در ادامه گزیده ای از مهمترین اظهارات ربیعی را می خوانید:
*پیروزی روحانی ماحصل خواست عمومی جامعه برای تغییر است. جدای از دولت مهندس میرحسین موسوی که هژمونی جنگ و مقاومت در برابر دشمن تبدیل به سرفصل باورهای مردم بود و باعث شده بود تا از چپ سنتی تا راست در دولت جنگ کنار هم بنشینند مابقی دولت ها بر اساس تغییر خواهی مردم ایران رای آورده اند.
* پیروزی آقای هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی روی سیکل تغییرخواهی مردم است. پس از جنگ مردم آرامش و بهبود زندگی را طالب بودند. تمرکز آقای هاشمی روی بحث توسعه مبتنی بر ادراکی دقیق از همین خواست اجتماعی بود. دولت اصلاحات هم بازتاب خواست مردم و افکار عمومی برای تغییر بود. حتی پیروزی احمدی نژاد را بر خلاف خیلی از تحلیل گران و جامعه شناسان من وابسته به همین تغییر خواهی می دانم. وقتی احمدی نژاد 30 سال انقلاب را هدف گرفت و گفت کاری نشده مردم گمان کردند که اتفاق جدید قرار است خلق شود.
*رای به روحانی رای به پایان سیاست زدگی و پوپولیسم است. مردم از اینکه شعار عدالت به تثبیت فساد انجامید عصبانی بودند، از اینکه دروازه جهان به روی ایران بسته شده خسته شده بودند، از اینکه طبقات نوظهور سرمایه داری بدون هیچ زحمتی متولد می شدند صبرشان به اتمام رسیده بود. به روحانی رای دادند تا تغییری و فرجی در زندگیشان ایجاد شود.
*واقعا فکر نمی کردم که سازمان بازنشستگی را با 60 هزار میلیارد تومان بدهی تحویل مان می دهند راندمان وزارتخانه برای حل بیکاری صفر درصد باشد. واقعیت این است که وقتی گزارش وضعیت دولت به اعضای کابینه ارایه شد همه شوکه شدیم.
*به فساد مزمن نرسیده ایم اما به جایی رسیده ایم که متاسفانه فساد توجیه می شود.
* برخی اوقات می بینیم که گویا طاقت آقای روحانی هم طاق می شود و حرف هایی می زنند که رنگ و بوی عصبانیت و ناراحتی دارد. من با روحانی از دوران قرارگاه خاتم کار کرده ام. ایشان برخلاف خیلی ها راحت عصبانی نمی شود.
*عصبانی نمیشود به معنی این نیست که آقای روحانی خیلی راحت با مسائل کنار می آید، نه. آقای روحانی ناراحتی وعصبانیت خود را به نمایش نمی گذارد. رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون درباره روحانی صدق نمیکند. چون ایشان را خوب می شناسم به شما می گویم او مشکلات و ناراحتی هایش را درون خودش نگه میدارد. به قول معروف درون ریز است. سخت می شود فهمید از چه چیزی عصبانی شده. اگرهم جایی حرفی می زند که سر و صدایی به پا می کند تردید نکنید بحث حق الناس است. ایشان روی حق و حقوق مردم بسیار مصر است.
* راهبرد مدیریتی آقای روحانی بر اساس ائتلاف-عقلانیت بود. نیروهای وابسته و منسوب به جناح های مختلف راحت تر از هر کسی با روحانی کار کردند. در شورای عالی امنیت ملی گرایش های زیادی بودند.
*آقای روحانی به دنبال اجماع سازی است، یعنی کاری که همیشه در مسوولیت های مختلف تجربه کرده است.
* وقتی شما با سویه های مختلف و نگاههای گهگاه متضاد روبه رویید برای اینکه ضریب منافع را بالا ببرید ناچار به امتیاز دادن هم هستید. مثلا در قرارگاه خاتم منافع متضادی بود یا در شورایعالی امنیت ملی همینطور اما آقای روحانی سعی میکرد از نیروهای جناحهای مختلف در راستای منافع ملی یک خروجی خوب بگیرد و راندمان منافع را بالا ببرد.
*آقای روحانی خوب بلد است نیروهایی که جناحی هستند را برای پیشبرد اهداف ملی دور یک میز بنشاند. آقای روحانی هیچ وقت نیروی حزبی نبوده و کار تشکیلات سیاسی نداشته که این عقبه به کمکش بیاید. اما با به کارگیری نیروهای جناحی منطبق بر منطق راهبرد اجماع-عقلانیت کابینه را چید.
* دولت کنسرسیومی نیست. بیشتر ارکسترازیزاسیونی است. روحانی رهبر این ارکستر است که میخواهد و دارد از سازهای مختلف، یک طنین آرامش بخش برای ملت بیافریند. ایشان به جهت حضور در مسوولیتهای متفاوت و بر اساس تجاربی که در این زمینه دارد بلد است از نیروهای سیاسی مختلف یک برآیند خوب بیرون بیاورد.
* همه وزرا می دانیم که کجا ایستاده ایم، وضعیتمان چیست و کجا باید برویم. شاید سر انتخاب وسیله با هم بحث کنیم اما سر اهداف هیچ اختلاف نظری بین وزرای چپ و راست نیست. آقای روحانی رهبر ارکستر قابل و خوبی است.
* وزرای دولت همه ژنرالاند اما به جهت نابسامانی هایی که از دولت سابق به این دولت به ارث رسیده نمی شود فقط به عنوان ژنرال بنشینیم و نقشه بکشیم و راهبردهای کلان طراحی کنیم که البته این کار را می کنیم. اکثر مواقع همچون ژنرال هایی هستیم که لباس سربازی به تن کرده ایم و وسط میدانیم.
