می کنم ولی حوثی ها و انصار الله می توانستند در آنجا وقتی صنعا را گرفتند به سمت عدن نروند. شما بعد از گرفتن صنعا بیانیه عربستان را ببینید. عربستان برخورد نسبتا نرمی با این قضیه داشت و گویی حاضر است نقشی را برای انصار الله در یمن بپذیرد منتهی اتفاقی که بعد افتاد مثل تصرف عدن و کسی هنوز هم منشا آن را نمی داند اتفاقاتی است که به فرار منصور هادی و بعد هم حرکت به سوی عدن از سوی انصارالله منجر شد. 

البته اخبار و شواهد حاکی از این است که از ایران به حوثی ها توصیه شده بود که به سمت عدن نروند ولی آنها دست به چنین اشتباه استراتژیکی زدند

اگر خود آنها هم حرکت کردند اشتباهی بوده که رخ داده است. من به خاطر دارم جلسه ای را با مقامات ارشد وزارت خارجه حتی قبل از حمله عربستان به یمن برگزار کردم و آنجا هشدار دادم که مسئله یمن خط قرمز عربستان است و برخی بی دقتی ها سبب مداخله نظامی عربستان خواهد شد. یکی از آقایان با خنده تمسخر آمیزی  صحبت های من را رد کرد و خلاصه آنکه وقعی به آن هشدارها ننهادند. تنها نظر من این نبود بسیاری از کارشناسان دیگر هم چنین هشداری داده بودند که این عربستان عربستان زمان عبدالله و فهد نیست و تهاجمی شده و احتمال جنگ زیاد است اما نظرات کارشناسی به هیچ عنوان مورد اعتنا قرار نگرفت. البته دستگاه دیپلماسی ما خصوصا وزارت خارجه در این خصوص خیلی مقصر نیست چون اختیارات تام و تمام ندارد.  در ماجراهای خاورمیانه تمرکزها به عهده بخشی دیگر است. در نتیجه سه عامل درگیری آقای ظریف در گفتگوهای هسته ای، غفلت از مسائل منطقه که از ضعف مدیریتی مدیریت ذیل آقای ظریف در مسائل منطقه ای نشات می گرفت و سوم استفاده از زبان نظامی به جای زبان دیپلماتیک در قضیه یمن از مجموعه این عوامل بودند. 

در این رابطه مثال میزنید؟

شما بیانیه های صادر شده در آن زمان را نگاه کنید اظهارنظرها را در قضیه یمن ببینید. در هیچ کدام ادبیات دیپلماتیک دیده نمی شود و همه ادبیات تند، یکسویه و با لحن بیانیه های شبه نظامی سخن می گوید. معلوم است طرف مقابل را تحریک می کند. ضمن اینکه طرف مقابل به شدت از نزدیکی ایران و آمریکا هراس داشته و دارد. هر مرحله که مذاکرات ایران و ۵+۱ جدی تر می شد نگرانی عربستان از آینده وضعیت منطقه و نزدیکی هرچه بیشتر ایران و آمریکا تقویت می یافت. 

با این وضعیت به نظر شما راه حل چیست؟ فکر می کنید چه باید بکنیم؟

من اعتقادم دارم باید از طریق دیپلماسی پنهان مسیر را پی بگیریم چون الان کار ایران و عربستان به جایی رسیده که عقب نشینی هر کدام شکست تلقی می شود و چنین کاری را هیچیک انجام نمی دهند. در نتیجه یا باید از طریق دیپلماسی پنهان یا از طریق واسطه هایی که مورد وثوق دو طرف هستند ایم اتفاق بیفتد. البته سلطان عمان کارهایی را انجام می داد ولی بعد از قطع رابطه و ماجرای سفارت کار پیچیده تر شده است. ضمن اینکه در کنار اینها ما باید در برخی سیاست های خود تجدیدنظرهایی انجام دهیم. کنترل یمن در حال حاضر دست عربستان است و این را باید بپذیریم. ما اینهمه هزینه دادیم و در نهایت هم عربستان آنجا کنترل امور را در دست گرفت و دنیا هم با این کشور همراه شد. الان هم حتی با مقداری تغییر لحن در مورد یمن، مسئله بحرین، امکان مشارکت و حضور عربستان در برخی مناطق که به طور کامل در اختیار ایران است می تواند طرف مقابل را برای اطمینان یافتن از اینکه ایران واقعا می خواهد با عربستان به مصالحه ای دست یابد، برساند. در کنار اینها استفاده از کسانی که مورد وثوق عربستان سعودی هستند هم می تواند ثمربخش باشد. ما از ظرفیت های آیت الله هاشمی استفاده نکردیم. البته این انتقاد به آقای روحانی هم وارد است. من انتظار داشتم آقای روحانی در همان سال اول حضورش ولو به بهانه سفر حج که هیچ دلیل سیاسی نمی خواهد به عربستان برود. البته همه می دانند این حج ها سیاسی است و حتما هم مذاکرات سیاسی در آن رخ خواهد داد ولی آن اتفاق هم رخ نداد. بنابراین مجموعه آن عوامل و این اشتباهات باعث شد ما به اینجا برسیم. 

