پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : در سال های اول دانشجویی، وقتی برای نخستین بار کتاب «عبداللّه بن سبا، مرد افسانه ای تاریخ» تألیف مرحوم علامه سیدمرتضی عسکری را خواندم، سخت شگفت زده شدم. علامه در این کتاب از قول بعضی از بزرگان گذشته اهل سنت مانند: ابن اثیر، ابن کثیر، ابن خلدون و نویسندگان معروف معاصر همانند احمد امین مصری، سید رشیدرضافرید وجدی، بستانی و حسن ابراهیم نقل می کند:
به گزارش انتخاب، «پایه گذار شیعه، فردی یهودی از اهل صنعاء یمن بوده است به نام عبدالله بن سبا که در زمان خلیفه سوم به ظاهر اسلام می آورد و آرام آرام افرادی مانند ابوذر، عمار یاسر، محمد بن ابی بکر و مالک اشتر را گرد خود جمع می کند و با طرفداری تند از علی علیه السلام و ذکر فضائلی برای او، هسته اولیه فرقه شیعه را بنا می گذارد. توطئه های او قتل عثمان را رقم می زند، جنگ جمل را به وجود می آورد و دهها عقیده افراطی را به نام تشیع، از جمله باور به امام غایب را پایه گذاری می کند!»
نقش و برنامه های «عبدالله بن سبا» را چند تن از مورخان بزرگ اهل سنت در کتاب های خود می آورند و آیندگان نیز به اطمینان از منابع اولیه بدون تردید در آثار خود آنها را ذکر می کنند.
علامه عسکری در کتاب خود با بررسی های بسیار دقیق و علمی ثابت کرده است که اصلا فردی به نام "عبدالله بن سبا" وجود نداشته و این نام و کارها و گفته های منسوب به او را فرد کذّابی به نام "سیف بن عمر" ساخته و پرداخته و به خورد تاریخ داده است!
بعد از مطالعه کتاب، خدمت علامه عسکری رفتم و تعجب خود را از مطالب کتاب بیان کردم و این که مگر می شود قرن ها بزرگانی از دانشمندان و مورخان آب به آسیاب چنین افسانه ای بریزند!
ایشان با تأسف سرشان را تکان دادند و گفتند: "سیف بن عمر" بیش از این ها به اسلام ضربه زده است و من در کتاب «صدو پنجاه صحابی ساختگی» آنها را نوشته ام. چند ماه بعد ترجمه کتاب "صد و پنجاه صحابی ساختگی" به همت انتشارات بعثت منتشر شد. در این کتاب که اخیرأ به صورت 4 جلد بازنشر شده است، می خوانیم که "سیف بن عمر" نه تنها بیش از یک صد و پنجاه اسم دروغین را که هیچ واقعیتی نداشته اند به عنوان اصحاب پیامبر اکرم (ص) معرفی کرده است بلکه نام دهها شهر را نیز که اصلا در جغرافیای زمین موجود نبوده اند در جعلیات خود آورده است!!
**
بعد از انتشار خبر قتل ستایش دختر مظلوم افغان با درخواست های متعددی برای تحلیل این حادثه روبرو شدم که چون ابعاد حادثه به درستی روشن نبود کمی تامل کردم. در برخی از این درخواست ها افراد از من میخواستند قاتل ستایش را مانند بیجه (یکی از قاتلان زنجیرهای) تحلیل نکنم و حتی عده ای به صراحت از علت تحلیل شخصیت بیجه سوال می کردند. با بررسی موضوع و در حدود چهل سال بعد از مطالعه کتاب "عبداللّه بن سبا، مرد افسانه ای تاریخ" و "صد و پنجاه صحابی ساختگی"خواندن اتهام نامه سرتاپا دروغ آقای بهزاد مهرانی علیه خودم و انتشار گسترده آن در فضای مجازی نام "سیف بن عمر" و کارهای او را برایم زنده کرد. وی به بهانه قتل ستایش در فیس بوک خود می نویسد:
«یادم هست وقتی محمد بیجه، قاتل قتل های مخوف و زنجیره ای در پاکدشت دستگیر شد... او را به تلویزیون آوردند تا با او در مورد اعمال جنایتکارانه اش گفت و گویی انجام دهند. یکی از این گفت و گوهای تلویزیونی را دکتر محمود گلزاری، روان شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی، انجام می داد.
