arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۵۳۴۳۱
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۰۹ - ۰۱ اسفند ۱۳۹۴

ویروس ماجراجویی و «ایران هراسی»

*حسام الدین آشنا
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
در مناظره تلویزیونی «نفوذ»، کوشیدم مرز بین نفوذ واقعی را از تبادل فرهنگی و از نفوذی جلوه دادن آن چیزی که در ذات خود از جنس اندیشه و تفکر است، تفکیک کنم.

رخداد‌های اخیر منطقه و افزایش دامنه تنش‌ها و تشابه خطرناک آن با دوران تدارک لشکرکشی امریکای جرج بوش به منطقه، ضرورت باز اندیشی درباره بارزترین وخطرناک ترین جلوه‌های نفوذ یعنی ماجراجویی و بهانه‌سازی برای مداخله نظامی بیگانگان و تغذیه اسلام هراسی و «ایران هراسی» جنگ طلبان حرفه‌ای و صهیونیستی را به ذهن متبادر می‌سازد. من در مناظره مذکور به استناد مشاهدات دست اول خودم از یک «کیس» مشخص سخن گفتم که هدف از آن کشاندن ایران به دام مداخله گری نظامی در عراق بود و دقیقاً در امتداد تهاجم امریکا به عراق عمل می‌کرد. ویروس ماجراجویی دقیقاً قدرت نرم افزاری نظام اسلامی یعنی توان سخنگویی به نام ستمدیدگان و مظلومین جهان را هدف قرار می‌دهد و کارکردش این است که در منظر افکار عمومی، موقعیت قربانی و مظلوم ایران تبدیل به موقعیت سلطه‌جویی و قدرت طلبی‌های استکباری و امپراتور مآبانه شود.

ویروس ماجراجویی در صورت نفوذ در حساس ترین مواقع کلیدی نظام، تصویر مخدوشی از ایران در افکار عمومی جهانی تولید کرده و سیمای مقاومتی و دفاعی ایران را در ذهن توده‌های مظلوم منطقه وجهان، تبدیل به یک تصویر توسعه طلبانه خواهد کرد. اگر در نامه حکیمانه مقام معظم رهبری به جوانان غرب، تأمل کافی به عمل آید، می‌توان آن متن را به شکل یک «کیفر خواست جهان اسلام» علیه مصادیقی مشخص از جنبه جنگ افروزانه و خشونت پرور جهان غرب قرائت کرد. سطر سطر نامه رهبری معیار دقیقی  به دست می‌دهد که می‌تواند راهنمای عمل ملی برای پرهیز از لغزش به دام مذکور باشد. نامه رهبری، جهان غرب را به شکل یکپارچه و مشحون از پلیدی‌ها نمی‌بیند، بلکه به دقت توان خود انتقادی غرب را که به گواهی تاریخ در موارد متعدد علیه خود قیام کرده و عذر تقصیر در پیشگاه مظلومین جهان آورده، مخاطب قرار می‌دهد. ایران هنگامی می‌تواند به سهم خود، نیروی خود انتقادی جوامع غربی را به جنبش در آورد که در فراسوی مرزهای ملی، یک حوزه وسیع تمدنی را در جغرافیای اسلام نمایندگی کند. به عنوان مثال، اگر به شیوه سخنگویی وزیر امور خارجه ایران دکتر ظریف در مجامع جهانی دقت کنیم، به وضوح خواهیم دید که این سردار سترگ عرصه قدرت نرم نظام، نوعی توازن و حد وسط طلایی میان دو نوع زبان یعنی زبان سرد استدلالی و زبان گرم همدلی ایجاد کرده است. ظریف آنجا که «برادران ترکیه‌ای و عرب» منطقه را مخاطب خود قرار می‌دهد و آنجا که بر مبنای منطقی کوبنده، جنگ طلبی و مداخله گرایی بیگانگان را به پرسش می‌گیرد، در رفت و برگشتی مدام میان سویه‌های متقارن زبان مغز‌ها و عاطفه هاست. آن چه که می‌توان در مفهوم دقیق و منفی کلمه «نفوذ» نامید، ساختار شکنی خشونت بار همین زبان ارتباطی و تعاملی است که متأسفانه گاه در زیر لایه‌ای نازک از ملی گرایی کاذب پنهان می‌شود.

واقعیت آن است که تراکم کینه‌ها و عصبیت‌های جاهلی منطقه را به شکل انبار باروت در آورده و هیچ چیز بهتر از ملی گرایی‌های‌نژاد پرستانه و امپراتورمآبانه نمی‌تواند چاشنی بمب ایران هراسی را منفجر کند. ایران در مرحله اجرایی‌سازی «برجام» در موقعیتی قرار گرفته که می‌تواند نفوذ معنوی خود در افکار عمومی جهانی را گامی فراتر برده و دست کم بخشی از مضمون عمیق نامه مذکور را در چشم انداز قابل رویت قرار دهد.  طرح مسأله عذرخواهی یا انتقاد از نقش امریکا در سرنگون‌سازی دولت قانونی و منتخب دکتر مصدق در انتخابات امریکا را می‌توان در همین چارچوب پیش‌گفته ارزیابی کرد. باید پرسید که پس از چندین دهه که از آن کودتای شوم می‌گذرد، چه چیزی بازخوانی آن پرونده را امکان پذیر کرده است و آیا به موزه سپرده شدن پرونده هسته‌ای ایران می‌تواند عمق تازه‌ای به خود انتقادی امریکایی‌ها تا مرحله گسست کامل و بی‌شائبه از همه اشکال براندازی بدهد؟ چگونه می‌توان  فرایند خود انتقادی امریکایی‌ها را دامن زد و به این ترتیب پیامد‌های جنبی برجام را به نقطه آغاز یک فصل واقعاً نوین در تعامل جهانی تبدیل کرد؟ این‌ها سؤال هایی است که جز در یک زمین و اقلیم مساعد ملی نمی‌روید و هدف نفوذی‌ها این است که ایران چنان در زیر آوار سنگین گذشته و خاطره‌های تلخ گرفتار آید که مجالی برای پشت سر گذاشتن استعلایی گذشته و نگاه به آینده نیابد.

*مشاور رئیس جمهوری / روزنامه ایران
نظرات بینندگان