ماجرا این است که شما فقط یک طرف ماجرا را تحلیل می کنید. وقتی طرف مقابل برای شما شمشیر را از رو بسته و خودتان هم می پذیرید هر نوع عقب نشینی به معنای شکست است، چگونه می توان اوضاع را یکسویه تحلیل کرد؟ ضمن اینکه وقتی عربستان می گوید شما باید ابتدا از کل این منطقه خارج شوید و بعد وارد گفتگو شویم، چه باید کرد؟ عربستان حضور ایران در یمن، سوریه، عراق و لبنان را حتی به رسمیت هم نمی شناسد. شما با چنین بازیگری چطور می خواهید مصالحه داشته باشید؟ ضمن اینکه به یاد داشته باشیم آن شرایط آرام گذشته در وضعیتی بود که ما هیچ حضوری در عراق نداشتیم، سوریه هم به این وضعیت در نیامده بود، بحرین و یمن هم کوچکترین ناآرامی نداشتند.

من شما را به مسئله ۵+۱ ارجاع می دهم. مگر آنها از ما نخواستند همه سانتریفیوژها را تعطیل کنیم، کل فرآیند هسته ای ما برچیده شود. 

ولی وقتی مذاکره شکل گرفت که طرف مقابل این حرف ها را کنار گذاشتند. ما در ابتدا به اوج تنش رسیدیم و بعد طرف مقابل حاضر شد امتیازاتی را به ما بدهد و بپذیرد که ایران هم باید سهم داشته باشد. 

خیر اصلا اینطور نبوده است. اتفاقا ما زمانی که به این نتیجه رسیدیم که دریافتیم با روال پیشین که دولت های نهم و دهم در پیش گرفتند به نتیجه نمی رسیم.

اما این تغییر در نگاه دو طرفه بود. هم ما روال غلط دولت پیشین را تغییر دادیم و هم آنها روش دیگری را در پیش گرفتند

آنها می دانستند که با احمدی نژاد نمی توان به توافقی رسید و اتفاقا با اینکه بعدها ایشان خیلی علاقه داشت این توافق صورت گیرد ولی آنها نمی خواستند با احمدی نژاد به توافق برسند. چرا اینگونه از انتخاب آقای روحانی استقبال جهانی شد؟ چرا از سیاست جدید ما که قطعا سیاست مجموعه نظام بود تا این اندازه استقبال کردند.

جاوید قربان اوغلی

مذاکره با آمریکا که در زمان آقای احمدی نژاد و در عمان آغاز شده بود، ولی چرا طرف آمریکایی از آن مذاکرات استقبال نکردند برای اینکه نیازمند یک تغییر علنی بودند. نمی شود در محرمانه مذاکره کرد و در علنی شعارهای تند بدهیم. آنها دنبال یکپارچگی سیاسی در حاکمیت و بدنه اجرایی نظام و دولت ایران بودند که این با انتخابات ۹۲ حاصل شد. بنابراین به همین دلیل بود که آنها بلافاصله سیاست برد- برد آقای روحانی و آغاز مذاکره را پذیرفتند و مذاکرات در کمتر از صد روز به توافق ژنو رسید و در ۲۲ ماه هم برجام حاصل شد. 

اما این را نباید فراموش کرد که ما سال ۸۲ را داشتیم که مذاکرات به بن بست رسید به همین دلیل که طرف غربی و به ویژه آمریکایی نمی خواستند به نتیجه نرسید. آمریکا اعتقاد داشت غنی سازی اورانیوم در ایران همچنان در وضعیت تعلیق بماند. در حالی که وقتی آقای روحانی به عنوان رئيس جمهور مسئولیت را در دست گرفت ما به برخی پیشرفت ها رسیده بودیم و طرف مقابل نمی توانست بگوید کل برنامه هسته ای ایران برچیده شود.  اگر اینطور است که شما می گویید چرا سال ۸۲ توافق نشد؟ و در عین حال در طرف مقابل هم تیمی روی کار بود که تمایل داشت این ماجرا حل شود. شما فرض کنید اگر به جای آقای اوباما، جان مک کین رئيس جمهور آمریکا بود، فکر می کنید مذاکرات به نتیجه می رسید؟