در بخشی از این گفت و گوی کوتاه دکتر گلزاری از بیجه می پرسد که آیا نماز می خوانی و بیجه در حالی که سرش را پایین انداخته است پاسخ می دهد: نه. گلزاری در ادامه از او می خواهد از او سوره حمد را از حفظ بخواند که بار دیگر بیجه سرش را پایین می اندازد و می گوید سوره حمد را نمی داند.» ایشان بعد از ذکر این مطلب که با جزییات نقل می کند نتیجه می گیرد: «گلزاری با پرسیدن این پرسش ها می خواست به مخاطب خود بگوید بله! این قاتل سریالی نماز نمی خواند و حتی سوره حمد را هم نمی تواند از حفظ بخواند و مذهبی نیست و لامذهبی موجب می شود که انسان به اصول اخلاقی پای بندی نداشته باشد و چنین فاجعه هایی به بار بیاورد.
هرچه بود بیجه به سرعت اعدام شد و احتمالأ نهایت کار کارشناسی که در مورد او و برای پی بردن به دلایل جنایتکاری اش انجام شد، همان تست سوره حمد و نماز بوده است.»
سرانجام وی ادعانامه اصلی خود را با استناد به این ماجرای به ظاهر درست و قطعی به محکمی صادر می کند: «اگر اعدام درمان درد بود و اگر حفظ بودن سوره حمد جامعه را سالم و اخلاقی می ساخت امروز ایران می بایست بر تارک کشورهای جهان از هر جهت بدرخشد!»
این مطلب بازنشر گسترده ای در برخی وبلاگ ها، سایت ها و گروههای تلگرامی متعددی یافت. که از بازنشر آن توسط برخی افراد دانشگاهی و فرهیخته باید تعجب کرد.
این داستان ساختگی کاملا یادآور جعلیات «سیف بن عمر» در چهارده قرن پیش است با این تفاوت که در عصر کنونی، اگر ذهنیتی با انگیزه های از پیش ساخته نداشته باشیم می توانیم خیلی زود و با کمک اینترنت نخست از صحت یک گفته و شنیده مطمئن شویم و آن گاه در صورت لزوم به نشر آن بپردازیم و البته اگر ذهن و ذهنیتی جهت دار داشته باشیم سراسیمه مطلب را می گیریم و ذوق زده آن را به هر جا می پراکنیم! انگیزه های تفرقه افکنانه و بنیان برانداز "سیف بن عمر" در حوزه اسلام و پیامدهای خونبار و ویران ساز کارهای او بعد از قرنها معلوم شده است اما من انگیزه نویسنده را به جز مخالفت با حکومت، به هر قیمت و با هر وسیله، نمی دانم. اگر مطلب را خودبرساخته و پرداخته که «ویل اللمکذبین» و اگر شنیده و نقل کرده که سخن مولا علی را به یادشان می آورم که فرمودند:
«در دروغگویی تو همین بس که هر چه شنیدی نقل کنی.» (نهج البلاغه/ نامه 69)
برای رد این مطلب ساختگی و افسانه وار نکات زیر را یادآور می شوم:
در سال 1376، زمانی که مشاور فرهنگی رییس سازمان صدا و سیما بودم و جنایات غلامرضا خوشرو (خفاش شب) به رسانه های کشیده شده بود، به پیشنهاد آقای دکتر علی لاریجانی، ریاست سازمان، برنامه "جستجو" را در شبکه سوم برای تحلیل روان شناختی و جامعه شناختی عوامل جرم با کارگردانی دوست عزیزم آقای عباس رافعی راه انداختم.
قرار شد برنامه های اول مصاحبه با خفاش شب باشد و به تحلیل زندگی فردی، خانوادگی و عوامل اجتماعی جنایت های او بپردازم.
مصاحبه ها ابتدا در اداره آگاهی ناجا و سپس در زندان اوین با خفاش شب انجام شد و همزمان همکار محترم آقای دکتر اصغری مقدم، استاد روان شناسی دانشگاه شاهد، به زندان رفتند و از او دو آزمون هوش و شخصیت رورشاخ را گرفتند.
تمام این جلسات در آرشیو صدا و سیما موجود است. متاسفانه سخت گیری های مسئول پخش شبکه سه، اجازه پخش بیش از سه جلسه را نداد. گاه از یک برنامه 45 دقیقه ای، دو سوم آن را غیرقابل پخش می دانستند و گاه یک هفته اصلا اجازه پخش نمی دادند. شکایت مکتوب به آقای دکتر لاریجانی، دکتر پورنجاتی (قائم مقام وقت سازمان) و حتی آیت الله یزدی، رییس وقت قوه قضاییه بردم که این برنامه مورد استقبال مردم و راهگشای زندگی آنان است، اما می گفتند بعضی سئوال ها و جواب ها به صلاح نیست که منتشر شود!