*امنیتی بودن کابینه از آن دسته حرفهایی است که مخالفان دولت بدون منطق سعی میکنند به عنوان نقطه ضعفی به دولت الصاق کنند. مگر چند نفر سابقه فعالیت اطلاعاتی- امنیتی دارند؟ در ثانی امنیتی بودن مگر جرم است؟ سوال من از این کسانی که این برچسب ها را به دولت میزنند این است که مگر علی ربیعی و امثال ربیعی ابتدای انقلاب و برای دفاع از خودشان و منافع شان وارد سپاه و نهادهای اطلاعاتی کشور شده اند؟ من و امثال من برای دفاع از انقلاب و نظام و کشور و حفظ امنیت ملی مان وارد این نهادها شدیم. تکلیف شرعی، اجتماعی مان شد که شدیم اطلاعاتی. این آقایان وقتی می خواهند دولت را تخریب کنند از زاویه معکوس وارد میشوند.
*چرا نمی گویند علی ربیعی برای دفاع از نظام و حفظ امنیت ملی جانش را کف دستش گرفت و وارد سپاه و وزارت اطلاعات شد؟ هر چند می دانم پشت پرده اتهام امنیتی زدن به کابینه چیست اما کسانی که این حرف ها را میزنند بهتر است خودشان پاسخی برای این پرسش پیدا کنند که ابتدای انقلاب که نظام با بحران گروهک ها و امنیت ملی روبرو بود اینها کجا بودند؟ چرا که همه هم سن و سالان من در آن مقطع برای حفظ انقلاب و جلوگیری از صدمه خوردن به نظام وارد سپاه و نهادهای امنیتی شدند. از سوی دیگر همین جریان ها و کسانی که نمی گویند ربیعی مدیر مسوول روزنامه، استاد دانشگاه، پژوهشگر نمونه واستاد دانشگاه بوده برای اثبات اهداف شان کفایت می کند.
*من هنوز به روایتی و از زاویه دیگری هم کار امنیتی میکنم. همین جا که نشسته ام باید با بحران کار و بحران اجتماعی مقابله کنم. فکر می کنید جلوگیری از این بحران ها کار ساده ای است؟ آنهم در دولتی که اسیر سوء تدبیرهای دولت سابق است مانند یارانه ها و طرح مسکن مهر.
*فکر می کنید وقتی من به عنوان وزیر به وزارت کار و تعاون آمدم دولت سابق با همه تلاش خود مثل خوشه بندی و غیره توانسته بود چند هزار نفر را از لیست یارانه ها خارج کند؟ هیچی. مصایب مسکن مهر را هم بروید از آقای آخوندی بپرسید که چه بلایی سر سرمایه ملی آورده. چرا ما امروز گرفتار ایجاد اشتغال و رونق اقتصادی هستیم؟ به این علت که بودجه عمرانی و تسهیلات بانکی که دو موتور اقتصاد کشور و کانون انباشت سرمایه ای هستند در دولت سابق پیش خور شده اند و این دولت سوختی برای حرکت نداشته است. منابع مورد نیاز دولت برای ایجاد اشتغال، مقابله با رکود و رونق بازار با طرح های بی منطق دولت سابق به گروگان گرفته شده است.
* همه تلاش ما این بوده که دولت ورشکسته ای که تحویل گرفتیم را دوباره سرپا کنیم. باید توجه داشت که هدف اول این دولت این بود که مشکلات بیشتر از این نشود و در پس گرایی گرفتار نمانیم.
*کار در وزارت کار راحت تر از فعالیت در وزارت اطلاعات نیست. آن حس وظیفه ای که در سپاه و وزارت اطلاعات داشتم را در حال حاضر مشدد دارم.
*آقای جهانگیری بیشتر از نهاوندیان و حسین فریدون در پاستور قدرت دارد.
* شاید در دولت اختلافاتی تاکتیکی برای رسیدن به اهداف وجود داشته باشد که این اختلافات، حسن است اما اینکه اختلاف منافعی باشد من چیزی ندیده ام و مصداقی ندارم که بگویم.
*من با همه رابطه ام خوب است. کمتر جایی را می توانید پیدا کنید که من بوده باشم و کسی با من بد شده باشد. اما آقای حجتی به دلیل روابط قدیمی ای که باهم داریم صمیمی ترین وزیر کابینه با من است که کنار هم می نشینیم و گاهی هم با هم درد دل میکنیم.
* هویت و ماهیت تفکری من اصلاح طلبی است هر چند اصلاح طلبی من با برخی از اصلاح طلبان تفاوت دارد. به اصلاح طلب بودن خودم هم افتخار میکنم.
* وقتی از «زنده باد مخالف من» حرف می زدیم فقط جملات و عبارات را کنار هم نمی چیدم، باور ذهنی و اعتقاد قلبی ام بود که نوشتم. وقتی پا به وزارتخانه گذاشتم دیدم این نیروها که از نظر سیاسی با من تفاوت دارند قرار نیست چوب لای چرخ وزارتخانه بگذارند و دردسر درست کنند چرا باید آنها را تسویه میکردم؟
*زنده باد مخالف من فقط شعار نیست، شعور اصلاح طلبانه است.
*نامه چهار وزیر درباره بحران رکود را خواندم و این سوال برایم به وجود آمد که این وزرا، وزیر شده اند که برای مشکلات اقتصادی راه حلی پیدا کنند و جلوی رکود و تورم را بگیرند نه اینکه در مقام وزیر هشدار بدهند. ما همیشه از این نامه ها به آقای روحانی می دهیم. یک نامه درون دولتی بود. اما واقعا قرار نبود رسانه ای شود که متاسفانه شد.
مردم شعور دارند و خیلی چیز ها را میفهمند آقای ربیعی
رییس دولت اصلاحات هنوزم اسم نداره؟