ما نمی توانیم اینگونه فرضیات را بررسی کنیم. در خصوص سال ۸۲ من برخلاف تندروهایی که آقای روحانی را متهم می کنند که در آن زمان همه چیز را وادادیم، بر این باورم آن هم تصمیم نظام بود. اما اشتباه ما در دولت قبلی بود چرا که ما می توانستیم در دولت پیشین همه آن کارها را در بخش فنی انجام دهیم و در بخش سیاسی به سمت مذاکره برویم. ما در بخش فنی آن کارها را انجام دادیم ولی در بخش سیاسی با سیاست چکشی با ماجرا برخورد کردیم. همه می دانیم که آقای جلیلی مذاکره نمی کرد، حتی آقای لاریجانی در حال پایان دادن مذاکرات بود و به نتیجه هم رسیده بودیم ولی آقای احمدی نژاد مانع شد و آقای لاریجانی استعفا داد. در بخش سیاسی رنگ و بوی حرکات ما چالشی، برخوردی و ستیز بود. 

این بخش از فرمایش شما را می پذیرم ولی در عین حال بازی دو طرف و بازیگر دارد. شما نمی توانید یک طرفه خودتان بخواهید و به نتیجه هم برسید. تا زمانی که طرف مقابل نخواهد از نتیجه خبری نخواهد بود. طرف مقابل در آن دوره بنا به دلایل مختلف نمی خواست به نتیجه برسد. 

در کدام دوره؟

در دوره اول آقای روحانی، آقای روحانی خیلی حسن نیت نشان داد و مذاکرات هم خیلی هم خوب پیش رفت و توافقات سعدآباد و بروکسل هم توافقات خوبی بودند ولی آمریکا به دلیل اینکه خودش در مذاکرات حاضر نبود زیر میز زد و نمی خواست مذاکرات به نتیجه برسد و اروپایی ها هم تحت این فشار قرار داشتند، تا وقتی هم که آن فضا وجود داشت، چه آقای روحانی، چه آقای ظریف و چه هر کس دیگری بر سر کار بود مذاکرات به نتیجه نمی رسید. برجام الان به این دلیل به نتیجه رسید که طرف مقابل هم به این باور رسید که باید از مسیر دیگری وارد عمل شود. در نتیجه باید بپذیریم که هر دو طرف باید تمایل داشته باشند این روند به نتیجه برسد وگرنه نتیجه ای در کار نخواهد بود. شما با این بخش موافقید؟

بله کاملا

در نتیجه مقصودم این است که ماجرای عربستان هم چنین شرایطی دارد. تا زمانی که طرف مقابل به این خواسته نرسد ما چطور می توانیم انتظار داشته باشیم برخی تعدیل ها در سیاست خارجی و منطقه ای ما در نهایت به عادی سازی و بهبود مناسبات بینجامد؟

شما با چه اطمینانی می گویید طرف مقابل نمی خواهد هیچ همراهی داشته باشد؟

برای اینکه نمودهای عینی اش دیده می شود. ماجراهای سوریه، اتفاقات عراق، اظهارنظرهای مقامات سعودی، اعدام شیخ نمر و …

مگر این نمودهای عینی در مسئله هسته ای در دوره قبل نبود؟ اما فضا عوض شد. ببینید شما باید به سیگنال ها توجه کنید. من نقش آقای اوباما را بسیار اساسی می دانم. من اصلا معتقدم مذاکرات ۵+۱ نبود مذاکرات ۱ با ۱ بود. آقای ظریف یکبار به من گفت وزیر خارجه آلمان گفته که چرا اینقدر ما را برای مذاکرات به وین و ژنو می کشانید؟ خودتان با آقای کری تمام کنید و بگویید بیاییم و امضا کنیم. بنابراین آنها هم تغییر کردند، در این تغییر نقش اوباما کاملا محوری بود ولی نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که خودمان هم در نهایت از سیاست های اعلامی مان عقب نشینی کنیم. اصلا نرمش قهرمانانه معنی اش همین بود. مگر ما حاضر بودیم یک سانتریفیوژ را کم کنیم؟ ولی حاضر شدیم سانتریفیوژها را به ۶ هزار تا تقلیل دهیم، فردو و اراک را تغییر دهیم. در نتیجه باید به شما بگویم سیاست های هشت ساله دولت احمدی نژاد هیچ خدمتی به برنامه هسته ای ما نکرده است فقط هزینه ها را بالاتر برد. نه در مسئله هسته ای بلکه در مسئله اقتصادی هم ضرر و زیان های فراوانی را به کشور تحمیل کرد. همین یک نمونه بابک زنجانی نتیجه فساد ناشی از آن سیاست ها در مسئله هسته ای بود و اصرار غیر ضروری بر این مسئله. این کاملا با اینکه شما بگویید برای ما دست آورد داشته متفاوت است. کسی منکر دست آوردها نیست و من هم موافقم که دست آوردها باعث شد غربی ها حاضر شوند با ما مذاکره کنند. در حالی که ما می توانستیم تمام این دست آوردها را داشته باشیم با هزینه بسیار بسیار کمتر. آنچه هزینه ها را بالاتر برده نه سانتریفیوژها و چرخیدن آنها که سیاست اعلامی وزارت خارجه و دولت آقای احمدی نژاد در هشت سال گذشته بود. 