برنامه با بررسی وضعیت مجرمان و بزهکاران دیگر ادامه یافت. دو سه برنامه را هم برای نجات جوانان زیر اعدامی مستحق بخشش اختصاص دادیم که خوشبختانه باعث شد یکی از آن نوجوانان خوب زندانی آزاد شود. آن سالها مردم مرا که در کوچه و خیابان می دیدند مورد لطف قرار می دادند و غرق بوسه می کردند. هنوز هم بعد از حدود 20 سال می شناسند و با یادآوری آن برنامه محبت می کنند و احترام می گذارند.
من در تمام مصاحبه هایم با خفاش شب از او حتی یک سئوال مذهبی نکردم و چیزی از پایبندی اش به دین نپرسیدم. دنبال کمبودها، عقده ها، بی توجهی ها و نارسایی های اجتماعی خانوادگی و تربیتی بودم. به همین دلیل مورد لطف استادان، صاحب نظران، نویسندگان و هنرمندان زیادی قرار گرفتم.
برای مثال، آقای امیرحسین مدرس، هنرمند فرهیخته، در مصاحبه ای که در آذر ماه سال 1387 در توضیح این که مجری تلویزیون نباید تابع احساسات شود و شیوه بیان نادرستی را برگزیند، می گوید:
«اگر یادتان باشد دو شب قبل از اعدام جنایتکاری مانند خفاش شب، دکتر گلزاری در یکی از شبکه های سیما با او گفت و گو کرد و او را مورد روانکاوی قرار داد. در این برنامه دکتر گلزاری به گونه ای با خفاش شب حرف شد که ذره ای توهین در ادبیات او دیده نمی شد. این یعنی وظیفه رسانه. و قبل از همه این حرفها رفتار دکتر گلزاری یک رفتار اسلامی بود.» (سایت راسخون)
مجله آنلاین حقوق(Lawpdf.ir) نیز در تاریخ 25/2/1393 در تحلیل جرم شناختی و روان شناختی زندگی و رفتار خفاش شب به مصاحبه های من استشهاد می کند. همین طور چند سایت دیگر. سرانجام غلامرضا خوشرو، معروف به خفاش شب، در سن 28 سالگی در تاریخ 22/5/1376 اعدام شد. شهید لاجوردی، رییس وقت سازمان زندانها، روز قبل از آن به منزل ما تلفن کرد و از من دعوت نمود که در مراسم اعدام حضور داشته باشم که عذرخواهی کردم و نرفتم.
۲-داستان بیجه، در سال 1382 بر سر زبان ها افتاد. من با او که در اسفند 1383 اعدام شد هیچ گونه ملاقات حضوری و مصاحبه نداشتم. همکار محترم من، آقای دکتر افروز و چند نفر دیگر از روان شناسان و جرم شناسان با بیجه مصاحبه کردند. آن هم نه تلویزیونی! دکتر افروز بعدها بررسی های خود را از تحلیل شخصیت بیجه در کتابی منتشر کرد.
متاسفانه از آن سالها تاکنون، نه نهادها و سازمان های قضایی و انتظامی و نه صدا و سیما برای بررسی علمی آسیب های اجتماعی و از جمله تحلیل روانی و شخصیتی مجرمان و بزهکاران کار جذابی نکرده اند. تا جایی که خانم دکتر ابراهیمی قوام، استاد دانشگاه علامه طباطبایی می نویسد: «ما تنها در این سالها دو تحلیل علمی و روان شناختی از شخصیت مجرمان داشته ایم. کار دکتر گلزاری با خفاش شب و کار دکتر افروز با بیجه!»
حال یادآور می شوم: نویسنده متن کذایی با قاطعیت و با ذکر بعضی جزییات یادآور می شود: «در مصاحبه دکتر گلزاری با بیجه در تلویزیون، از او راجع به نماز و حمد می پرسد و دیگر هیچ!»
راستی که: خسن و خسین هر سه دختران مغاویه اند!!!
آیا از سایت ها و شبکه های مجازی که این مطلب سرتاپا ساختگی را بدون اندک بررسی پخش کرده اند، نباید گله مند شد و آیا این کار آنها مشابه همان کار نویسندگان خوش باور گذشته و معاصر نیست که جعلیات "سیف بن عمر" را بدون بررسی ترویج داده اند؟
البته فایده اندک چنین رویدادهای پیش پا افتاده ای این است که به شناخت روان شناختی، سیاسی و تاریخی ما از آدم ها و حوادث عمق بیشتری می دهد.