«میخاییل شوید کوی»، وزیر اسبق فرهنگ روسیه در گفتگویی با شورای امور بینالملل روسیه از جذابیتهای فرهنگی امروز روسیه میگوید و در عین حال به این مسئله اذعان میکند که کشورش میراثدار خوبی برای فرهنگ و به ویژه ادبیات غنی آن نبوده است. متن این گفتگو در ادامه از نظر میگذرد:
* به نظر شما جذابیتهای روسیه از بُعد فرهنگی در دنیای امروز چیست؟
۳۰ سال است که این سوال در ذهن من لانه کرده و مرا آزار میدهد. دقیقاً ۳۰ سال است که به ترویج فرهنگ روسی در خارج از کشور و عکس آن مشغولم. از یک طرف خواستههای دنیای غرب کاملاً روشن است: هنرهای قابل اجرا و بیش از همه موسیقی. باوجود اینکه روسیه در بسیاری از مسابقات مقام کسب نمیکند، اما از هنری حیرتانگیز و مکتب موسیقی غنی برخورداریم. با این وجود، مشکلاتی وجود دارند. امروز در چین ۵۰ میلیون نفر پیانو مینوازند. در اصل اگر ۵۰ میلیون نفر در چین مشغول یادگیری نواختن پیانو باشند، در کشور ما باید ۵ میلیون نفر پیانو یاد بگیرند، اما آمار واقعی حاکی از ۵۰۰ هزار نفر محصل این رشته است. برای اجرای یک گروه ارکستر سمفونیک روی سِن، باید هر ساله ۱۰ هزار کودک وارد مدرسه موسیقی بشوند و این فقط برای یک گروه ارکستر است.
این موضوع برای من یک دغدغه است: من معتقدم که آنچه امروز باید حفظ و نگهداری شود، تحصیلات در بخش هنر است. مردم ما از نظر هنر به طور عمومی چندان رشد نکردهاند و کیفیت هنر روند نزولی دارد. مردم به هنر رایج و از جمله کلاسیک رایج علاقه دارند. در خارج از کشور به باله روسیه، باله «بالشوی تئاتر»، «مارینسکی»، «نووسیبیرسک» و «کراسنویارسک» علاقه دارند. طبیعی است که اپرای روسی و موسیقی کلاسیک روسیه را میخواهند. در حقیقت این موارد کارت ویزیت هنر ماست. والری گِریگییِف و تئاتر ماریینسکی نشان دادهاند که توانایی رقابت با اپرا و باله بالشوی تئاتر را دارند. این دو مرکز نمایشی در فهرست بهترین مراکز اجرای اپرا در سطح دنیا قرار دارند.
ارکستر سمفونیک، ارکستر فیلارمونی لنینگراد، ارکستر سمفونیک بزرگ روسیه به نام یوروفسکی، ارکستر ماریینسکی و سایرین نیز در دنیا علاقهمندان زیادی دارند. نمایشگاههای موزههای بزرگ از قبیل آرمیتاژ، روسکی موزه، موزه پوشکین و ترتیکوف همیشه با استقبال روبرو میشوند. نمایش آثار تولستوی و چخوف و بعد از آنها پوشکین و گوگول همیشه با اقبال خوبی روبرو بوده و هست. ما کارنامه خوبی داریم، اما همیشه دغدغه اصلی ما بالابردن جایگاه هنر و ادبیات معاصر بوده است.
درباره سینما باید بگویم که من هم همچون بسیاری دیگر معتقدم سینمای روسیه به خاطر قالب روسی آن جذاب است و نه به خاطر استفاده از موضوعات هالیوودی. حتی با هالیوود رقابت میکند: فیلم «بچههای شاد» اثر الکساندروف، «سیرک» یا «جنگ برای دفاع از سواستوپول» فیلمهای قابل رقابتی هستند. متاسفانه تماشاچیان امروز با سینمای آمریکایی بالا آمدهاند و غیر از آن را نمیپذیرند.
من طرفدار این هستم که روسیه را در خارج از کشور معرفی کنیم، خطوط جدید آن را به دنیا بشناسانیم. ما حافظان خطوط فکری مشخصی هستیم، ارزشهای ما و اروپاییان با هم تلاقی دارند و در برخی مسائل از هم جدا میشوند. روسیه به اعتقاد من یک کشور اروپایی است که خطوط فکریاش را بر ارزشهای عمومی مسیحیت بنیان نهاده است. در ۲۵۰ سال گذشته تلاش ما در همین راستا بوده و نفی آن احمقانه به نظر میرسد. عبارت «مسکو روم سوم است و بعد از آن نیست» حاکی از این حقیقت است که ما بخشی از اروپا و در عین حال بخش مهمی از آن هستیم.