فرمایشات شما در کلیات صحیح است ولی در خصوص مورد عربستان سعودی این سیگنال ها چندان دیده نمی شود. شما به نقش آقای اوباما اشاره کردید ولی این طرف کدام یک از خاندان آل سعود از بهبود و عادی سازی روابط با ایران حمایت می کند؟

ببینید در عربستان شاید آن سیگنال به دلیل حاکمیت امنیتی و نسل جدید شاهزادگان خیلی سخت باشد پیدا کرد ولی دنیای سیاست، صفر و صدی نیست. شما به خاطر دارید عربستان تا چه اندازه در جنگ ایران و عراق به صدام کمک کرد، نقل قول معروف امام که فرمودند ما اگر صدام را ببخشیم از فهد نمی گذریم را هم به یاد دارید، اما امام هم آن نرمش قهرمانانه را انجام داد، حال از شما می پرسم همان سیگنال و نرمش را شما در ایران می بینید؟

دیگر ما باید چه کار می کردیم؟ 

اینکه شما در لحن بگویید بله ما قصد تنش زدایی داریم و می خواهیم مشکلات را حل کنیم مشکلی را حل نمی کند آن هم در شرایطی که از آن طرف در یمن به صورت عربستان چنگ بیندازی که در نهایت هم به ضرر خودمان تمام شود و سعودی همه را پاکسازی کند. در عراق حاکمیت کاملا در دست شیعیان و متحدین ماست و هیچ جایی برای نیروهای نزدیک به عربستان نباشد. در سوریه پوزه عربستان را به خاک بمالیم. به سفارت این کشور در تهران و مشهد حمله می کنیم و آن را به آتش می کشیم.  شما آیا مفری باز کردید که آنها جلو نیایند؟ ببینید سیاست های ما هم کمتر از عربستان تهاجمی نبوده است. شما فضا را باز کنید قدری منافع عربستان را به رسمیت بشناسید. مسئولین  و بدنه کارشناسی وزارت خارجه در این حوزه باید به این سوالات پاسخ دهند. من فکر می کنم برای این امر و از این باب که شان دو طرف هم حفظ شود باید با دیپلماسی پنهان و از طریق واسطه ها کار را شروع کرد. یعنی ما اول این جنگ را باید آتش بس بدهیم و بعد از آتش بس روند مذاکرات را آغاز کنیم. می توان برای عربستان جایگاهی را قائل شد. نفت سرنوشت همه ماست و این سیاست عربستان باعث شده قیمت نفت تا این اندازه پایین بیاید. چرا نفت ۱۰۰ دلاری به این قیمت برسد؟ از این مناقشه چه کسی ضرر و کدام بازیگران استفاده می کنند؟ اگر بپذیریم که به جای نقاط اختلاف موضوعات مشترک دو کشور را پیدا کنیم. چطور آقای خاتمی توانست این کار را انجام دهد؟ بله آن زمان بحران های منطقه ای نبود ولی به هر حال ظرفیت های دیپلماتیک و رهبران در سیاست مداری و سیاست گذاری اینجاهاست که خود را نشان می دهد. اگر ما به عربستان ایراد می گیریم که در یمن چه می کند به ما هم همین ایران می تواند وارد باشد. شما نمی توانید به دیگران ایراد بگیرید ولی خودتان را مبرا بدانید. بله بهتر است هیچ دخالتی در هیچ کشوری نباشد و سرنوشت کشورها را خود مردم آنها تعیین کنند ولی واقعیت این است که دنیای سیاست این نیست. 

در مجموع من فکر می کنم، اگر واقعا نگاه واقع بینانه ای در این مسئله حکمفرما شود امکان حل مسئله عربستان سعودی وجود دارد. 

نظرات بینندگان