پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : محمد مهاجری طی یادداشتی در خبرآنلاین با عنوان « برای جناب دکترمحسن رضایی (آقامحسن سابق خودمان) » نوشت:
1-سردارمحسن رضایی،آدمی دوست داشتنی و قابل احترام است. بخش اعظمی از زحمات دوران دفاع مقدس بر دوش او بوده و ملت ایران تا ابد مدیون ایشان است. هنوز هم وقتی آقامحسن به زبان آن روزهایش حرف می زند،دل هر مخاطبی با هر فکر و سلیقه و گرایشی را می لرزاند.
2- "آقا محسن" روزگاری از کسوت سرداری درآمد و لباس سیاست پوشید. وارد عرصه رسانه شد و یک سایت و یک روزنامه راه انداخت که در دومی کامروا نشد.دوبار کاندیدای ریاست جمهوری شد و هر دوبار کامروا نشد. پیش از آن به سراغ دانشکده اقتصاد رفت تا بختش را در تئوری پردازی اقتصادی هم بیازماید که کامروا نشد.در انتخابات دوره های هفتم تا نهم ، در سایه ایستاد و نامزدهایش را به میدان فرستاد. باز هم کامروا نشد. در انتخابات هقتم اسفند94 نمایند ه اش را به شورای ائتلاف اصولگرایان فرستاد و باز هم کامروا نشد. مدتی قبل بی آنکه رخت سیاست از تن به در کند، دوباره خواهان پوشیدن لباس نظامی شد و ...
3- امروز در خبرها آمده که ایشان گفته اند:" اگر دولتها نمیتوانند، باید اجازه بدهند نیروهای انقلاب همانطور که شاه را بیرون کردند و صدام حسین را از خاک کشور فراری دادند، فقر، بیکاری و تبعیض را از این کشور بیرون کنند" . چه زیبا سخنی است از آقا محسن. دوست ندارم فکر کنم منظور ایشان از" نیروهایی که شاه را بیرون کردند و صدام را فراری دادند" خود ایشان است. اما ...
4-یادم هست روزهایی را که آقامحسن می خواست وارد بازار سیاست شود .چه بسیار بسیجی هایی که دوست داشتند فرمانده پرافتخارشان همچنان"آقامحسن" بماند و پیشوندهایی مثل دکتر و پرزیدنت جلوی اسمش نیاید. این خواسته به گوش او هم رسید ، اما...
5- گلایه های دکترمحسن رضایی اقتصاددان از دولتها درست است، اما چه می شود کرد که انقلاب اسلامی میثاق مقدسی دارد به نام قانون اساسی که خون همه شهدا برای حراست از آن بر زمین ریخته و همین"نیروهای انقلاب" که او می خواهد وارد میدان شوند،برای پایدارماندن قانون اساسی پایمردی ها کرده اند. طبق همین قانون اساسی و نیز بیان خمینی کبیر و خامنه ای عزیز ، میزان رای ملت است. آقای دکترمحسن رضایی برای روی کارآمدن خودش و هر که را مدنظر دارد، باید راه"صندوق رای " را برگزیند که دوبار چنین کرد و کامروا نشد. مگر اینکه ایشان راه دیگری بلد باشد که من نمی دانم.