* آیا میتوان گفت که ادبیات و سنت قوی تئاتر روسیه تداوم دارند؟
همکاران من از آژانس چاپ و نشر روسیه سیاستهای فعالی را برای بالابردن جایگاه نویسندگان امروز روسیه در جشنوارههای بزرگ، نمایشگاههای کتاب و این دست برنامهها انجام میدهند. ادبیات روسیه تنها ۲ درصد گردش کتاب در دنیا را به خود اختصاص میدهد و بخش اعظم آن به ادبیات کلاسیک مربوط میشود. امروز ما بیش از بیست نویسنده واقعی در بخش ادبیات معاصر داریم که باید آنها را به جامعه جهانی بشناسانیم.
ما باید یک مسئله ساده را درک کنیم: سنت برای جذابیت کافی نیست، نیاز به توسعه هست. ما تصور میکنیم که میراثداران برجسته تولستوی و داستایفسکی هستیم. اما اینطور نیست. ما وارثان خوبی برای آنها نبودهایم و خیلی چیزها را فراموش کردهایم. ما باید به تمام سنتهای هنر روسیه احترام بگذاریم. وقتی صحبت از هنر معاصر به میان میآید، ما باید روسیه را به عنوان یک کشور در حال توسعه ببینیم. ما فقط کشور تولستوی و داستایفسکی نیستیم و نباید چنین موضعی داشته باشیم.
درست است که در کشور ما آندره روبلیوف (شمایل نویس قرن ۱۴)، دیونیسی (شمایل نویس قرن ۱۵) و غیره زندگی کردهاند، اما باید نگاهمان به آینده باشد. نباید نگاهمان را به گذشته بدوزیم، چرا که آینده مهمتر است.
* آیا فرهنگ باید برای همه در دسترس باشد؟ امروز در روسیه برای بازدید از برنامههای فرهنگی در روزهای تعطیل باید پول پرداخت کرد.
متاسفانه، این از فقر ماست. زمانی که سال ۲۰۰۸ بحران اقتصادی رخ داد، به اصرار نیکلای سارکوزی، دولت فرانسه تدبیری اتخاذ کرد که سن بازدید رایگان از موزهها را بالاتر ببرند. فرانسویها به خوبی متوجه بودند که به زودی بیکاری در بین جوانان شایع میشود و دولت باید فکری برای آن بکند. موزهها قیمت بلیت ها را بالا میبرند، چون نیاز به پول دارند. علاوه بر این، امروز سیاست سختگیرانهای رواج یافته و معیار سنجش فعالیت مدیر موزه، سطح درآمد موزه است. این سیاست در همه جا قابل اجرا نیست. زیرا همه موزهها بازدیدکننده زیاد ندارند.
من فکر میکنم که سیاستهای اجتماعی حکومت باید در جهت نزدیک کردن هرچه بیشتر مردم با فرهنگ باشد. در قانون اساسی ما نوشته شده که روسیه یک حکومت اجتماعی است، زیرا بسیاری از برنامهها به صورت رایگان برگزار میشوند. امروز ما با کمبود بودجه تئاتر، موزه و ارکسترها روبرو هستیم که باید به نوعی خود را نجات دهند. علاوه بر بحث مالی، بحث فهم و درک از موضوع هم وجود دارد. امروز قدرت درک افراد پایین آمده، زبان افت کرده، کدهای فرهنگی در حال تغییر هستند. کیفیت فرهنگ تا حد زیادی به قدرت درک مردم بستگی دارد و در این میان رسانههای گروهی نقش بسیار مهمی دارند.
* آیا من درست متوجه شدهام که امروز علاقه مردم به نمایشگاهها بیشتر شده است؟ نمایشگاه نقاشی والنتین سیروف در مسکو یا کلیپ پرسر و صدای ونگوک با استقبال زیادی روبرو شدند. من تصور میکنم که علاقه مردم به نمایشگاه بیشتر شده، اما سواد فرهنگی مردم پایینتر آمده است.
مشکل سواد فرهنگی مردم ارتباط مستقیمی با تحصیلات در مدارس دارد. من معتقدم که مدارس ما تا حد زیادی غیرانسانی شدهاند. مدارس دیگر کودکان را برای زندگی، هنر و فرهنگ آماده نمیکنند، بلکه آنها را برای امتحان نهایی در پایان دوره تحصیلات عمومی آماده میکنند. این دو مساله متفاوت است.
* خیلیها معتقدند که اینترنت مانع از رشد برنامههای تلویزیونی و مطبوعات میشود. آیا شما با این نظر موافق هستید؟
خیر، اصلاً. دلایل زیادی هم دارم. اولاً، تلویزیون چیست؟ وسیلهای برای پخش یک سری برنامه که قدیمیتر از اینترنت است. اما رسانههای چاپی در کشورهای مختلف تفاوت دارند. نمیتوان گفت که در ژاپن اینترنت بد است، اما ژاپنیها به کتاب و روزنامه علاقه دارند و تیراژ روزنامه پایین نمیآید. ژاپنیها ملتی هستند که بین سنت و مدرنیته توازن برقرار میکنند. کاغذ گرما دارد، بیدلیل نیست که روانشناسان توصیه میکنند قبل از خواب کتاب الکترونیکی نخوانیم، زیرا خواب را بر هم میزند، اما کتاب کاغذی اینطور نیست.